gallery image

اجتماعی

بیسوادی در دانشگاههای کشور
نویسنده :  ح -  ن
 متاسفانه مدتی است بیسوادی فارغ التحصیلان اکثر دانشگاههای کشور باعث وضعیت بد اقتصادی و بر هم زدن چرخه اقتصاد شده و فقط دانشجویان دنبال مدرک بوده و اساتید بیسواد نیز بفکر سر کیسه کردن دانشجویان هستند تازه اکثریت غریب به اتفاق آنان سواد کافی ندارند و با رایزنی های مختلف از جمله با پارتی بازی و وصل به یکی از مسئولین نظام جمهوری اسلامی وارد دانشگاهها شده و از اینان نیز نبایستی انتظار دیگری داشت و در نهایت آن میشود که می بینیم و دانشجویان دانشگاههایی مثل شریف ؛ تهران و تعدادی از دانشگاههای معروف و مهم پس از فارغ از تحصیلی یا قبل از اتمام تحصیل توسط کشورهایی چون انگلستان؛ آمریکا؛ آلمان ؛ فرانسه ؛ هلند و... بورسیه شده و یا برنامه های خود را ردیف و پس از فراغت از تحصیل از کشور خارج میشوند و برای مسئولین نیز مهم نیست چون نیازمندیهای خود را در دانشگاهایی چون امام صادق و.... پرورش میدهند و یااز دانشگاهای دیگر بصورت گلچین شده در نظر دارند.
متاسفانه سواد در این مملکت زیاد مورد توجه نیست آنچیزی که حائز اهمیت است مسایلی چون دخالت نکردن در جریانات سیاسی و حمایت از مقام عظمای ولایت و نظام جمهوری اسلامیست.
اکثر دانشجویان دانشگاهای علمی کابردی و آزاد و غیر انتفاعی را شاغلین ادارات و شرکتهای خصوصی و دولتی بخصوص مسئولین اداره و شرکتها بوده که سنین بالایی دارند وبفکربالا بردن حقوق و مزایای اکنون و بازنشستگی خود میباشند و کماکان شهریه خودشان را میتوانند پرداخت کنند و مهمتر اینکه تا سطح کارشناسی و ارشد در اکثر رشته ها بدون آزمون پذیرفته میشوند و جوانان با علم وتوانمند بخاطر سد عظیم کنکور بخصوص در تحقیقاتی که بعد از پذیرش علمی انجام می گیره الک میشوند و ریزش زیادی دارندو اکثرا" خانواده های آقا زاده ها و جانبازان ؛ اسرا؛ مفقودین؛ ایثارگران؛ جانبازان (که اینها نیز گلچین شده اند ) و..  بدون داشتن رتبه بالا وارد دانشگاههای معتبر شده و در آنجا نیز با داشتن درصدهای مختلف فارغ التحصیل شده واکثرا وارد بازار کار میشوند و بخاطر این با سوادها هست  که وضعیت اقتصادی و... به اینصورت هست که میبینیم میشود  یا به اینصورت است.
یکی از اقوام آقازاده ها به شغل بالایی منصوب میشود و او نیز برای محکم کاری پست خود افراد بیسواد ی را که از همان دانشگاههای فارغ التحصیل شده بکار می گمارند ویا این افراد بعد از پست گرفتن تازه بیاد تحصیل می افتند آنهم بنا به آشنایی با استاد و یا نسبت به مقامی که دارد مدرکی را گرفته تا ادامه شغلش را داشته باشد در کل در اکثر پستهای بالا از اینجور افراد زیاد دیده میشود مثل فرمانداری که در استان اصفهان که میخواسته بجای خودش کس دیگری را برای امتحان به دانشگاه بفرسته  که مشخص و برکنار شد چرا باید فرماندار از کسانی انتخاب شود که تحصیلات عالیه نداشته واین خلاف ازش سر بزنه  اینجاست که میگم باند بازی و رابطه بازی است و هر مسئولی کسان و افراد مورد اعتماد خودش را برای محکم کاری کار خودش بدون در نظر گرفتن کارایی و سواد سر کار میاورد و این میشود و همچنین سی و هشت ساله یک عده از سران مملکت پستهای مهم و کلیدی را بر عهده دارند و جوانان با سواد و با علم در بیرون از گود نظاره گر آنانند و نیز نسبت به آنان بد بین هستند  و تازه آنان تا لحظه از کار افتادگی ول کن مقام خود نمی باشند و هم اکنون بفکر افتادند که از افراد جوان البته آنهم از خودشان و اقوام در کنار خودشان پرورش بدهند برای آینده کشور در کل همه اینها ار پایین بودن سطح سواد در دانشگاهای مختلفی است که به عنواین متعددی مجوز گرفته و مشغول تربیت دانشجویان بیسواد برای آینده کشور میباشند.
