gallery image

دیدگاه

دین اسلام درگذشته و حال در وطنم ایران
 نویسنده: ح -  ن
دین و مذهب در زمان پیش از جمهوری اسلامی رنگ و تاب دیگری داشت, منظورم همه مردم از هر قشر, فقیر و ثروتمند؛ انسانهای جاهل و دانا, نسبت به ایمان و عقاید خود به تمامی امامان و پیامبران الخصوص به خداوند باری تعالی احترام و عزت خاصی قائل بودند. نان حرام و حلال راتشخیص و به آن اهمیت میدادند؛ بخصوص در ایام خاص چون ماه رمضان و عاشورا و... این ایام در بین تمامی اقشار جابگاه خاص و قابل احترام بود حتی دراین روزها جاهلین و عرق خورها و ..  سعی میکردند کارهای خلاف خودشان را انجام ندهند و تازه بعضی ها در این ایام در عزاداریها شرکت میکردند, بخصوص در سه روز ایام احیا یا شبهای قدر در ماه رمضان روزه می گرفتند ویا لااقل در پیش انظار مردم حرمت شکنی نمی کردند. یادمه خدا بیامرزد بابا بزرگ ما که خرقه پوش مسجد و ریش سفید محل بود میگفت, سعی کنید  پرده از روی دین بر ندارید و آن را کنار نزنید چون باعث بی احترامی به انبیا و غیره میشه و حال فکر میکنم عجب حرف پرمحتوا و خوبی بیان کرده بود؛ امروزه وقتی به  شخصیت و سخنان یکسری از روحانیون زمان قبل از انقلاب توجه کنیم یک احترام و عزت خاصی بین عامه مردم داشتند و مردم نیز به آنان  احترام میگذاشتند  چون در جایگاه خود قرار گرفته بودند و دخالتی در امور کشوری بخصوص در سیاست نداشتند.  پس از انقلاب  دخالت در سیاست و حکومت پر رنگ شد. تمامی سخنان آنها برای گول زدن مردم آنهم بخاطر موقعیت حکومتی ویا قدرت طلبی خودشان بوده؛ انقلاب اسلامی یا نظام جمهوری اسلامی چه بسر دین و مذهب مردم آوردند. این مذهب نمایان, باعث شدند حتی انسانهای مذهبی و مومنان واقعی آنزمان نیز از دین خارج شوند. بقول بابا بزرگم پرده را کنار زدند وبا ریاکاری و دزدی و قدرت طلبی و زور گویی به اسم دین حکومت کردند که نتیجه اش باعث از بین بردن دین و اعتقادات  مردم شدند. این عملکردها باعث فقر وبدبختی درکشور و شکل گیری نظام  سرمایداری شخصی کسانی که نه علم و نه تحصیلات و نه حتی دین و مذهب دارند, شد. با تظاهر به ادیان و به اسم دین سر مردم شیره می مالند و دزدی میکنند پولهای کلان را از جیبهای مردم می دزدند, وامهای کلان با نرخ بهره چهار درصد میگیرند و اصل پول هم باز پرداخت نمیکنند. ولی یک جوان بیکار و درمانده, برای گرفتن وام دو میلیونی بایستی ازهفت خوان رستم بگذرد با چند نفر ضامن معتبر وشاغل و ... که آیا آخرش بتواند بگیرد یانه. ولی پولهای کثیفی را یک عده از آقازاده ها از بیت المال مردم بیرون کشیده ودر کشورهایی چون دبی؛ فرانسه ؛آلمان آمریکا؛ انگلیس و کانادا و... سرمایه گذاری میکنند وبچه هایشان نیز در همین کشورها تحصیل و زندگی میکنند وبعد مرگ بر همان کشورها, در روز جمعه شعارمردم مظلوم و بدبخت ما میشود.
آیا میشود با چنین حکومت و نظامی که بی عدالتی و بی نظمی در آن حاکم است حرفی ازدین و مذهب زد. صد در صد جوانان زیر چهل سال که همگی حاصل جمهوری اسلامی میباشند ازدین خارجند وقتی جوانان این همه تفاوت و بی عدالتی و دروغ و... را ازکسانیکه دم خدا پرستی زده که دارای مقام و منصب در کشور هستند, را می بینند دیگه با شکم گرسنه و... ؛ دین واعمال آن معنایی ندارد. وقتی مسئولین و سران و دیندارانیکه دم از عدالت علی و غیره میزنند, دزدی میکنند و شبانه روز به مردم تهمت میزنند, آفتابه دزد را محاکمه و خروج معادن طلا و دکل های نفت و ارز مملکت را توسط خودشان جایز میدانند, پس دیگر دین معنایی نخواهد داشت.
به یقین میگویم آن افرادی که پیشانیشان پینه بسته, اگر به سبب مهر باشد ؛ بعلت موقعیت شغلی خود دم از اسلام میزنند وگرنه بهتر از همه میدانند که چگونه باعث از بین بردن دین و مذهب مردم شده اند. یکی از دلایل محکم و قطعی که باعث کم نوری دین و ایمان مردم در نظام شده, دخالت دادن روحانیت در تمامی پستهای شغلی در ادارات وارگانهای مختلف و شرکتها, بخصوص در پستهای مدیریتی کشور بعنوان ناظر یا بهتر بگوییم دیده بان, که از جایگاه اصلی خودشان که مراکز مذهبی میباشد خارج شده و دانشگاه و دادگاه جداگانه, حتی امکانات بسیار خوب درهنگام تحصیل و تضمین شغل پس از فراغت از تحصیل را به انحصار خود درآوردند. روحانی بیکار,نه تنها در مملکت دیده نمیشود بلکه عموما چند شغله هستند و معظل هایی همچون اعتیاد که بیشتر به سبب بیکاری و نداشتن شغل مناسب نسیب جوانان کشور شده است. یادم میاد در زمانهای قدیم منظورم پیش از انقلاب اگر کسی ثروتمند بود فاصله طبقاتی خیلی زیادی به شخص ثالث نداشت نهایتا" یک ماشین یا یک خانه  زیادی داشت ولی متاسفانه هم اکنون اختلاف از زمین تا آسمان میباشد.
این چیزی جز بی لیاقتی وبی کفایتی مدیران و نداشتن برنامه های مدون در کشور نیست. مردم همه این تبعیضها رابه عین میبینند که مبلغان دینی در رفاه کامل بسر میبرند و  اسلام و دین درعمل بهانه ای جز قدرت طلبی و موقعیت و حفظ شغلی نیست. دین و مذهب بهانه ای بیش نیست, باید انسان بود و با قوه عقل و تفکرزندگی کرد و بفکر همنوعان بود بخصوص عدالت و برابری را در کشور میان مردم تقسیم کرد و راحتی و آسایش را به مردم ارمغان آورد و فشار اقتصادی و اجبارحجاب و غیره را از بین برد وگرنه دین همان میشود که در ایران عزیز ما شده, باعث تمسخر ادیان دیگر و کشورهای دیگر. ببینیم مگر مردم کشور ایران تنها مسلمانند و مردم غیر مسلمان ایرانی حق حیات ندارند, اینکشور صدو چندمین کشور مسلمانه, پس چرا حجاب و خیلی موردهای دیکر در اینجا حکمفرماست. روحانیت, مبلغین فرامرزی در اذای مبالغی نیز تربیت میکنند تا مثل مردم ما آنها را شستشوی مغزی دهند.
در حقیقت میشود اسم  متولدین چهل به بعد را نسل سوخته با لبهای دوخته نامید که با ساز آنها ساخته و جوانان در میدانهای جنگی بی هدف  جان خود را ازدست دادند. جنگی که جز خرابی و از دست دادن جوانان پاک ثمره ای نداشت تازه به ضرر کشورمان شد و درحال حاضر داریم, کشوررا باز سازی میکنیم دانشگاه و بیمارستان میسازیم, حال بماند!.
البته میشود گفت ظاهرا دربین این روحانیون, تعدادی هم هستند که افکار خوب وآگاهانه ای نسبت به مسایل روز و جامعه دارند و بعلت گفتن حق و حقیقت در بیرون گود قرار دارند, البته چه بسا اینان نیز اگر در داخل گود بودند شاید دنباله روی هم مسلکان خود بودند. در نهایت میشود گفت تمامی سران کشور دشمنان مردم هستند هرچند در سخنرانیهای خود از مردم دم میزنند. حقیقتا برای حاکمان فقط خودشان و پست و مقامشان وپولها و سرمایه های نجومی و کثیفشان مهم میباشد و بس.
در آخر امیدوارم نسلهای جوان و آگاه که اکنون کورکورانه چیزی را قبول ندارند, بتوانند با همت و پشتکار و اتحاد وهمدلی حق خودشان را از مذهب نمایان بگیرند و آنان را هی جایگاه خودشان بکنند ؛ به امید آن روز.
تهران : اسفند 1396
======================
==============
=======

