gallery image

کودکان

بیش از یکصد هزار کودک بی شناسنامه در ایران
بنا به گزارش ایسنا رسول صادقی دانشیار دانشگاه تهران در مورد تعداد ازدواجهای زنان ایرانی با مردان غیر ایرانی گفت:" طبق کاریکه ما سال 2008 , 2009 انحام دادیم, برآوردی 35 هزارتائی از این ازدواجها داریم, در مورد باروری نیز آمارها بطور متوسط 3 الی 4 فرزند است که می توان گفت آنها حدود 100 هزار فرزند دارند." و همچنین بنا بگزارش ایسنا از نشست تخصصی « ازدواج های فراملی و سرنوشت هویتی فرزندان حاصل از آن» احمد میدری معاون رفاه اجتماعی وزارت تعاون, کار و رفاه اجتماعی میگوید:" حدود 14 هزار و ششصد و هیجده کد ملی برای ما ارسال شد. بر اساس این خود اظهاری آنها 49 هزار و 96 فرزند دارند که فاقد شناسنامه هستند امادر سرشماری وزارت کشور, عدد بدست آمده است کمتر از 7هزار است." وی در بیان دیگری در پیگیری بی نتیجه 15 ساله مجلسی ها برای حل مشکل بی شناسنامه ها, می گوید:" پیگیری این مسئله در مجلس باسابفه ای 15 ساله دارد اما به دلایلی به نتیجه نرسید."
وی با اشاره به دلایلی که از آشکار کردن آن واهمه دارد, به ماهیت بی حقوقی زنان در جمهوری اسلامی اشاره کرد. در احکام شرعی و قانون مدنی جمهوری اسلامی زن بعنوان یک فرد کامل و عاقل بحساب نیلمده و جز املاک مرد به حساب می آید, زن ایرانی چه مسلمان باشد و یا کافر در جمهوری اسلامی بی حقوق است و بنابراین  زنان ایرانی از هر دین و مسلک, با مردی با هویت افغانستانی یا عراقی ازدواج کرده باشند این حق را ندارند برای بچه هایشان شناسنامه دریافت کنند. در ثانی جمهوری اسلامی, انتخاب تغییر تابعیت و یا تابعیت دوگانه را برسمیت نمیی شناسد بنابراین بچه های حاصل چنین ازدواجی از تبعیض مضاعف رنج می برند.
در نهایت زن در حکومت جمهوری اسلامی چنان بی هویت است که با یک مثال ساده می توان اثبات کرد. اگر مرد ایرانی با زن افغان یا عراقی ازدواج کند این حق را دارد که برای کودکانش شناسنامه بگیرد اما زن چنین حقی را ندارد. بنابراین هویت ایرانی در نگرش حاکمان اسلامی  مرد است نه زن. این تبعیض نه انسانیست نه قابل دفاع بلکه باید علیه چنین بیعدالتی و تبعیض, خطری که حال و آینده کودکان و زنان و بطور کلی جامعه را تهدید میکند, بپاخاست.
===============
=========
====
 کودکان در ایران اعدام و در امریکا محاکمه میشوند