هر وقت سخن از بیسوادی میشه میگویند هشاد در صد جوانان ما با سوادند و تازه اکثر این جوانان نیز پس از اتمام تحصیل بیکارند یا به شغلهای آزاد و کاذب مشغولند و یک عده نور چشمی ها سر کار هستند و من افرادی از همان درصدی ها منظورم خانواده جانباز می شناسم که تحصیلات عالیه دارند و شغل آراد میکنند و نتوانستند شغل دولتی پیدا کنند منظورم اینه که اینها نیز گلچین شده اند و یک عده نیز معتاد و در کشور سرگردان هستند  و خلاصه بی عدالتی در مملکت بیداد میکنه و باسوادها نیز در جایگاه خودشان قرار نگرفتند (ازنظر همخوانی تحصیل با شغل) واز طرفی بعضی افراد پس از محکم کردن جایگاه شغلی خود ارز مملکت را بالا کشیده و ار مملکت خارج میشود و یکی نیز قبل از تمام کردن تحصیل (نخبه ها) توسط کشور بیگانه بورسیه شده از کشور خارج میشود و سرمایه کلانی را از دست میدهیم و بعد از سالیان دراز دنبال متخصص میگردیم و میگوییم باید این بشه و آن بشه واین بود وضعیت فارغ التحصیلان ما از دانشگاهها.         
زمستان  1396
======================
============
======
شورش فقرا در فرانسه علیه نئولیبرالیسم
شورش فقرا در شهرهای فرانسه بار دیگر اوج گرفت. مردم به سیاست نئولیبرالیستی دولت فرانسه اعتراض و خواستار استعفای مکرون رئیس جمهور فرانسه هستند.
شکاف طبقاتی جامعه فرانسه به اوج خود رسیده و کارگران و زحمتکشان را هر بیشتر بطرف فقر و فلاکت می راند.   بیکاری, فقر ومالیاتهای کمر شکن مستقیم و غیر مستقیم امید زندگی را از مردم گرفته است. ثبات شغلی از بین رفته و بیکاری یکی از معضلات جدی جامعه سرمایه داری فرانسه شده است. انحصارات و سرمایه داران و مدیران مرفه به بهانه های مختلف از پرداخت مالیات معاف می شوند و بر ثروتشان روزبروز افزوده می شود. با بالابردن هزینه زندگی و گرانی مسکن و اجاره در شهرهای بزرگ, خانوادهای کارگری به حاشیه شهرها و روستاها رانده شدند. چهره شهرهای بزرگ کاملا دگرگون شده و خانواده های کارگری این شهرها رانده شده اند.
سرمایه داری نئولیبرالیستی از مرحله دموکراسی لیبرالی عبور کرده و قشر مرفه و نیمه مرفه که افتخار دموکراسی بورژوازی بود, به سیل فقیران جامعه رانده می شوند . نئولیبرالیسم خواهان خلع ید مالکیت عمومی و سپردن آن به " بخش خصوصی "  نهایتا بدست انحصارات است. نئولیبرالیسم خواهان دولت حداقلی ست که هرگونه حمایت و کمک از اقشار جامعه را ملغا و حکومت مستقیما در اختیار صاحبان انحصارات و سهامداران عمده قرار گیرد.  جامعه سرمایه داری نوین " نئولیبرالیسم" بخصوص فرانسه نئولیبرال را می توان چنین ترسیم کرد.
1 – صنایع, کارخانجات و موسسات خدماتی از قبیل بیمه , بیمارستانها, موسسات آموزشی, موسسات امنیتی , خدمات شهری و.. در انحصار بخش خصوصی ست و دولت  دخالتی در رفتار و مدیریت آنها ندارد.
2 – ثبات شغلی از بین رفته و حداقل دستمزدهای کارگران و کارمندان به پائین ترین میزان خود رسیده است.
3 – کارفرمایان مستقیما حقوق و مزایا را تعین میکنند و حق اخراج و استخدام در دست کارفرمایان است و دولت حق دخالت ندارد.