جمهوری اسلامی وغوغای پولشوئی
بعد از سروصدای پولشوئی یکروز رفتم به لوازم فروشی خانگی و گفتم ماشینی می خواهم که بتواند پولها را بشوید. فروشنده با تعجب گفت:" آقا اشتباهی آمدی, ما اینحا ماشین پولشوئی نداریم." او گفت:"  برای پولشوئی بهتره, بری بانک, یا اداره ثبت شرکتها و یا برو, خانه, ماشین, زمین, باغ و یا ... بخر." بلافاصله با دوستی که در بانک کار میکرد تماس گرفتم و گفتم:" من مقداری پس انداز نقد دارم و می خوام حساب باز کنم." او گفت:" اینکه کاری نداره میتونی بری بانک و حساب باز کنی. پرسیدم:" قضیه پولشوئی, شامل حال من که نمیشه؟" گفت:" نه, منبع درآمد تو مشخصه و پس انداز تو از منبع درآمد مشخص بوجود آمده. پولشوئی کسانی انجام میدهند که پولشان را از راههای کثیف بدست آوردن, مثل دزدیهای بیت المال, رشوه, قاچاق مواد مخدر و یا از رانتخواریهای دولتی.." در ادامه گفت:" البته پولشوئی در داخل بسیار راحته تنها کافیه, دستت به جائی در حکومت بند باشه. ولی, انتقال پول به خارج مقداری پیچیده است و اون هم از افراد خاص مانند, سران و اعوان و انصار حکومتی برمیاد و در انحصار آنهاست, البته قربونی هم لازم دارن, اگه میخوای قربونی بشی, کسی را سراغ دارم و میخوای معرفیت کنم." بعد از این تماس و کمی مطالعه تاز دوزاریم افتاد. که دعوای سران حکومتی سر چیست و چرا باندهای حکومتی در رابطه با تصویب" کار گروه مالی" به جان هم افتاده اند.
جمهوری اسلامی با ساختار اقتصاد سرمایه داری "اسلامی" و با ماهیت دلالی, تولیدات داخلی را از بین برد. با واگذاری معادن, موسسات صنعتی, خدماتی به بخش خصوصی و راه اندازی موسسات مالی و تغییر کاربری موسسات و صنایع,  کشور را در معرض نابودی قرار داد. حال جمهوری اسلامی ایران در بد مخمصه ای گرفتار شده است, از یکطرف اعتراضات کارگران هفت تپه, فولاد, معلمان  و مردم بجان آمده از فقر, ظلم و بیعدالتی, باندهای رژیم را بجان هم انداخته و از طرف دیگرشروط اروپا وامریکا در برقراری روابط اقتصادی و بازرگانی بین المللی, دوباند اصلی رژیم " لندنی و نیویورکی" را روبروی هم قرارداده است, بطوریکه باند قوه اجرائی به خود زنی روی آورده و تمامی سیستم را به چالش کشیده است. هرچند برای فروش نفت و ارتباطات بانکی, رژیم در نهایت مجبور است, برای موجودیت خود به شروط انحصارات ونهادهای مالی بین المللی تن دهد. با اینحال هر کدام از باندها برای تحکیم موقعیت خود در واپسین دربرابر هم قدرت نمائی کنند.
ظریف می گوید:" میزان بالای پولشوئی در ایران یک واقعیت است و از این وضعیت خیلی ها نفع می برند. کسانی که گردش مالی یک معامله اشان 30 میلیارد تومان است, آنقدر توان دارند که مبلغی برابر با کل بودجه وزارت خارجه را صرف یک مورد فضاسازی کنند:" ظریف با بیان گوشه ای از موضوع پولشوئی, مهر تائیدی بر موجودیت پولشوئی در ساختار جمهوری اسلامی زد و صدای باند مقابل را درآورد و به جبه گیری کشاند. در این گیر و دار صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه می گوید:" مسئولان نباید سخنانی به زبان بیاورند که مانند خنجر, به قلب نظام فرو برود. مسیر دشوار را نباید با برخی اظهارات و رفتارها دشوارتر کرد."
لاریجانی بدرستی دریافته است که پولشوئی خنجری است بر گلوی رژیم که موجودیت رژیم را زیر سوال جدی قرار داده  است. روحانی رئیس جمهور اسلامی نیز که تا حال سکوت کرده بود پا بمیدان گذاشته و کار را مشکلتر از آنکه هست, ساخت. وی با بیان علنی قاچاق مواد مخدر سعی میکند, دزدیهای کلان و رشوه و فساد و قاچاق مواد مخدر  برخی افراد و ارگانهای رژیم را از منابع مالی حکومتی جدا کند, اما ندانسته و یا با شیادی معلوم می کند که از طریق قاچاق مواد مخدر بخشی از  منابع مالی سردمدارن تامین می شود. روحانی می گوید:" چرا راجع به مسائل روشن می‌جنگیم. که همه دنیا گرفتار پولشویی است. شما به من نشان دهید یک کشور در دنیا هست که در آن پولشویی انجام نمی‌گیرد و یک کشور در دنیا به من نشان دهید که فساد, مواد مخدر و جنس تقلبی در آن نیست."
آنچه که مسلم است درآمدهای کلان از طریق قاچاق کالا, مواد مخدر, رشوه و رانت خواری در درون محدوده جمهوری اسلامی مشمول پولشوئی قرار نمی گیرد, نمونه آنرا میتوان در کشت و صنعت هفت تپه دید که کارفرما 500 میلیون دلار وام از منابع دولتی برای راه اندازی کشت و صنعت دریافت می کند و از این مبلغ تنها سوله خالی باقی می ماند. کمتر کسی هست که از معاملات میلیاردی مواد مخدر, وامهای کلان, رشوه, پورسانت, فساد ارزی در بعد داخلی خبر نداشته باشد,  اما موضوع به اینجا ختم نمی شود, رشوه و فساد عوامل حکومتی ابعاد بین المللی بخود گرفته است. بعنوان نمونه می توان از قراردادد کرسنت و یا  توتال نامبرد که 30 الی 50 میلیون دلار به مهدی هاشمی پرداخت میشود که هنوز در جریان کشاکش باندهای رژیم گرفتار آمده است. از اینها که بگذریم, رشوه ها و بند وبستهائی بسیار کلان, که در محدوده خط قرمز رژیم قراردارد و مستقیما مربوط به خامنه ای و بیت رهبری میشود که شامل قراردادهای تسلیحات نظامی  و انتظامی است.
اما موضوع انتقال ارز به خارج و یا ورود ارز بداخل که در ارتباط بانکهای بین المللی ست, حساسیت بین المللی را برانگیخته و باعث تشدید تضادهای درونی باندهای رژیم شده و آنها را در مقابل هم قرارداده است.
عبدالناصر همتی, رئیس کل بانک مرکزی ایران در یک برنامه تلویزیونی گفت:" دلارهای 250 صادر کننده بزرگ برنگشت, در عین حال 7 میلیارد دلار از ارزهای صادراتی به داخل کشور باز نگشته." همتی اذعان میکند که 7 میلیارد دلار برنگشته است, ولی او دقیقا می داند که این مبلغ کلان در حسابهای شخصی افرادی که به چنین امکاناتی دسترسی دارند، در بانکهای بین المللی به نام آنها پس انداز شده است.
پولشوئی در خارج از کشور  به راههای مختلف انجام میشود. یکی از معمولترین آنها تاسیس موسسات مالی, شرکتهای تجاری , دفاتر نمایندگی, شرکتهای خدماتی, و یا حتا موسسات خیریه است. پولهای بدست آمده از راه رشوه, قاچاق کالا و مواد مخدر می توانند از اینطریق وارد سیستم اقتصادی و مالی شوند, هرچند اینگونه شرکتها و موسسات میتوانند بعضا بصورت صوری و یا عملا  فعالیت چندانی نداشته باشند. این شرکتها و موسسات می توانند با پراخت مالیات در کشور موضوع فعالیت, پولشوئی انجام دهند. بدین علت است که نزدیکان و فرزندان سران رزیم, هر کدام که دارای اقامت کشور مقصد هستند, صاحب موسسات و شرکتهائی هستند و از این طریق به پولشوئی مشغولند. البته رژیم برای رد گم کردن, افرادی با ملیتهای مختلف را نیز بکار می گیرد.
اعمال تحریمها توسط امریکا و شروط اروپا برای تصویب " کار گروه مالی" جمهوی اسلامی را با مشکل بزرگی روبرو ساخته و هر چند در نهایت, رژیم مجبور خواهد شد که بازرسی منابع مالی داخلی " بانکها و موسسات مالی" را در اختیار این گروه قراردهد. با این حال دقدقه اصلی رژیم  شرکتها  و موسساتی و.... است که در خارج از ایران فعال هستند. اگر سیستم مالی رژیم از نظر کار گروه اقدام مالی در فهرست قرمز قرار گیرد, این گونه موسسات و شرکتها و حتا مغازه های مرتبط  زیر ضرب قرار 
گرفته و حسابهای مالی آنان مسدود یا تحت کنترل شدید قرار می گیرند و جمهوری اسلامی را با مشکل لاینحل روبرو می سازد.