بعد از جداکردن کودکان از والدین مهاجرین, در مرز امریکا- مکزیک و فرستادن کودکان به اردوگاهها و نگهداری آنان در قفسهای فلزی, اعتراضات داخلی و بین المللی, دولت امریکا به رهبری ترامپ را واداشت تا در سیاست خود تغییراتی دهد. با وجود فرمان ترامپ برای توقف جداسازی کودکان از والدین, هنوزبیش از 2000 کودک که از والدینشان جدا شده اند و در مراکزی در آمریکا و در شرایط غیر انسانی نگه داری میشوند. این کودکان باید به والدینشان برگردانده شوند, ولی کی و کجا؟ این سوالیست که, جواب آنرا در دستور دادستان کل و وزیر دادگستری ایالت متحده "جف سشنز" مبنی بر معرفی کودکان به دادگاهای امریکا می توان یافت. دادستانی دستور داده است که کودکان مزبور باید خود را بداگاه معرفی کنند تا قضات دادگاهها درمورد اخراج آنان از امریکا تصمیم گیری کنند. در میان این کودکان سنین 2 و 3 ساله هم وجود دارند که حتا نمیدانند دادگاه چیست و شاکی کیست و اصلا نمیدانند در کجا هستند و از کجا آمده اند, تنها چیزی که میخواهند آغوش گرم خانواده " پدر و مادرشان" است. با چنین وضعیتی, قضات از کودکان 2 ساله خواهند پرسید, چرا بطور غیرقانونی وارد امریکا شده واز کشورشان فرار کرده اند. بچه 2 یا 3 ساله باید ثابت کند که نبود امنیت جانی, مرا به اینجا کشانده است.  قاضی ممکن است, از آنها ببپرسد: " دوست دارید به کشورتان برگرید و با بچه ها بازی کنید؟" یا سوالی همچون:" دوست دارید پیش پدر یا مادرتان برگرید؟." خود تان پیش بینی کنید که جواب کودک 2 یا سه ساله که تازه زبان واکرده و فقط میتواند, ماما, پاپا, آره, نه ادا کند, چه خواهد بود؟ قاضی با شنیدن یک آره از زبان کودک فورا حکم اخراج وی از امریکا را صادر خواهد کرد. این بی عدالتی وحشتناک بقدری ضد انسانی است که حتا کودک از حضور والدین و وکیل در دادگاه محروم است و کودک باید خود به مقابله قاضی رفته و در مقابل استدلالات قاضی از خود دفاع کند. این شیوه نحوه قضاوت بیشتر به گروگانگیری قانونی شباهت دارد تا به قضاوت. این پدیده نوظهور, باید هشداری باشد برای خانواده ها, جوامع بین المللی مدافعان حقوق بشر و کودکان و  همچنین خانواده هائی که بچه هایشان متولد آمریکا و یا آمریکائی هستند. چه بسا این مقدمه ای باشد برای اهداف بلند مدت و تضییق حقوق تمامی ساکنین امریکا.
پدیده نوظهوری که در امریکا در حال شکل گیری است, متفاوت از داستانهای خیالی عدالت است و کاملا نشان میدهد که قضاوت و داوری در یک جامعه طبقاتی, بر اساس قدرت طبقه حاکم شکل گرفته و طبقه حاکم بر اساس منافع طبقاتی آنرا سازماندهی و قاضی تربیت میکند.