4 – با واگذاری صندوقهای بازنشستگی به موسسات خصوصی, دریافتی بازنشسته ها بی ثبات و توازنی با تورم ندارد بطوریکه بسیاری از بازنشستگان مجبورند برای تامین هزینه به موسسه های کمک از مستمندان مراجعه کنند.
5 – قشر متوسط هر روز فقیرتر می شود و اندوخته های خود را از دست داده و به سیل فقیران ملحق میشود.
6 – موسسات و شرکتها هر روز به بهانه های مختلف نیروی کار را اخراج" تعدیل" میکنند, خانواده های کارکران وکارمندان را در کابوسی وحشتناک قرار می دهند.
7 – با گران شدن هزینه زندگی از قبیل مسکن , اجاره, ایاب و ذهاب و خدمات در شهرهای بزرگ, کارگران و زحمتکشان از  پرداخت هزینه ها عاجز و از شهرها رانده و به حاشیه شهرها و روستاها کشانده می شوند.
8 –  با گران شدن حمل نقل عمومی, بسیاری مردم مجبورند با وسیله نقلیه شخصی برسرکار رفت و آمد کنند, بنابر این گرانی بنزین و امکانات اولیه زندگی, اثر مستقیمی بر روی خانواده های کم درآمد دارد.
9 – با خصوصی شدن بیمارستانها, بیمه خدمات و درمان, کارگران و اقشار کم درآمد تقریبا از امکانات درمانی و بهداشتی محروم شده اند.
10 – دولت بیشترین امکانات و بودجه های شهری را در شهرهای بزرگ, بخصوص در مناطق مرفه نشین شهرها هزینه می کند و مناطق محروم از چنین امکانی محرو هستند.
11 – بیکاران و اقشار پائین و متوسط عملا از پیدا کردن شغل جدید ناتوان و محروم شده اند.
12 – ترکیب شهرها بطور کلی دگرگون شده و بخش اعیان نشین بیشتر امکانات را می بلعد.
13 – کارفرمایان, مزایای شغلی از قبیل حق مسکن, بیمه درمانی, حق اولاد, ایاب و ذهاب و بازنشستگی را به حداقل رسانده و یا کاملا حذف کرده اند.
14 – دولت در اختیار انحصارات و سهامداران عمده است و انتخابات نقشی در تغییر سیاستهای دولت ندارد و تنها می تواند کارمندان دولت را جابجا کند. در یک کلام می شود گفت, دولت خصوصیست و حرفه آن سرکوب اعتراضات مردمیست.
در چنین وضعیتی, مردم فرانسه حق دارند به خیابانها هجوم آورند و در مقابل سیاستهای نئولیبرالیستی دولت به نمایندگی مکرون ایستادگی کرده و خواهان تغییر ساختار دولت و حکومت شوند.

==================
===========
====
مردم میگویند: ما از خیر "بهشت" و شر "جهنم" گذشتیم
موج جدید اعتراضات خیابانی, همچون سیل خروشان شهرها را یکی پس از دیگری درهم می نوردد. اعتصابات کارگران, رانندگان و کامیونداران, بازنشستگان و فرهنگیان, همه حکایت از اوج درماندگی حکومت سرمایه داری جمهوری اسلامی با ایدئولوژی ( بهشت و جهنم) و به رهبری روحانیت و دلالان بازاری گواهی میدهد. جمهوری اسلامی, با شعار حمایت از مستضعفان و با نام خدا و اسلام, قدرت را بدست گرفت و با نام "حمایت از مسثضعفان" و " اسلام" کارگران و شوراهای کارگری و اعتراضات عدالت و برابری طلبانه را با بیرحمی تمام سرکوب کرد, رژیم با سیاست نئولیبرالیستی و با نام " تمرکز زدائی وخود گردانی" بسیاری از شرکتهای تابعه وزارتخانه ها و همچنین بیمارستانهای دولتی را به بخش خصوصی واگذار و یا بصورت نیمه دولتی در اختیار مدیران عالیرتبه خود قرار داد.  صنایع  و کارخانجات و معادن را با سیاست خصوصی سازی به ارگانهای حکومتی و مذهبی و باندهای حکومتی واگذار و با تغییر کاربری, آنانرا به نابودی کشاند. درآمدهای مناطق آزاد تجاری- صنعتی و اسکله ها و معادن عمده و نفت و گاز بصورت ملوک التوایفی در میان باندهای حکومتی تقسیم نمود. دلار و ارزهای خارجی را وارد مبادلات کالائی کرد. در این 40 سال, جمهوری اسلامی چنان عرصه را برای طبقه کارگر و اقشار زحمتکش جامعه تنگ کرد که نظیرش در تاریخ کم پیداست.