===============
=========
====
مذاکرات دیپلماتیک دولت ترامپ با کره شمالی و خروج از برجام
ترامپ بعد از روی کارآمدن بعنوان "رئیس جمهور امریکا" تعدادی از توافقنامه ها و قراردادهای امریکا با دیگر کشورها لغو و از توافق" برجام" امریکا را خارج کرد.  در 12 جون سال 2018 با رهبر کره شمالی توافقنامه جدیدی امضا کرد. هر چند و با توجه به منافع امریکا در منطقه شرق آسیا و اختلافات داخلی, این توافقنامه, ممکن است به سرنوشت موارد قبلی دچار شود.  در اینجا  منظور مقایسه مختصر  توافقنامه کره شمالی و جمهوری اسلامی " برجام" است. درایران ظاهرا دو گروه در مقابل همدیگر صف آرائی کردند و تعدادی نیز بعد از توافق کره شمالی خواستار مستقیم مذاکره مجدد با امریکا هستند. بنابراین لازم است به دو توافق امریکا با کره شمالی و جمهوری اسلامی "برجام "اشاره ای شود.
ابتدا باید متوجه شد که اهداف امریکا از مذاکرات دیپلماتیک چیست. بعد از جنگ جهانی دوم امریکا بعنوان ابر قدرت ظاهر شد و تمامی روابط و معاملات دیپلماتیک از موضع قدرت و در جهت منافع سرمایه داری امریکا رقم خورده است.  در مذاکرات دیپلماتیک بخصوص بعد از هم پاشیدن اتحاد جماهیر شوروی امریکا عادت ندارد کوچکترین امتیازی مخصوصا به کشورهای ضعیف بدهد. بعنوان نمونه میتوان به مذاکرات صلح خاورمیانه نگاهی انداخت.  همزمان با جلسات مکرر و مذاکرات صلح با فلسطینیان, مجلس امریکا در سال 1995 اورشلیم "بیت المقدس" را بعنوان پایتخت اسرائیل تصویب می کند, ترامپ نیز دراواخر سال 2017 همزمان با تحکم به فلسطینیان برای ادامه مذاکره صلح, اورشلیم  را پایتخت اسرائیل اعلام و متعاقبا سفارت امریکا به اورشلیم منتقل می گردد. مورد عراق و لیبی که داستان دیگری دارد. در مورد مذاکره با جمهوری اسلامی  شروط حکمی جدیدی در 12 بند که توسط پوپئو اعلام شد ترامپ خواستار بازگشت ایران به میز مذاکره شده است. این شیوه رفتاری دیپلماتیک امریکا نشان از تسلیم طرف مقابل مذاکره کننده بدون درگیری نظامیست در حقیت به مرگ می گیرد تا طرف به تب راضی شود.
کره شمالی: اما ظاهرا ماهیت مذاکره با کره شمالی فرق میکند. موقعیت کره شمالی  نسبت به فلسطینیان, عراق, لیبی, افغانستان و ایران متفاوت است. ساختار و روابط اقتصاد کره شمالی دولتی است و سازمان اجتماعی و  موقعیت دولت حاکم بر کره شمالی از ثبات سازمانی کافی برخوردار است و نارضایتیهای داخلی در حدی نیست که بتواند پایه های حکومت را بلرزاند. از طرف دیگر, موقعیت کنونی کره شمالی, از نظر دستیابی به تکنولوژی مدرن تسلیحاتی و هسته ای درشرایطی است که کره شمالی خود را در باشگاه دارندگان تسلیحات هسته ای میداند. کره شمالی چندین سال است که در حالت تدافعی قراردارد و هیچگونه درگیری نظامی و دخالت نظامی با کشورهای همسایه و منطقه ندارد. آنچه که برای کره شمالی اهمیت دارد خروج از حالت نه جنگ و نه صلح است که سالهاست کره شمالی را تهدید میکند. کره شمالی  زمانی با جدیت به مذاکره با امریکا قدم گذاشت که توانست موشکهای قاره پیما و سلاح هسته و هیدروژنی و استحکام داخلی, به انجام رساند. همچنین نشان داد در مقابل تحریمهای اقتصادی میتواند مقاومت کند. با چنین شرایطی و با خواسته های مشخص تن به مذاکره داد. همچنین کره شمالی با انفجار مراکز آزمایشات هسته ای پیامی به امریکا و متحدان منطقه ای اش داد که دیگر به آزمایشات هسته ای نیازی ندارد و به مرجله تولید انبوه رسیده است. رهبران کره شمالی دریافتند که وجود سرمایه های کلان امریکائی در شرق آسیا از توان ریسک جنگ برخوردار نیستند و امریکا در چنین شرایطی حاضر خواهد شد باشرایطی که منافع کره شمالی تامین شود, وارد توافق شود. در ظاهر چنین توافقی برای کره شمالی می تواند, ایدئال باشد. توافقاتی همچون عاری کردن شبه جزیره کره از سلاحهای هسته ای, "که شامل انبارهای هسته ای امریکا در کره جنوبی و حتا جزایر اطراف آن" و لغو مانورهای نظامی در نزدیکی آبها و مرزهای کره شمالی و تخلیه نیروهای نظامی امریکا در کره جنوبی و تضمین امنیتی برای کره شمالی. امزیکا نیز خواستار برچیده شدن تسلیحات هسته ای کره شمالی و آزمایش موشکی دوربرد است و اعلان کرده تحریم اقتصادی تنها در شرایط راستی آزمایی و به مرور برچیده خواهد شد.  برای روشن شدن موضوع میتوان, به صحبتهای وزیر امور خارجه امریکا اشاره کرد که حاکی از تضمین امنیتی به کره است و ترامپ به خروج نیروهای امریکائی از کره جنوبی, سخن به میان آورد. با توجه به مفاد توافق و با توجه به اختلافات داخلی, بعید بنظر می آید که در میان مدت, این توافق به مرحله عمل درآید. آنچه که برای کره شمالی حائز اهمیت است آنستکه بتواند در کوتا مدت, صنایع غیر تسلیحاتی را سازماندهی و اقتصاد داخلی را رونق بخشد. رهبری کره شمالی با شرکت مستقیم در مذاکره نشان داد که از مذاکرات دیپلماتیک علنی وحشتی ندارد و احتیاجی به مذاکرات مخفیانه نمیبیند.
جمهوری اسلامی: در مورد مذاکرات مخفیانه جمهوری اسلامی قبلا موارد زیادی اشاره شده است با اینحال لازم است, بطور خیلی کلی اشاراتی شود. ساختار و روابط اقصادی جمهوری اسلامی, سرمایه داری خصوصی و دلالیست و از استقلال بر خوردار نیست. تکنولوژی و صنعت وابسته به دنیای خارج بخصوص صنایع و تکنولوژی امریکا و اورپاست و مهمتر از همه تک محصولی و کاملا وابسته به درآمدهای نفت و گاز صادراتیست. بر خلاف ادعا,جمهوری اسلامی نه میتواند و نه میخواهد بدون سرمایه های اروپا و امریکا به حکومت خود ادامه دهد. جمهوری اسلامی سرمایه ملی را نابود, مردم را در فقر و فلاکت قرارداد و سرمایه ملی را در جیب انحصارات بین المللی ریخت. در پی سیاستهای صدور جکومت اسلامی به کشورهای عمدتا مسلمان به سازماندهی نیروهای طرفدار جمهوری اسلامی پرداخت و در عملیات نظامی کشورهای خاورمیانه  سرمایه ملی را به فنا داد و با راه اندازی فعالیتهای هسته ای میلیاردها دلار به کشور ضرر زد. از نظر موقعیت داخلی هم متزلزل و پایگاه اجتماعی خود را از دست داده است,.بیکاری فقر و بیعدالتی را به مردم تحمیل و فساد و باندبازی را حاکم کرده است. در چنین وضعیتی رژیم تنها بفکر بقا حکومت است و موجودیت خود را تنها در لغو تحریمهای اقتصادی میبیند. در این موقعیت و با این هدف مسلما رژیم از موضع تسلیم در مذاکرات وارد خواهد شد و خسارت جبران ناپذیری را به مردم ایران و نسلهای آینده وارد خواهد کرد. رهبر جمهوری اسلامی همچون رهبر کره شمالی جرات اعلام موضع مستقیم ندارد و از پشت صحنه نمایندگان خود را رهبری میکندد و مواقعی نیز که به بن بست گیر میکند وارد میشود. هرچند خود نیز واقف شده است که حرفها و مخالفتهای ظاهری وی بدون تاثیر است.
این اواخر تعدادی از ایرانیان خارج و داخل به تکاپو افتاده اند و خواستار مذاکره مجدد با امریکا هستند. در صورتیکه چنین  مذاکراتی و با وجود چنین رژیمی نتیجه آن از قبل مشخص است.  در حقیقت مذاکره ای وجود ندارد و فقط کافیست که  12بند اعلام شده از طرف امریکا را جمهوری اسلام بپذیرد و بعنوان غلام حلقه بگوش نقشه راه امریکا را اجرا کند.
=============
=======
=====
کالای جدیدی بنام دلار با چهار قیمت مختلف
سیاست ارزی جمهوری اسلامی در طرح جدید 4 قیمت مختلف دارد. بنا به گفته معاون سازمان توسعه و تجارت اعلام کرد: " برای واردات کالاهای اساسی و استراتژیک دلار 3800 تومانی اختصاص می یابد و به کالاهای وارداتی نظیر مواد اولیه و ماشین آلات نیز دلار 4200 تومانی تعلق میگیرد. اما برای واردات دیگرکالاها که در الویت سوم قراردارند دلار با نرخ توافقی اختصاص می یابد." نرخ ارز توافقی نیز بین 6000 الی 6500 تومان در نظر گرفته شده است. قیمت چهارم هم که اعلام نشده را بازار آزاد ودلالی تعیین میکند که در حال حاضر قیمت آن بیش از 9000 تومان شده و هر روز در حال افزایش است.
ظاهرا افزایش قیمت دلار در بازار داخلی نشان میدهد که افسار دلار از دست جمهوری اسلامی رها شده و جامعه را گرفتار آشفتگی کرده است. ادامه چنین وضعیتی هر روز بر بحران ارزی خواهد افزود و شکاف طبقاتی و فقر و بیکاری را عمیقتر و در نهایت به ورشکستگی کشور منجر خواهد شد.
روحانی رئیس جمهور, جمهوری اسلامی روز دوشنبه 28 خرداد در جلسه سازماندهی بازار و بررسی نوسانات گفت: " پذیرفتنی نیست که افرادی از دولت ارز "دلار"  4200 تومانی بگیرند و با سودجوئی دربازار با قیمت بالا و اجحاف به مردم بفروشند."
این افاضات روحانی چنان مسخره است که حتا اعتراض بخشی از حاکمیت را بهمراه آورد. وی از  سودجویانی خبر میدهد که در نتیجه سیاستهای دلالی و مافیائی رژیم بوجود آمده اند. سرمایه داران دلالی که مثل زالو به جان و مال مردم و ثروث ملی کشور افتاده اند. راستی واقعیت چیست؟
اقتصاد ایران تک محصولیست و به صدور و فروش نفت خام وابسته است. در چنین حالتی درآمدهای ارزی تابع تغییر و تحولات جهانی بازار نفت قرار میگیرد. با وجود تحریم , درآمد ارزی دچار نوسانات شدید شده و بودجه جاری جمهوری اسلامی را در بحران عمیق قرارداده است. جمهوری اسلامی مجبور است, نفت را با قیمت پائین به دست مشتریان برساند و در بسیاری موارد کالا به جای ارز وارد کند. در اینصورت بودجه دولت که بر اساس قیمت نفت تنظیم میشود, دچار کسری میشود. بعنوان مثال"براساس لایحه بودجه سال 1397 کل کشور و مصوبه کمیسیون تلفیق, نرخ مورد نظر دلار برای محاسبه درآمد نفتی کشور 3500 تومان است. اما مدتی نگذشت که این قیمت برای بودجه تغییر کرد. "طبق مصوبه تلفیق قیمت ارز برای سال 1397 بین 4000 تا 4100 تومان تعیین شده است, تنظیم میشود." باز مدتی نمیگذرد که این مبلغ نیز تغییر میکند. کافیست به سخنان جهانگیری معاون روحانی و پرچم دار دلار 4200 تومانی اشاره کرد. بعد از مدت کوتاهی وی به ثبت سفارش واردات کالا اشاره میکند و خبر می دهد که: " بدنبال تک نرخی شدن دلار به قیمت 4200 تومان ثبت سفارش کالا, واردات کالا افزایش بی سابقه ای یافته و دست کم به 20 میلیارد دلار طی دوماه گذشته رسیده است." از طرف دیگر  نوبخت رئیس سازمان برنامه و بودجه گفته است که: " دولت رقم قابل توجهی" دلار 4200 تومانی" به واردات کالاهای لوکس نیز اختصاص داده است." نوسانات قیمت دلار نشان میدهد که هزینه های کل کشور از منبع درآمد صادرات نفت خام و مواد معدنی تامین نشده است. جمهوری اسلامی در چنین وضعیتی برای تامین کسری بودجه به ریال روی می آورد, و از آنجا که دولت نمیتواند بیش از حد مالیات مستقیم از مردم اخاذی کند, به شیوه غیر مستقیم و با گران کردن ارزش "ریالی یا تومانی" دلار برای حل کسری بودجه روی می آورد. این شیوه حل کسری بودجه در نتیجه سیاست نئولیبرالیستی و واگذاری فعل و انفعالات صادرات و واردات  به بخش خصوصی دلال, هزینه مضاعف به مصرف کننده تحمیل شده و موجب گرانی افسار گسیخه کالاهای وارداتی میشود. با گران شدن کالاهای مصرفی وارداتی,  مسکن, ایاب ذهاب, نان سفره مردم و..... هم گران میشود. درثانی با رشد قیت دلار, واحد پول ملی بی ارزش شده و دلار به عنوان کالای با ارزش وارد بازار شده و خرید وفروش آن شدت میگیرد. این سیاست سرمایه داری دلالی جمهوری اسلام است که خارج از سوداگران دلار را بعنوان کالا وارد  معامله میکند تا با فروش دلار, کسری بودجه را تامین کند. جمهوری اسلامی در این چند سال حکومت نه تنها صنایع و تولیدات داخلی را از بین برد بلکه تا آنجا که توانست درآودهای ذخائر ملی را به حلقوم دلالان داخلی و بین المللی ریخت و به این سیاست ادامه می دهد.  بر اساس آمار رسمی جمهوری اسلامی ملبغ 800 میلیارد دلار در 39 سال اخیر از مملکت خارج شده است و بخشی از آن در حساب شخصی سردمداران رژیم در بانکهای بین المللی ذخیره شده و قسمتی نیز بصورت کالاهای ضروری و حتا کالاهائی مثل تسبیه و مهر و... وارد کشورشده است. در نتیجه چنین سیاستی صنایع و موسسات داخلی و درنهایت تولیدات, بنابودی کشانده شده است.
در روزهای اخیر, بازار سنتی تهران ودیگر شهرها دست به اعتصاب و اعتراضات خیابانی زدند. بازار سنتی برهبری هیات های موتلفه همگام با جمهوری اسلامی و با سیاستهای سرمایه دلالی باعث نابودی تولیدات داخلی شدند و بازار سنتی ایران را مستقیما به واردات وابسته کردند. بنابراین, با گران شدن قیمت دلار, کالاهای مصرفی وارداتی نیز گران شده و با فقیرتر شدن مردم و ریزش مشتریان بازار گرفتار رکود شده و اجناس و کالاها  در انبارها خاک میخورند. از طرف دیگر جمهوری اسلامی بموازات بازار سنتی, قشر جدید دلالی در بخش توذیع کالا و واردات بوجود آورده است. این قشر جدید که رهبری آن اصلاح طلبان است, همزمان با تسلط بر بخشی از ارگانهای اجرائی حکومت, فروشگاهها و پاساژهای لوکس و مدرن را در اختیار گرفته و بعنوان رقیب بازار سنتی وارد توذیع شده اند وعمدتا نیازهای بخش مرفه نشین شهرها را تامین میکنند.
از طرف دیگر بخش عمده بودجه و درآمدهای کشوربه ارگانهای امنیتی و نظامی و مذهبی واگذار شده که تحت اختیار ولایت فقیه و بیت رهبریست. این بودجه صرف خرید تسلیحات نظامی و فعالیتهای بلند پروازانه هسته ای و موشکی و تامین مالی نیروهای امنیتی و نظامی شده و همچنین بودجه کلانی برای صدور اسلام ولایتی به کشورهای عمدتا مسلمان بخصوص خاورمیانه و دخالت نظامی در آن کشورها مصرف میشود. از این گذشته سپاه پاسدارن علاوه بر بوجه دولتی دارای منابع درآمدی کلان است, بعنوان مثال سپاه پاسداران و وابستگان امنیتی با در اختیار گرفتن شرکتهای مختلف و اسکله های بنادرو گذرگاعای مرزی اقتصاد بخش عمده کشور را در اختیار گرفته است.تشکلهای مذهبی نیز انحصار توریستی اماکن مذهبی داخلی و خارجی را در اختیار دارند. همچنین بودجه کلانی از طرف دولت به آنها اختصاص داده شده است.
 قدرت اجرائی جمهوری اسلامی به اصطلاح دولت نیز در اختیار مدیران دولتی اصلاح طلب قراردارد و با دریافت حقوقهای کلان و امکانات دولتی اعوان و انصار خود را در بخشی از واردات و توذیع وارد کرده اند. با صرفه جوئی دولت در خدمات عمومی, کارمندان دون پایه  در معرض بیکاری و فقر قرار میگیرند. دریافتی کارمندان در زیر خط فقر قرار دارد وحقوق بازنشستکان و کارمندان دولت با تاخیر پراخت میشود.
با چنین حکومت ملوک الطوایفی و دلالی انتظاری غیر از نابودی منابع و تولیدات و همچنین  گرانی دلار و  گسترش فقر مردم و فربه شدن عده ای دلال و رانت خوار نیست. تنها راه برون رفت از این معضل گرفتن قدرت توسط کارگران و زحمتکشان شهر و 
روستا و اداره مملکت بشیوه شورائی و سازماندهی جامعه سوسیالیسی است.
============
========
====
چرا شورا