در دوران سلطنت پهلوی قضاوت بر اساس منافع دربار و نظام سلطنتی بود. با این حال  مذهب در آن نقش بسیار مهمی داشت. با سرنگونی سلطنت و با روی کارآمدن جمهوری اسلامی قضاوت و داوری بر اساس روبنای اسلامی وبر اساس شرع و احادیث و روایات شکل گرفت.  قضاوتی که سالهاست بر ایران حکومت میکند. قضاوت در جمهوری اسلامی در جهت منافع سرمایه داران دلال و رانتخواران است. بساری از مردم بر اساس احکام شرعی محاکمه و اعدام شدند. کودکان دختر بالای 9 سال و پسران بالای 15 سال مستحق شلاق و زندان و اعدام و سنگسار شده و نوجوانان"کودکان" بسیاری اعدام شده و میشوند. کودکان در شکنجه گاهها برای اعتراف والدین, شکنجه روجی و جسمی شدند. در قضاوت جمهوری اسلامی چپاولگران به غارت خود ادامه می دهند و آفتابه دزد ها که حاصل سیاستهای جمهوری اسلامست, در دادگاهای شرع و با حکم حاکم شرع به قطع اعضا بدن محکوم و تا آخر عمر در رنج و شکنجه بسر خواهند برد.
در دوران اولیه حکومت جمهوری اسلامی  و تعاریف جدیدی راه به قضاوت گشود و احکامی همچون یاغی, باغی, ارتداد, کفر و.... وارد احکام قضائی شد . در اوایل حکومت اسلامی بیشتر مردم از تله ای که در راهشان گذاشته شده بود, خبر نداشتند. چه بسا, بسیاری بودند که برای دفاع از اسلام, احکام و احادیث را توجیه میکردند و نمیدانستند که بلوغ 9 سال برای دختران و 15 سال برای پسران چه معانی و عواقبی دارد و فرزندان خود را با چه مشکلی روبرو خواهند کرد. حال بعینه متوجه شدند که جمهوری اسلامی چگونه و با بیرحمی تمام, در محاکم اسلامی کودکان و کارگران و زحمتکشان را به سنگسار و شلاق و اعدام محکوم و خود به غارت ثروت ملی می پردازند.
نظام سرمایه داری با هر روبنای سیاسی " مذهبی, غیر مذهبی, نئولیبرالیسم" باعث جنگ, ویرانی و آوارگی مردم شده و امنیت جهانی را بخطر انداخته است.  میلیونها آواره, حاصل از نظم سرمایه داری, بدنبال پناهگاهی امن برای کودکان خود, با درهای بسته روبرو شده و سرنوشتشان به امواج خروشان دریا سپرده شده و تعداد زیادی در بازارهای برده خرید و فروش می شوند. در اوج انحطاط نظام سرمایه داری, دولتهای سرمایه داری و نئولیبرالیستی, برای حفظ امنیت سرمایه به مقدسات مذهبی مردم روی آورده و اینبار سعی دارند, بدون کلیسا و مسجد احکام مذهبی را حاکم کرده و شکاف بین مردم را گسترش دهند. مردم کشورهای اروپائی بدنبال سیاستهای نئولیبرالیستی, گرفتار گرایشات مذهبی و راست افراطی شده و آنها را به حکومت می رسانند. در امریکا دولت ترامپ با حمایت ارگانهای مذهبی و گرایشات راست افراطی و با دست باز به انتخاب افراد مذهبی و راست افراطی طرفدار سرمایه انحصاری, دست می یازد.
با توجه به هم پاشیدگی اتحادهای سیاسی و اقتصادی, و تشدید فاصله طبقاتی, فقر و  بیکاری جهان سرمایه داری را در بحران عمیقی گرفتار و با رشد علم و تکنولوژی و گسترش انتقال اطلاعات در جهان, اتکا به مذهب نمیتواند راه حلی مطمئنی برای حفظ نظام استثمار و غارت باشد و وذاهب خیلی زود به کنج خانه ها پناه خواهد برد.