جنش اعتراضی مردم در دی ماه بر علیه بیکاری, فقر, گرانی, ظلم و ستم, برای آزادی, برابری وعدالت اجتماعی نشان داد که جمهوری اسلامی ایران رسالتی جز سرکوب خواسته های بحق مردم ستمدیده ندارد. با این وجود سرکوبهای اخیر نه  تنها  مانع جدی در مقابل خواسته های حق طلبانه مردمی نیست. بلکه ماهیت واقعی غارتگرانه رژیم را بر همه روشن ساخت. این روشنگریها, توطئه ها وتاکتیکهای رژیم را با موانع جدی روبرو ساخت.
تجربه های دوره های گذشه بخصوص انقلاب ضد امپریالیستی و ضد دیکتاتوری شاه نشان داد که ئابودی ساختار نظام کهنه بعد از سرنگونی از اهمیتی بالا برخوردار است. وجود ضعف و نبود برنامه و اهداف انقلابی تشکلهای نوپای مردمی ( شوراها, کانونهای مختلف در مراکز تولیدی و صنعتی و همچنین موسسات و جوامع شهری و روستائی, احزاب و سازمانها) نتوانست رسالت انقلابی مردم را به سرانجام برسانند و مهره های جمهوری اسلامی توانستند بسادگی, سوار بر جنبش انقلابی مردمی شده و شوراهای مردمی و سازمانهای انقلابی را سرکوب و یا با تغییر ماهیت و نام شوراها و نهادهای مردمی با پسوند اسلامی, تحت کنترل و زیر مجموعه خود درآورند و مردم را ازنهادهای اجتماعی و سیاسی قدرت, محروم و دیکتاتور مذهبی برقرارکنند.
جنش اعتراضی اخیر نشان داد که جمهوری اسلامی بنا به ماهیت مذهبی ودلالانه سرمایه داری نوین چنان پوسیده است  که حتا توطئه اصلاحات از درون رژیم, نیز ناکاراست. با این وجود در نبود تشکلهای انقلابی و توده ای نمی توان از توطئه های رنگارنگ غافل شد. ضعف تشکلهای مردمی در انقلاب مشروطیت زمینه ای بود برای قدرت گیری  توطئه گران داخلی و عوامل و دول خارجی و برقراری  دیکتاتوری سلطنتی. جنبش ملی شدن نفت نیز به همین ضعف دچار بود و با کودتای مستقیم به دیکتاتوری شاه ختم  و همچنین انقلاب شکوهمند 1357 مردم ایران به دیکتاتوری مذهبی منجرشد و به نطفه های دموکراسی, آزادی و عدالت اجتماعی ضربات شدیدی تحمیل گردید.
آنچه که تجربه تاریخی نشان میدهد یک راه بیشتر برای پیروزی قابل تصور نیست و این راه از جنبش اعتراضی شروع و به ایجاد نظم نوین اجتماعی توسط توده های مردم ختم میشود. این راه دو مرحله ای, باید بموازات هم اشکال مبارزاتی طوری سازماندهی شود که بتواند, درجریان جنبش اعتراضی پایه های نظام اجتماعی نوین را بنا نهد. نظام اجتماعی که تمامی قدرت به دست  مردم و آزادیهای سیاسی, اجتماعی, عقیدتی, مدنی و.... مردم و شوراهای مردمی تضمین کردد.
وقتی از حاکمیت مردم ( دموکراسی سوسیلیستی) صحبت میشود. بالاجبار نهادهای مردمی به پیش کشیده میشود. نهادهای مردمی که در آینده بتوانند ساختار نوین جامعه را شکل دهند. این تشکلها یا نهادهای اجتماعی در دو مرحله  شکل می گیرند.
الف- ایجاد شوراها و کمیته ها به عنوان اساس نهادهای مردمی در مرحله جنبشهای اعتراضی.
با رشد اعتراضات مردمی و بحرانهای مذمن ساختاری و اقتصادی, توانائی جمهوری اسلامی در کنترل نارضایتیها و سرکوب همه جانبه, به پائینترین درجه تنزل کرده است. این وضعیت, دگرگونی عمیقی بوجود آورده و زمینه بسیار مناسبی برای تشکل و سازماندهی مبارزات مردم بوجود آورده است. مردم با تشکل و سازماندهی خود در شوراها, دموکراسی مستقیم و فراگیر را تجربه و نشان خواهند داد که این یک شورش معمولی و موقتی نیست بلکه حرکتیست بالنده و دارای اهداف مشخص و آینده ای روشن. آینده ای که اتحاد و یکپارچگی مردم را مستحکم و آزادی و عدالت اجتماعی را تضمین خواهد شد.
ب- شوراهای مردمی تضمین آینده جنبش و حکومت مردمی ( حکومت سوسیالیستی).
شوراهائی که در کوران مبارزه بوجود می آیند سنگ بنای ساختار اجتماعی, سیاسی و اقتصادی نوین خواهند بود. با رشد وگسترش شوراها دموکراسی مستقیم و توده ای برقرار و مردم در پناه شوراها اهداف مبارزات و منافع اجتماعی راپیش خواهند برد. قدرت میلیونی توده ها,جایگزین دیکتاتوری فردی و گروهی شده  و فردگرائی و مطامع گروهی در جمع گرائی زوال خواهد یافت. طبقه کارگروا قشار زحمتکش بنا به موقعیت کار و محل زندگی در شورها مجتمع و مستقیما در زندگی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و... دخالت خواهند داشت.
اتکا مردم به قدرت توده ای خود و نفی هرگونه دخالت خارجی
جنبش مردمی دیماه نشان داد که توده ها از چنان قدرتی برخوردارند که میتوانند کوه ها را جابجا کنند. جمهوری اسلامی همانند رژیمهای وابسته ای چون رژیم شاه, سعی دارد, حرکتهای قهرمانانه مردمی را به قدرتهای خارجی وعوامل بیگانه نسبت دهد و زندانیان سیاسی را زیر شکنجه های قرون وسطائی به اعتراف ساختگی وابستگی به عوامل بیگانه وادار نماید. رژیمی که سرانش تا بیخ و بن سرسپرده و همزمان با شعارهای ضد امریکائی و انگلیسی دهن پرکن,  پیاده نظام امریکا در سرکوب ملتهای خاورمیانه است و با افتخار اعلام میکند که امریکا بدون کمک جمهوری اسلامی براحتی نمی توانست بر عراق و افغانشان مسلط شود. حال رئیس جمهور امریکا و مریدان سلطنت طلب و فریب خردگان رنگ و با رنگش سعی دارند بر نارضایتی مرد سوار شده وجنبش مردمی را به انحراف و شکست بکشانند. مردم باید آگاهانه با این مسائل برخورد کرده دخالت بیگانگان را محکوم کنند وهمچنین دخالتهای جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه و هرنوع ماجراجوئی توطئه گرایانه را محکوم کرده و با اتحاد و تشکل اهداف شکوهمند جنبش حق طلبانه را پیش برند.
برقرار باد شوراها
 زنده باد اتحاد توده ها
 نابود باد جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری شوراها
======================
================
========

 معمای عمامه سیاه و عمامه سفید
زمان انتخاب جانشین خمینی, رقابت اصلی بین هاشمی رفسنجانی و خامنه ای بود. یکی از امتیازاتی که برای ولایت اهمیت داشت, رنگ عمامه بود. سید علی خامنه ای با داشتن عمامه سیاه از امتیاز ویژه ای برخوردار شد. البته انتخاب وی از طرف جمهوری اسلامی دلایل مختلفی داشت که درموضوع  این خلاصه نمیگنجد. حال نیم نگاهی بر چگونگی شکل گیری عمامه سیاه و سفید .
حمله اعراب به ایران از سال 633 میلادی در زمان ابوبکر شروع و در سال 651 میلادی در زمان عثمان, سلسله ساسانیان منقرض و مسلمانان عرب بر ایران مسلط شدند. مردان عربها همدیگر را با پیشوند سید ( در فارسی بمعنی آقا ست) وزنان عرب با پیشوند سیده می نامیدند. ایرانیان هم موظف بودند عربها را با پیشوند سید و سیده بنامند. ایرانیان نیز خادمان و کنیزان اعراب بحساب آمده و عجم نامیده میشدند.
با تسلط اعراب مسلمان بر ایران, ایرانیان مجبور به پذیرش اسلام شدند و بسیاری به دین لسلام گرویدند. با گرویدن ایرانیان به اسلام گشایشی در موقعیت خادمی و کنیزی حاصل نشد و عجم که یک کلمه توهین آمیزی از نظر عربها ی مسلمان بود بر جای ماند.
مسلمانان عرب, زنان ایرانی را به کنیزی گرفتند. این کنیزان از مردان عرب دارای فرزندانی شدند و چون این فرزندان حاصل مردان عرب بودند, لقب سید و سیده گرفتند.
صفویان برهبری صوفیان در سال 880 هجری شمسی بر علیه خلفا شورش کرده و بر ایران مسلط شدند. صفویان  مذهب رسمی را شیعه اعلام و مردم را مجبور به قبول شیعه کردند. بعد از شکست خلفای اسلامی, مردم نیز اعراب را مورد حمله قراردادند. اعراب ساکن در مناطق شمالی و مرکزی ایران رانده شدند. کنیزان و فرزندان حاصل از اعراب باقی ماندند. صوفیان برای حل مشکل بازماندگان حاصل مادر ایرانی و پدر عرب دنبال راه حلی بودند. از آنجا که صوفیان خود را مسلمان و از پیروان علی و آل علی میدانستند, اعلان کردند که خاندان محمد و علی و آل علی دوستدار ایرانیان بوده  و ابوبکر و عمر و عثمان و خاندان بنی امیه و دیگر اعراب دشمنان ایرانیان هستند. بنابراین دلایل, اعلام کردند که این فرزندان بازمانده, حاصل خانواده محمد و علی و آل علی هستند. این ادعای صفویان بدمن شک و تردید نشان میدهد که محمد و علی و آل علی همگی برده دار بودند و دارای هزاران کنیز و غلام ایرانی بودند. از طرفی چون علی و فرزندان وی برای صوفیان مقدس بودند, فرزندان بجا مانده نیز مقدس شدند و واژه سید و سیده مفهوم کاملا مذهبی و مقدس بخود گرفت. در روند تاریخی بازماندگان سید و سیده جایگاه ویژه ای در میان ایرانیان پیدا کردند. بدین صورت در زمان صفویان این قشرمقدس شد و از نوادگان محمد و خاندان علی بحساب آمد.
این روال, در ساختار پوشش روحانیت, با استفاده از عمامه سیاه, حفظ شد. روحانیونی که عمامه سیاه بسر میگذارند, خود را منتسب به این قشر مقدس ساخته صفویان و ازنوادگان محمد و خاندان علی میدانند و جایگاه ویژه ای برای خود قائل هستند.
منظور نگارنده مطلب, تنها بررسی مختصر تاریخی این موضوع بوده و هیچگونه برداشتی از برتری نژادی و یا نفی  وجود مردم, حاصل از ظلم و تجاوز تاریخی ندارد. اگر نیم نگاهی به تاریخ ایران بیاندازیم, در خواهیم یافت که ایرانیها  در دورنهای تاریخی با نژادهای مختلفی از قبیل عرب و مغول و.... در هم آمیخته شده اند و این آمیختگی بحدیست که از هم قابل تفکیک نیست. بر همگان کاملا روشن است که مردم ایران دارای نژاد مختلط هستند که قرنهاست, با صلح و آرامش و برابر در کنار هم زندگی و هیچگونه برتری نژادی و نابرابری را بر نمی تابند.
=======================
=============
=========
 مکه وسفر حج در خدمت کارتل سازمان حج و زیارت


 اینروزا اتفاقات عجیبی رخ میدهد. اخباری انتشار میشه از تجاوز و ناامنی جان و مال در مسافرت به مکه و مدینه. چرا با وجود این همه نگرانی جدی دست اندرکاران حکومتی عملا هیچ عکس العملی نشان نمیدهند و سازمان حج و زیارت مردم را دعوت میکند که مراقب رفتار خود باشند. این بدان معناست که مقصر اصلی این پیشآمدها نه جمهوری اسلامی است نه دولت عربستان بلکه زوار هستند. دولت عربستان هم که موضعش معلوم است.
حال  ببینیم چرا سازمان حج و زیارت چنین موضعگیری میکند. سازمان حج و زیارت در حال حاضر سازمانیست از نظر ردیف تشکیلاتی دولتی و وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و زیر نظر رهبری و رئیس جمهور اداره میشود. رئیس آن با هماهنگی نماینده ولی فقیه در امور حج و زیارت, توسط وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تعیین می شود. از نظر اجرائی و مالی مستقل, ومدیران وکارمندان با دستور رئیس این سازمان بکار گمارده میشوند. این سازمان از مالیات معاف و درآمدهای آن حسابرسی نمیشود در سراسر کشور شعباتی دارد. این سازمان با درآمد کلان جز کارتلهای بزرگ توریستی دنیاست.
سازمان حج و زیارت با شیوه های مختلف درآمدهای خود را افزایش میدهد. یکی از شیوهای معمول آن سرمایه گزاری در خدمات جنبی تورها و استفاده از سود سپردهای بانکی متقاضیانی که چندین سال انتظار میکشند تا نوبت آنها سربرسد. با توجه به درآمد کلان دست اندرکاران چنین سازمانی هرگز حاضر نمی شوند که مدتی حج اجرا نشود.
برای بازاریان و تجار و همچنین برای سردمداران حکومت حاجی بودن امتیاز به حساب می آید و روحانیت هم که بدون چنین مراسمی موجودیتش زیر سوال میرود و خود از اینراه درآمدهای کلانی دارند.
عربستان که سرزمین مادر مسلمانان سراسر جهان است. بدون شک از اینراه درآمدی همپای نفت و گاز دارد و از طرفی وجود مکه و مدینه, عربستان سرزمینی مقدس برای مسلمانان جهان بحساب می آید وهمچنین موجب تقویت و دلگرمی سران حکومت اسلامی عربستان می شود.
با توجه به اعتقادات مذهبی و امتیازات اعتقادی آن صحبت ازغیر ضروری بودن آن بسیار مشکل بنظر میاد و اصولا در چنین مواردی آگاهی اجتماعی و فردی لازم است. کسانی که تمام یا بخشی از عمر خود را به اشتیاق دیدن خانه خدا  صرف کردند دیدن حقایق برایشان بسیار مشکل و حتا غیر قابل قبول است. بهر حال در نگاه اول می توان گفت که خروج این همه ارز  از کشوری که فقر فلاکت بیداد میکند بسیار ضالمانه است و نتیجه ای بغییر از اشاعه فقر و فلاکت اجتماعی بیشترنیست. هر چند ریشه فقر و فلاکت و فساد در ایران عمیقتر از آن است که با حل این معضل از بین برود. با نرفتن به حج حداقل میتوان مسئولیت وآگاهی اجتماعی و فردی را نشان داد
=====================
===============
========