https://youtu.be/9fB0GBwJ2QA
====================
===============
========

  اهرم دین و توجیه مذهبی جدا سازی کودکان از والدین مهاجران در امریکا با توسل به انجیل


دین وقتی به اهرم حاکمان و غارتگران تبدیل میشود حاصلی جز جنایات بشری و تبعیض ندارد. سران دولت امریکا برهبری ترامپ مدعی هستند که مهاجران و پناهندگان سیاسی و اجتماعی با ورود غیرقانونی به امریکا مرتکب جرم میشوند. والدین باید زندانی شده و بچه ها از والدین جدا و در قفسهای جدا از والدین نگهداری شوند. این عمل غیر انسانی یادآورد دوران برده داری در امریکاست. بچه های برده ها از والدین جدا میشدند. برده داران, بچه های بردگان را میفروختند و یا به کار طاقت فرسا در مزارع و خانه ارباب وا میداشتند. تعجب جایز نیست, در قرن 21 سیاست ضد مهاجرتی و پناهندگی دولت امریکا به مرحله, جداسازی فرزندان مهاجران در مرز امریکا, قدم گذاشته است. اینبار نیز همانند دوران برده داری, این سیاست بغایت ارتجاعی و وحشتناک با توجیه مذهبی مزین شده است. وزیر دادگستری امریکا در انجیل بدنبال توجیه و تقسیم  انسانها  به ابلیس و ملکوتیست. انسانهای مهاجر را به ابلیس تشبیه و دستور جداسازی فرزندان از والدین را صادر میکند.  ماموران حکومتی " ابلیسها" را به زندان و فرزندان آنان را در اردوگاهها قفسین زندانی میکند. این رفتار دولت امریکا چنان مشمئز کننده است, که بسیاری از مردم جهان را به اعتراض واداشته و همچنین اعتراضاتی را در داخل آمریکا سبب شده است. دولت آمریکا نتنها با چنین عمل غیر انسانی ارزشهای حقوق اولیه جوامع بشری را به سخره گرفته, بلکه کودکان را در معرض ناراحتی های روحی و روانی قرارداده که تا آخر عمر آنها را عذاب خواهد داد.
سیاست ضد مهاجرتی امریکا, بخصوص در باره مهاجران از کشورهای آمریکای مرکزی و جنوبی تازگی ندارد و سالیان درازیست که چنین قوانینی بر علیه مهاجرین و پناهندگان اجرا میشود. در دولتهای قبلی ورود غیرقانونی مهاجران, پناهنگان سیاسی و اجتماعی به "بزه کار" و "خلافکار" متهم شده و والدین و فرزندانشان در بازداشتگاهها بسر میبردند و بسیاری از کودکان در این بین گم شده و یا اثری از آنها نیست. با" مجرم" قلم داد کردن مهاجرین غیر قانونی توسط دولت جدید و با برداشت از آیه های انجیل, والدین زندانی و فرزندانشان رسما و شرعا از والدین جدا میشوند. سیاست جداسازی فرزندان از والدینشان و نگهداری کودکان در قفسهای آهنین, اعتراض جهانیان را برانگیخت و دامنه این اعتراضات به داخل امریکا نیز کشانده شد. دولت ترامپ درادامه این عملکرد بیرحمانه, خواستار تغییر قوانین و سخت تر شدن قوانین مهاجرت امریکاست. همسر وی بعنوان بانوی اول آمریکا نیز با اعلان نارضایتی از جداسازی فرزندان مهاجرین خواستار تغییر قوانین مورد نظر ترامپ شده است.
در ادامه تکیه کلام اوباما رئیس جمهور سابق " خدا امریکا را حفظ کند" وبا روی کارآمدن ترامپ, دیگاه مذهبی در دولت امریکا خود را به اشکال مختلف نشان داد. در مورد اورشلیم و اعلان رسمی اورشلیم" بیت المقدس" بعنوان پایتخت اسرائیل عملا به دیدگاه مذهبی, یهودیان راستگرا " شهر مقدس یهودیان" جواب مثبت داد و به داماد و دختر خود برای افتتاح سفارت امریکا در اورشلیم ماموریت داد. با افتتاح سفارت در ائرشلیم عملا حقوق حقه فلسطینیان را نادیده گرفت و سرکوب هر روزه فلسطینیان را توسط اسرائیل موجه ساخت. در این مورد تا آنجا پیش رفت که از شورای حقوق بشر سامان ملل به طرفداری از دولت بغایت راست اسرائیل کنار گیری و حال میتواند بدون دغدغه و بدون توجه به افکار بین المللی قوانین داخلی را مورد بازنگری قرار دهد.
اخیرا وزیر امور خارجه امریکا و همچنین رئیس جمهوری امریکا دم از پایمال شدن حقوق بشر در ایران می زند در صورتیکه خود با دشمنی با حقوق بشر برخاسته اند. هرچند, این ادعاها در مورد حکومت اسلامی قطره ای ازدریاست, با این وجود اهدافی که پشت این ادعاها وجود دارد, آینده ای همچون عراق و لیبی و افغانستان و... را تداعی میکند. بدین علت دخالت امریکا در امور ایران حتا نمی تواند, بتعدیل رفتارهای جمهوری اسلامی نسبت به ملتهای ایران کمکی کند. بنابراین هرگونه دخالت امریکا و سایر کشورها در ایران نتجه فلاکت باری را بهمراه خواهد داشت. کارگران و زحمتکشان ایران مخالف دخالتگری کشورهای خارجی بوده و وظیفه خود میدانند که جمهوری اسلامی را از تخت و منبر بیاندازند..
در این میان گروهائی وجود دارند که بنا به مصلحت و یا منافع شخصی یا گروهی از موضعگیری در بسیاری ازموارد  نقض حقوق انسانی توسط امریکا دوری میکنند. ادعای بغایت مسخره این گروهها حاکیست که با طرح چنین مسائلی حکومت جمهوری اسلامی میتواند سواستفاده کند و مردم را بطرف خود جذب کند و به سرکوب و غارت خود ادامه دهد. در صورتیکه جمهوری اسلامی سالهاست, از اهرم مذهب استفاده میکند و هزاران نفر را با توجیه مذهبی بعنوان کافر , مرتد, بی دین و منافق کشتار میکند. آفتابه دزد را که حاصل سیاستهای جمهوری اسلامیست به قطع اعضا محکوم کرده و مردم را در فقر و بیکاری نگاه داشته و بچه ها را به گدائی کشانده است. این گروه باید بداند که پاشنه آشیل عمر جمهوری اسلامی به آگاهی و تشکل مردم است و بدین جهت جمهوری اسلامی سعی دارد با رشد خرافات مذهبی, از رشد و آگاهی مردم جلوگیری کند. در نهایت سران جمهوری اسلامی حاضرند, برای حفظ حکومت مذهبی به درگاه امریکا و انگلیس متوسل شوند.

No comments:

Post a Comment