 حکایت خودکشی در زندان, شتریست که میتواند, درب هر خانه ای بخوابد


خودکشتی در زندانهای جمهوری اسلامی, داستانیست دردآور که در خانه ای را بیرحمانه میکوبد. ادعای خودکشی زندانبانان سالهاست تکرار میشود و کشتارسیستماتیک زندانیان سیاسی در زیر شکنجه, روز به روز اشکال وسیعتری بخود میگیرد. از فعالین سیاسی, انقلابیون و معنرضین بر علیه بیکاری, فقر, گرانی و بیعدالتی گرفته تا فعالین مدنی و فعالین محیط زیست. این شتر خوابیده, نه بیکار میشناسد و نه عدالتخواه, نه کمونیست, نه تهیدست, نه فعالین مدنی و زیست محیطی.
با وجود افشاگریهای بی وقفه, هنوز متوهمانی هستند که میگویند, که حتما گربه است. غافل از اینکه این شتریست که  وقتی بیدار میشود, خبر عزا را به خانواده ها میدهد. در نوشته های پیشین بکررات اخطار داده شد که جمهوری اسلامی در مخفی کردن  تعداد و اسامی زندانیان در صدد توطئه است ولی ناباوران باز هم گوشهایشان را پنبه گذاشته و یا از تهدید رژیم مرعوب شدند.  بار دیگر تاکید میشود که علنی کردن اسامی و مشخصات دستگیرشدگان و جانباختگان مانع یکه تازیهای جمهوری اسلامی در کشتن و شکنجه وحشیانه آنان است. در صورت مرعوب خانواده ها این وظیفه تمامی مردم است که در علنی کردن دستگیرشدگان بهر شکلی که میتوانند اقدام کنند.
دکتر کاووس سید امامی در 4 بهمن ماه همراه با 7 نفر دیگر از همکارانش بازداشت و زندانی میشود. خبر مرگ وی, در زندان اوین, در 19 بهمن ماه به خانواده اش اطلاع داده میشود و روز 21 بهمن خبر خودکشی وی عمومی میشود. متاسفانه خانواده وی و همکارانش در این مدت خبر بازداشت وی را از عموم پنان نگه میدارند. این جنایت زمانی افشا شد که نوشدارو بعد از مرگ سهراب است.
خلاصه ای از بیوگرافی کاووس سید امامی :
وی در سال 1332 متولد و بعد از انقلاب بهمن 1357 از امریکا به ایران برگشته و استادی جامعه شناسی دانشگاه جندیشاپور را عهده دار میشود. در سال 1359 داوطلبانه به جبهه جنگ ارتجاعی رژیمهای عراق و ایران رفته و جانباز میشود. بعد از معالجه در دانشگاه جندی شاهپور مشغول به کار میشود. بعد از اخذ دکترای جامعه شناسی از دانشگاه اورگن امریکا در سال 1370, به عضویت هیات علمی دانشکده معارف اسلامی و علوم سیاسی دانشگاه امام صادق در میاید و به استادی ارتباطات و مدیرعامل موسسه" حیات وحش میراث پارسیان"انتخاب میشود. همچنین وی دو تابعیتی  و کانادائی- ایرانی است.
اما دانشگاه امام صادق چه دانشگاهیست:
این دانشگاه زیر مجموعه جامعه الامام صادق و غیر انتفاعیست و گرانترین دانشگاه اسلامی در ایران است و هدف از تاسیس دانشگاه, تربیت افرادی با توان تلفیق علم و دین برای مدیریت در سمتهای کلیدی و اصلی جمهوری اسلامیست. ریاست این موسسه در اختیار خانواده مهدوی کنی است. این دانشگاه توسط هیات امنا مدیریت میشود که عبارتند از( محمدباقر باقری کنی, صادق آملی لاریجانی, سید احمد علم الهدی, محم سعید مهدوی کنی, علیرضا امینی, احمد واعظی و 5نفر دیگر) است. گزینش در این موسسه بسیار پیچیده و افرادی برای تحصیل در این موسسه انتخاب میشوند که از فیلترهای مختلف اعتقادی و امنیتی گذشته باشند. انتصاب استادان و هیات مدیره آن, از افراد کاملا غربال شده و متدین و از طرفداران پرو پا قرص رژیم جمهوری اسلامی انتخاب می شوند.
دولت آبادی دادستان تهران  به نشریه میزان گفت: "این افراد بازشدگان اخیر, در قالب اجرای پروژه های علمی و محیط زیستی, نسبت به جمع آوری اطلاعات طبقه بندی شده کشور در حوزه های استراتژیک اقدام میکردند که با هوشیاری و رصد اطلاعاتی یکی از نهادهای امنیتی کشور دستگیر و از سوی دادستانی نهران بازداشت شدند."
نمونه دکتر کاووس سید امامی نشان داد که جمهوری اسلامی برای قربانیان خود هیچ حد و مرزی ندارد. آنچه که واضح و روشن است, ترس و وحشتیست که, تمامی رژیم جمهوری اسلامی را در بر گرفته و هیچگونه جایگاهی حتا برای طرفداران و حامیان رژیم  قابل تصورنیست و ماشین شکنجه رژیم, بسادگی و با بیرحمی تمام جان هر فردی را میگیرد. با چنین توصیفی, هرگونه توهم به همکاری و یا دلبستگی به جناحبندیهای جمهوری اسلامی, هزینه هائی بس ناگوار بهمراه دارد.
موضعگیری دادستانی و سپاه پاسداران و نوع اتهام میتواند به گمانه زنیهای مختلفی منجر شود. گمانه زنیها نشان میدهد که این موضوع فراتر از محدوده فعالیتهای زیست محیطی و حفاظت جانوران و حتا جاسوسیت. واز امکان تملک منابع طبیعی و تغییر کاربری آن توسط ارگانهای امنیتی ونظامی حکومت خبر میدهد . آنچه که نشان میدهد, حکایت از اطلاعات طبقه بندی شده ایست که حتا حامیان رژیم اجازه ندارند از آن آگاه شوند. امکان اینکه سید امامی از اطلاعات بسیار پیچیده از قبیل مخفی گاهای نظامی زیر زمینی در محدوده های زیست محیطی و یا از نشت تشعشعات رادیو اکتیو آگاهی پیدا کرده است  که از نظر جمهوری اسلامی این نوع آگاهیها جرمی بسیار بزرگ و نابخشودنی بحساب میاید.
بار دیگر از تمامی خانواده ها و دوستان و همکاران زندانیان درخواست میشود هر چه زود تر اسامی و مشخصات دستگیر شدگان و زندانیان را به اطلاع عموم برسانند و توطئه های جمهوری اسلامی را برملا سازند.
==================
=============
=======

 چرا نباید در نمایش 22 بهمن جمهوری اسلامی شرکت کرد



بهمن ماه, ماهیست شکوهمند در تاریخ معاصر مردم ایران که حق مردم است که اینروز را پاس بدارد, نه جمهوری اسلامی . اما چرا جمهوری اسلامی بیصبرانه منتظر چنین روزیست ؟
 انقلاب بهمن ماه سال 1357 انقلابی بود ضد دیکتاتوری شاه وضد امپریالیستی وبرای آزادی, برابری و عدالت اجتماعی. حکومت سلطنت پهلوی بعنوان عامل امپریالیسم در منطقه جنان دیکتاتوری در کشور راه انداخت که  کوچکترین اعتراض را در گلو خفه میکرد. تشکیلات صنفی, سیاسی اجازه فعالیت نداشت و مطبوعات بشدت سرکوب
میشد. تنها یک حزب سلطنتی بود بنام حزب رستاخیز. کارخانه ها و موسسات عمومی در دست عده ای غارتگر افتاد و زمینهای مرغوب کشاورزان شمال ایران و سایر مناطق, به عده ای از درباریان و اعضای خاندان پهلوی واگذار گردید. مواد مخدر شد یکی از منابع درآمد درباریان واشرف پهلوی خواهر شاه باند مافیائی قاچاق مواد مخدر را هدایت و رهبری میکرد. با راه اندازی مراسمی از قبیل جنش تاجگذاری و.. غارت مردم شدت گرفت. در شکنجه گاها جوانان و مردم آزادیخواه و برابری طلب را به اتهام خرابکار و عوامل بیگانه و دشمن تاج و تخت سلطنت علیحضرت شاه شاهان محمد رضا شاه پهلوی به جوخه های اعدام می سپرد وزیر شدیدترین شکنجه ها قرار میدادند. مردم به حاشیه نشینی کشانده و غارت و استثمار کارگران و سایر زحمتکشان بشدت رواج داشت. حاشیه نشینان با ماده 100 حکومت شاه کلبه هایشان در حاشیه شهر تخریب و آواره می گشتند.
جمهوری اسلامی با حفظ سیستم سرمایه داری سلطنتی عمامه را بر جای تاج نهاد و غارت و چپاول و سرکوب مردم شدت گرفت. با برقراری دیکتاتوری مذهبی آزادی فردی و مدنی نابود و زنان از ابتداعیترین حقوق اجتماعی ومدنی محروم شدند و فعالان سیاسی دسته دسته به جوخه های اعدام سپرده و زندانیان سیاسی و مدنی را در زیر شکنجه های قرون وسطائی قرارداده و کشتند. موسسات اقتصادی و املاک به بنیاهای مختلف حکومتی و یا به اعوان و انصار اسلامی واگذار گردید. جمهوری اسلامی درادامه سیاست نئولیبرالیستی و واگذاری صنایع و موسسات, به باندهای مافیائی به ورشکستگی و تعطیلی کشاند و دارائی و املاک این موسسات به حراج گذاشته شد. کارگران و کارمندان اخراج و ماهها از دریافت حقوق خود عاجز شدند. کارگران معترض به شرایط غیر انسانی محیط کار و عدم دریافت حقوق ماهیانه بشلاق کشیده شدند. بودجه عمومی در اختیار نهادهای مذهبی و اعوان و انصار قرارگرفت. مدیران ارشد رژیم با دریافت حقوقهای نجومی در خرید سهام موسسات بین المللی شرکت و در حسابهای شخصی درنزد بانکهای بین المللی سپرده گذاری کردند. بودجه های عمرانی در دست مشتی غارتگر افتاد خدمات تامین اجتماعی نابود شد. ثروت ملی, صرف سیاست صدور مذهب شیعه واسلام ولایتی در اختیار گروهای مذهبی خارج از مرزها قرار گرفت. جنگهای خانماز سوز براه انداخته شده, میلیونها آواره وهزاران کشته برجای گذاشتند. زندانهای غیر رسمی در بنیاد شهید براه انداختند و زنان و دختران کشته شدگان در جنگهای ارتجاعی را به صیقه افراد حکومتی درآوردند. صیغه زنان شد قانون و زنان به استثمار مضاعف کشانده شدند و تمامی حقوق اولیه آنان را محو و نابود گردید. کشاورزی نابود و کشاورزان به حاشیه نشینی در شهرها کشانده شدند. کارمندان دونپایه را به فقر کشانده و مالباختگان آواره شدند. حکومت اسلامی مردم را به چنان دریوزگی کشاند که برای امرار و معاش, اعضای بدنشان را به حراج گذاشته و گاهی بالاجبار به فروش فرزندان عزیز خود دست میزنند. دزدان میلیاردی را فراری داده و دست و پای آفتابه دزد را قطع میکند.
جمهوری اسلامی کشور را در آستانه ورشکستگی قرارداده و هر روز بر تعداد فقرا افزوده میشود. اصلاح طلبان و اقتدارگرایان جمهوری اسلامی  با مشت آهنین در مقابل جنبش بیکاران و تهیدستان صف آرائی کرده اند. امام جمعه تهران و قوه قضائیه خواستار اعدام مردم بجان آمده از فقر و بیکاری وگرانی میشوند.  دستگاه اجرائی طرحهائی برای محدودیت بودجه های عمرانی وگرانی کالاهای مایحتاج عمومی و حذف کمکهای اولیه به مجلس شورای اسلامی میدهد و مجلس بدون درنگ آنها تصویب میکند. منابع ملی را دودستی تقدیم غارتگران بین الملی تقدیم میکنند.
نمایندگان مجلس شورای اسلام در یک تبلیغات نمایشی عملکرد زندانبانان را تائید وبروجردی نماینده مجلس شورای اسلامی در پارلمان اروپا منکر زندانی میشود. همه این موضعگیریها از توطئه ای بسیار وحشتناک حکایت دارد و رژیم در صدد است با راه اندازی نمایش 22 بهمن آنرا عملی و تعدادی از دستگیر شدگان اخیر را اعدام کند. بروجردی اهداف نمایشات جمهوری اسلامی را در پارلمان اروپا نمایان ساخت. او گفت:  " شما میزان مقبولیت نظام جمهوری اسلامی ایران را در همین ماه, ما در ماه بهمن هستیم. در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی هستیم, شما ملاحظه کنید, دهها میلیون نفر در شهرهای مختلف ایران میان توی خیابانها به حمایت از جمهوری اسلامی و......"
آنچه که مسلم و آشکار است مردم معترض از اهداف پشت پرده و شوم جمهوری اسلامی آگاهند و در چنین نمایشها شرکت نخواهند کرد. صحبت با افرادیست که بدنه فقیر و متوهم به رژیم را تشکیل میدهند. رژیم میخواهد این نیروها را به نمایشات خیابانی بکشاند. این قشر باید تاکنون به فسادها و سرکوبگری رژیم واقف و صف خود را از رژیم جدا کرده  باشد و در جنایتهای رژیم بیشتر از این شریک نشود. مسلما تعدادی در این نمایش دولتی شرکت خواهند کرد و ماهیت آنها برای همه روشن است و نیروهائی هستند که از قبل رژیم ارتزاق میلیاردی کرده ودر صف ضد مردم قراردارند و آینده نه چنان خوبی در انتظار این گروه نیست.
توطئه های رژیم افشا باید گردد        شکنجه و اعدام ملغا باید گردد. 
==================
==========
=====

  پریشانی و درگیری در شاخه های انجمن حجتیه 
 

در روزهای اخیر, حوادث مختلفی در ایران رخ می دهد که قابل تامل است.  بحرانی عمیق و تمام عیار تار و پود جمهوری اسلامی را در ابعاد داخلی و خارجی در هم تنیده است . نشانه های بحران داخلی از دی ماه ابعاد بیرونی یافت و مردم بتنگ آمده از فقر, از جور و ستم حاکمان اسلامی به خیابانها ریختند و کلیت رژیم را زیر شعارهای کوبنده خود به چالش کشیدند. در این چند سال ,حاکمان اسلامی با توسل به احکام قرون وسطائی طنابهای دار را در میادین شهرها برپا کردند. پا قطع کرده و زنان را سنگسار و زندانیان را زیر شکنجه کشتند و فشار برخانواده زندانیان و جانباختگان را به اوج رساندند. تولید را نابود, کارگران را اخراج و حقوق معوقه آنان را پرداخت نکرده و مالباختگان را آواره خیابانها کردند. رژیم جمهوری اسلامی عاجز از حل معضلات اجتماعی و اقتصادی و مدنی به سرکوب بیرحمانه اعتراضات کارگران و تهیدستان روی آورد. مقاومت و ادامه اعتراضات مردم ستمدیده,اختلافات و درگیریهای باندهای حاکم را تشدید کرد.
افشاگریهای اخیر نشان از پیوند و آمیختگی ماهوی باندهای جمهوری اسلامی با عوامل خارجی دارد. این آمیختگی و پیوند با تضادهای سرمایه های جهانی شدت و ضعف پیدا میکند. آنچه که از قرائن پیداست نفوذ انگلستان و سازمانهای اطلاعاتی آن در میان باندهای جمهوری اسلامی قابل چشم پوشی نیست و در یک نظر میشود گفت که سران جمهوری اسلامی در گیر دعوای فامیلی اما بیرحمانه هستند. ما شاهد هستیم که چطور مدارک جاسوسی همدیگر را رو میکنند در میان افشاگریها نقش سازمان اطلاعاتی و عوامل انگلستان برجسته تراست. این نوع افشگریها نشان میدهد که حتا عوامل خارجی و جاسوسان که سرشان زمانی به یک آخور وصل بود چطور در وضعیتی که کفگیر به ته دیگ بخورد, همدیگر را می درند.
احمدی نژاد سکان رهبری افشاگری خانوادگی را بدست گرفته و در بیانیه های مختلف برادران لاریجانی را مورد  شدیدترین حملات خود قرارداده و خواستار خروج آنها از کشور شده است. با تشدید درگیریها وی بحق پای خامنه ای را نیز بمیان کشیده است. بعد از دستگیری و زندانی شدن بغائی سپاه قدس و شخص قاسم سلیمانی مورد حمله احمدی نژاد قرار گرفته و برخی از افشاگریها وی حکایت از انتقال قدرت از طریق کودتای انگلیسی  به رهبری  سپاه پاسداران و قاسم سلیمانی است. احمدی نژاد بعد از مخفی شدن, از هوشیاری ارتش در مقابل کودتای سپاه پاسداران در فرودین ماه صحبت بمیان آورده است. این افشاگریها می تواندهشدار دهنده باشد با این حال باید دید, آیا زمینه کودتا آماده است؟ یا با وجود اعتراضات کارگران و زحمتکشان  و خیزش روستائیان اوضاع  پیچیده تر و رژیم بیش از پیش در سراشیب سقوط قرار خواهد گرفت.
وضعیت کنونی خاورمیانه تصادفی نبوده و حاصل چندین سال برنامه ریزی قدرتهای بین المللی است. در این رابطه لازم است, موجودیت جمهوری اسلامی مورد مطالعه دقیق قرار گیرد. حمایت قدرتهای امپریالیستی از روحانیت به رهبری خمینی و برقراری جمهوری اسلامی, از یک نظر میتواند مبنای چنین سیاستی در خاورمیانه باشد. بدنبال حضور مستقیم امریکا و ناتو در عراق و افغانستان, حکومتهای اسلامی یکی پس از دیگری ظاهر شدند. ترکیه لائیک نیز بشدت دوران دگردیسی اسلامی شدن را طی میکند با قتل وعام مردم عفرین جای داعش را پر کرده است.
داعش نیز برای تداوم آشوب و جنگ و میلیتاریزه کردن منطقه, در مناطقی از عراق و سوریه شکل گرفت. در اوایل پیدایش داعش, تیتر روزنامه ها و  خبرگزاریهای مهم کشورهای غربی مملو از تبلیغات به نفع داعش بود و با هر عملیات نظامی صدای اله اکبر چاشنی گزارشهای خبری میشد. هزاران نفر از اروپا به داعش پیوستند. اشغال عراق توسط امریکا وسرکوب بیرحمانه مردم  مناطق سنی نشین توسط حکومت اسلامی "شیعه" عراق تحت حمایت امریکا و همچنین سرکوب بیرحمانه مردم سوریه توسط رژیم دیکتاتوری اسد و همچنین در سایه تبلیغات خبرگزاریها, داعش توانست مناطقی را به تصرف خود درآورد. بعد ازتثبیت حکومت اسلامی, در مناطقی از عراق و سوریه بازار برده فروشی راه افتاد و سرها در ملا عام از تن جدا شدند. بعد از فجایع بیشمار, قتل و غارت, مردم منطقه به ماهیت واقعی داعش پی بردذد و پیشروی داعش متوقف شد. زنان و مردان کوبانی با مقاومت قهرمانانه رویای داعش را در هم پیچیدند و افول داعش آغاز شد. امریکا نیز با مشاهده اتمام عمر داعش, نیروهای داعش را مورد حمله قرار داد. حکومت اسلامی داعش نابود شد.
سناریو دیگری با اسم قاسم سلیمانی در حال شکل گیری بود. عکس و نام وی سرتیتر سایتها و خبرگزاری های مهم و رسمی غربی شد. قاسم سلیمانی سرمست از شهرت با عجله پیروزی بر داعش را به خامنه ای تبریک گفت. خامنه ای نیز از مطرح شدن قاسم سلیمانی وحشت داشت دوباره از او بیعت گرفت و اسم وی از تیتر خبرگزاریها حذف شد.
موقعیت خارجی جمهوری اسلامی بخصوص روابط با کشورهای خاورمیانه و عملکرد جمهوری اسلامی در منطقه بحرانی تر از هر زمان دیگریست. بعد از خاتمه غائله داعش, امریکا نقش پیاده نظامی جمهوری اسلامی در خاورمیانه را تمام شده میداند وخواستارخروج نیروهای سپاه قدس و دیگر نیروهای شبه نظامی مورد حمایت جمهوری اسلامی در عراق و سوریه است.
=================
============
======

 قدم به قدم تبعیض نژادی و برتری دینی در اسرائیل حاکم شد


پنجشنبه 19 ژوئیه, پارلمان اسرائیل, لایحه " دولت- ملت یهود" و عبری بعنوان تنها زبان رسمی, تصویب و بصورت قانون درآورد. در قانون جدید, اسرائیل بعنوان کشور ملت یهود نامیده شده و یهودیان صاحب امتیازات ویژه ای نسبت بدیگران شدند. طبیعتا این برتری در قوانین قضائی نیز اعمال و یهودیان در مقابل دیگر ادیان و لائیکها و اقلیتهائی همچون فلسطین و دروزیهای مصونیت قضائی پیداخواهند کرد. این قانون بغایت ارتجاعی در قرن 21, که خود که حاصل یک پروسه هفتاد ساله است, نشان دهنده اوج تبعیض نژادی و برتری یک دین بر ادیان دیگر است. پس از تشکیل کشور اسرائیل و اشغال سرزمینهای فلسطینیان در جنگ 6 روزه و متعاقب آن اعلام رسمی اورشلیم " بیت المقدس" بعنوان پایتخت اسرائیل از طرف دولت امریکا, سرکوب ملت فلسطین شدت گرفت. بعد از نادیده گرفتن حقوق فلسطینیان سرزمینهای اشغالی, اینبار قرعه بنام فلسطینیان ساکن اسرائیل و دیگر اقوام, از قبیل دروزیها,  مارونیها, قبطیها , ارامنه , عربها و پناهندگان, بخصوص آفریقائی تبارها و همچنین دیگر ادیان از قبیل مسیحیان و مسلمانان افتاده است.
مدعیان دموکراسی سرمایه داری دینی, که اسرائیل را مهد دموکراسی در خاورمیانه اعلام میکردند حال انگشت بدهان مانده و در صدد توجیه برآمده اند. دموکراسی یهودی اسرائیلی از زمان تشکیل, با ادامه اشغال سرزمینهای فلسطینیان و کشتار کودکان و مردم فلسطین همراه بوده است. در حالیکه اسرائیلیهای آزادیخواه و برابری طلب در مقابل تجاوزگریها و سرکوبگریهای دولت اسرائیل دست به اعتراض می زدند, کشورهای مرتجع و مدعیان دموکراسی و حقوق بشر چشمان خود را بروری ظلم و بیدادگریهای دولت اسرائیل بسته و از دولت اسرائیل ببهانه, دموکراسی دفاع میکردند. حال مدعیان  و طرفداران دموکراسی بلید چشمان خود را خوب باز کرده ودر مقابل تبعیض نژادی و دینی که دولت اسرائیل براه انداخته ایستادگی و از منافع ملت فلسطین و مردم اسرائیل دفاع  و از جنگهای خانمانسوز مذهبی جلوگیری کنند. جامعه جهانی باید بدانند که تبعیض نژادی و برتری طلبی دینی هیچ سنخیتی با جامعه بشری کنونی ندارد. سازمان ملل, بخصوص امریکا باید مسئولیت چنین پدیده شوم در قرن حاضر را پذیرفته و تلاش کنند منافع ملتهای فلسطین و اسرائیل محترم شمرده و راه صلح و حق تعیین سرنوشت را برای دو ملت هموار سازند. درثانی سازمان ملل اینبار باید واقع بینانه و دور از لابیگری, با جدیت  تمام انزجار جهانیان را از این عمل اعلام و خواستار لغو قانون فوق باشد. غفلت از این موضوع می تواند جنگهای وحشتناک منطقه بوجود آورد و مردم اسرائیل را در سلطه حکومت قرون وسطائی گرفتار سازد.
حکومت مذهبی کنونی در ایران نیز در یک پروسه شکل گرفت و قدم به قدم حکومت تبعیض و برتری" شرع" را با ادعای دموکراس اسلامی حاکم کرد. مخالفین عقیدتی خودرا سرکوب وبا " تبعیض جنسی" زنان را عملا به بردگی مردان واداشت. فقهای شیعه را حاکم بر جان و مال مردم کرد. ولی فقیه را از جانب خدا قلمداد و اطاعت از وی واجب شرعی شد. امت برتر و ژن برتر" دزد و غارتگر و رانتخوار" راه انداخت و مردم را در فقر و فلاکت گرفتار و آزادیخواهان و برابری طلبان را در محاکم قضائی کافر, یاغی و باغی خواند و تحت شدیترین شکنجه روحی و روانی قرارداده و به اعدام و زندان محکوم ساخت. مراکز مذهبی بنا و اقتصاد کشور را بدست یک عده دلال سپرد و کشور  را نابود ساخت. نمونه دیگر دولت اسلامی شیعه در عراق است که منابع کشور عراق را در اختیار کمپانی های بین المللی قرارداده و فساد و رشوه خواری چنان وضعیت اسفباری بر مردم تحمیل کرد, که شیعیان جنوب عراق را اجبارا بر علیه دولت حاکم شیعه به طغیان واداشته است. ادعای چنین وضعیتی در آینده ای نچندان دور, برای مردم اسرائیل دور از انتظار نیست.
در اروپا نیز قدم به قدم شیپور مذهب بصدا در آمده است. در ایالتی از آلمان, علامت صلیب بر سر درب ادارات و مدارس نصب شده و دولتمردان منتخب بسیاری از کشورها به اهرم مذهب  برای ادامه قدرت  روی می آورند. با این توصیف آینده آزادی بیان و عقیده در هاله ای از ابهام قرار میگیرد. در امریکا, مذهب هیات حاکمه را در اختیار گرفته و با طرح و نقشه و قدم بقدم جای خود را در محاکم قضائی باز میکند. نئولیبرالیسم برای سرکوب آزادیها و آزادی اندیشه و بیان, اهرم مذهب را تیزتر میکند و سعی دارد مذهب را در موضوع اقتصاد و جامعه مدنی وارد و جامعه بشری را  گرفتار ناملایمات سازد.
=====================
===============
========

 تشابه جنبشهای مردمی ایران و تونس و راه برون رفت از بحران


جنبش مردم تونس بر علیه بیکاری و فقر و رهائی از دیکتاتوری در سال 2011 میلادی, منجر به سقوط رژیم دیکتاتوری ذین العابدین شد. در سال 2014 انتخابات صورت گرفت, در نبود تشکلهای مترقی مردمی, احزابی همانند اصلاح طلبان ایران در تونس سرکار آمدند. دولت جدید با گرایش نئولیبرالیستی سیاست خصوصی سازی و ریاضت اقتصادی را پیش گرفت . در پی سیاستهای نئولیبرالیستی بیکاری و فقر رشد فزاینده ای یافت. با افزایش مالیاتها, قیمت کالاهای ضروری بشدت بالا رفت و فشار بر روی کارگران و اقشار پائینی جامعه تشدید شد. با تشدید بیکاری و گرانی مردم بار دیگر به خیابانها ریخته و با نیروهای پلیس درگیر شدند.
هرچند جنبش انقلابی مردم ایران در سال 1357 تفاوتهای زیادی با جنبش مردم تونس دارد با اینحال در یک نقطه اشتراک دارند و آن غیبت تشکلهای مردمیست که نتوانست جنبشهای مردمی را در جهتی درست و با اهداف مردمی هدایت و رهبری کند. نبود تشکل سراسری انقلابی در هر دو جنبش موجب شد که احزاب فرصت طلب ارکان رهبری را بدست گرفته و جنبشها را با شکست بکشانند. جنبشهای مردمی ایران و تونس نشان دادند که با حرکتهای اعتراضی سراسری مردم می توان رژیمهای دیکتاتوری را ساقط کرد, اما حفظ ساختار سیاسی و اقتصادی کهنه می تواند به اشکال مختلف ظهور کند و جنبش مردمی را به شکست بکشاند. بنابراین جنبشهای اخیر مردمی نتنها باید ساختار اقتصادی و سیاسی پوسیده و قدیمی را هدف قراردهند. بلکه برای ایجاد ساختاری نوین,  تشکیلات نوین برپا سازند, تنها با وجود تشکلهای نوین مردمیست که مردم میتوانند  مستقیما به سرنوشت خود حاکم شوند. در حال حاضر یکی از بهترین ابزار ها شوراست. مردم با تشکل در شوراها میتوانند با ایجاد دموکراسی فرا گیر و مستقیم, ساختار سیاسی  و سازمان اقتصادی و اجتماعی  را دردست گیرند و جامعه ای نوین برپا سازند.
پیش بسوی شوراها,  برقرار باد جمهوری شوراهای مردمی
==================
===========
======

 اتحاد و مبارزه را با ایجاد شوراها و دیگر تشکلهای مردمی, مسلح سازیم


مردم بخشم آمده از بیکاری, فقر و بی عدالتی بار دیگر پرچم مبارزه برای آزادی و برابری و محو هرگونه استثمار و بردگی, را در سراسر ایران برافراشته و رژیم جمهوری اسلامی را به چالش کشیده اند. سران دزد و غارتگر رژیم جمهوری اسلامی, با مشاهده حرکات اعتراضی گسترده, بیکباره خواب مستیشان پرید و متوجه شدند, پایه های کلیت رژیم بلرزه درآمده است. ناقوس از هم پاشیدگی جمهوری اسلامی خواب حسابهای میلیاردی در نزد بانکهای بین المللی پریشان ساخته و چپاولگران بتلاطم افتاده اند. از نشستها و جابجائی نیروهای سرکوبگر چنین بر می آید که در تدارک حمام خون هستند. ولی باید رژیم بداند سرنوشتی چون رژیم شاه در انتظارش هست. وجود بحرانهای عمیق داخلی و خارجی, رژیم جمهوری اسلامی را در بن بست مرگباری قرار داده است. حرکات اعتراضی سراسری کنونی که از مشهد شروع شد به سرعت تمام کشور را فراگرفت, گسترش سریع اعتراضات توان رژیم برای مقابله و سرکوب با مشکل مواجه ساخته است. اینبار حرکت مردم خشمگین با اعتراضات سال 88 بسیار متفاوت است. اعتراضات سال 88 بر پایه اصلاحات درون رژیم شکل گرفت و رژیم توانست با توافق درونی اعتراضات را سرکوب کند. اینبار مردم بجان آمده اساس موجودیت رژیم را به چالش کشیده اند و عملا دو صف در مقابل هم قرارگرفته اند. در یکطرف مردم بخشم آمده ار گرانی و بیکاری و فقر و سرکوب و در طرف دیگر یک مشت سرمایه دار دلال غارتگر متشکل از متدینین با عمامه یا بدون عمامه و جیره خوارانشان.
رژیم جمهوری اسلامی هرچند در بحران شدید گرفتار آمده و در اوج ضعف بسر میبرد. با اینحال باید کاملا هوشیار بود  و با افشاگری و دامن زدن به تضادهای درونی رژیم, اتحاد و همبستگی مردم را تقویت و اعتراضات خودجوش را به حرکات هوشمندانه تبدیل و با ایجاد تشکیلات انقلابی و پیشرو اعتراضات را هوشمندانه به پیش راند.
مردم بپا خاسته خود واقفا بدون سازماندهی آگاهانه و هوشمند نمیشود در مقابل رژیمی تا دندان مصلح به اهداف حق طلبانه دست یافت. تنها راه برای پیشبرد مبارزات ایجاد تشکلهاو نهادهای توده ایست که بتواند به اهدافی که مردم از این اعتراضات دارند برسند. اتحاد و همبستگی کنونی قابل ستایش است و انسان را به یاد انقلاب 57 می اندازد. بار دیگر نباید واقعه 57 تکرار شود. عدم وجود تشکیلات فراگیر مردمی در مبارزات ضد دیکتاتوری و ضد امپریالیستی موجب قدرت گیری مشتی غارت گر برهبری خمینی شد و مردم را به این فلاکت انداخت.
اعتراضات گسترده بتنهائی قادر نیست در دراز مدت, مردم را به اهدافشان هدایت کند. برای رسیدن به اهداف, لازم است  آکاهانه و هوشمندانه, ابزارلازم مبارزه را شناسائی و با پی ریزی تشکل مناسب, مبارزه را آگاهانه و سازمانیافته بپیش برد. اعتراضات را باید از شهرها به روستاها و کارخانجات و حتا به میان سربازان و نیروهای پائین نظامیان کشاند و آنها را با مردم همکام و یا حداقل منفعل ساخت. سازماندهنگان لازم است در نهادهائی از قبیل کمیته های مردمی و یا شوراهای مردمی متشکل شده و از طریق این نهادها به سازماندهی اعتراضات بپردازند.
 مواردی که لازم است به آنها توجه شود به طور خلاصه در زیر آورده می شود.
1- امنیت تظاهرکنندکان باید یکی از دقدقه های سازماندهندگان باشد. برای این کار باید داوطلبانی امنیت تظاهرات را بعهده بگیرند. این داوطلبان باید اطلاعات لازم از نقاط ضعف و قوی نیروهای سرکوبگر اعم از نظامی, انتظامی, پاسدار, بسیج و لباس شخصی ها اشراف داشته باشند وتاکتیکهای مناسبی در مقابل هجوم آنان اتخاذ کنند.
2- اخبار و گزارشات را بدقت بررسی کرده و بسرعت در اختیار عموم قرار دهند.
3- نیروهای فعال و سرگوبگر رژیم را شناسائی و به اطلاع عموم برسانند.
4-  سازمان دهندگان باید زمان ومکان اعتراضات را بررسی کرده و ضربه پذیری را به حد اقل برسانند.
5- شعارهای انحرافی که موجب اقتشاش شود افشا و شعارها متناسب با خواسته های تظاهرکنندگان باشد.
ب: کارگران: حرکات اعتراضی کارگران در دو بخش صورت میگیرد:
الف- وظایف کارگران در محل زندگی.
1- فعالانه  در منطقه زیست اعم از شهر و روستا  در اعتراضات مردمی شرکت کنند.
2- ایجاد هماهنگی و پیوند بین مبارزات شهری و کارخانه و یا موسسات کارگری.
ب- وظایف کارگران در محل کار
1- ایجاد تشکیلات کارگری از قبیل شورا, سندیکا و کمیته مخفی اعتصاب و اعتراض.
2- ارتباط ارگانیک و سازمانیافته با دیگر کارخانجات و موسسات کارگری .
3- راه اندازی اعتصاب و برپائی اعتراض در همبستگی با مردم
4- کارگران شرکت نفت و گاز در این بین وظیفه سنگینی دارند. اعتصاب و اعتراض کارگران نفت و گاز میتواند رژیم را به تسلیم وادارد. کارگران نفت یکبار دیگر اصالت خود را همانند مبارزه برعلیه دیکتاتوری شاه نشان دهند.
بیکاران:
 در اثر سیاستهای ارتجاعی و نئولیبرالیزه کردن سیستم اقتصادی و واگذاری صنایع و تولیدات, میلیونها نفر بیکار شدند.  بیکاران در حرکتهای اخیر فعالانه شرکت دارند . باید خود را در شوراهای بیکاران متشکل وارگانهای رژیم را به چالش بکشند و در سازماندهی اعتراضات شهری شرکت فعال داشته باشند.
پیش بسوی تشکیل شوراهای مردمی و انقلابی.
 نابود باد دیکتاتوری , زنده باد آزادی و برابری.

No comments:

Post a Comment