رژیم جمهوری اسلامی با سیاست درهای باز بابت ورود کالاهای خارجی, بازار داخلی را به جولانگاه کالاهای خارجی تبدیل و با نابودی و عدم رسیگی به پالایشگاهای داخلی , نفت خام را با قیمت نازل در اختیار شرکتهای بین المللی و پالایشگاهای خارجی قرارداده و ایران را به یکی از وارد کنندگان بنزین و سایر فراوردهای نفتی مبدل ساخت.
جمهوری اسلامی با  استفاده از اهرم اسلام,  مالکیت عمومی را تکفیر و منابع و صنایع را به مالکیت خصوصی باندهای مافیائی درآورد و ولی فقیه, را همانند دوران پیامبر مسلمانان و خلفای اسلامی بر جان و مال مردم حاکم کرد.  حامیان مالکیت عمومی را مشرک نامید و تا بدانجا پیشرفت که زنان را از هرگونه حقوق اجتماعی محروم و تملک مرد بر زن را واجب شرعی و بصورت رسمی و قانونی مالکیت مرد بر زن " بعنوان کالا" را تثبیت کرد. ( اسناد عقد و ازدواج یکی موارد این ادعاست.)
حکومت ولایت فقیه مردم را با دومعضل روبرو ساخت, مردم مجبورند در دو جبهه بمبارزه برخیزند. از یکطرف علیه دیکتاتوری دینی " قوانین شرع"  و از طرف دیگر, علیه نابرابری و بیعدالتی اجتماعی و فقر و بیکاری.
در بعد قوانین شرع و ولایت فقیه: هنوز بسیارند کسانیکه ناآگاهانه بدنبال ایدئولوژی اسلامی در حکومت هستند هرچند احکام صادره و قوانین جاری را  در راستای اسلام نمیدانند. از آنجا که اعتقادات مذهبی با ترس از "جهنم" و" بهشت" و" ترس از عذاب خدا" عجین شده و با چاشنی برتری طلبی شخصی دراعتقاد به دین در آمیخته است, قبول واقعیت دینی بسیار مشکل بنظر می آید. بهترین راهی که میتوان مردم را از احکام و قوانین شرعی خلاص کرد, جدائی دین از حکومت است. وقتی دین از حکومت خلع و اعتقادات مذهبی کاملا شخصی بشود, احساس مسئولیت اجتماعی جایگاه خود را پیدا و مردم برای ساختن جامعه ای آزاد و برابر و عدالت اجتماعی به میدان میایند.
ایران در طول تاریخ, گرفتار حکومتهای دیکتاتوری بوده و نهادها و تشکلهای مردمی در نطفه سرکوب شده اند. بدین جهت نهادهای مردمی از قبیل شوراها و کمیته ها و تعاونیهای مردمی نتوانستند جایگاه خود را در جامعه تثبیت کنند. در نبود تشکلهای جمعی فردگرای و فرقه گرائی به اشکال مختلف خود را بروز داده و بسادگی جنبشهای توده ای توسط افراد و یا گروهی به بیراهه کشیده شده اند. جنبش توده ای 57 که با همت کارگران و زحمتکشان شهر و روستا, شاه را فراری داده و سلطنت را  بزیر کشیدند. با کمال تاسف, در نبود آلترناتیو توده ای, خمینی توانست با حمایت روحانیت  و  بازار جنبش را به انحراف کشانده و ایده های قرون وسطائی را حاکم و مردم را به چنین فلاکتی گرفتار سازد. اینبار باید راه دیگری رفت و فردگرائی و برتری طلبی را فراموش و از سپردن قدرت به فرد با هر ایدئولوژی و عنوانی جدا پرهیز کرد و خود را به ایدئولوژی نوین برابری طلب و عدالتخواه مسلح و آلترناتیوی همچون شورا را بوجود آورد  که بتواند حکومت مستقیم مردمی " دموکراسی توده ای" را تضمین کند.
ضروریست, از همین حالا, ساختار و اهداف حکومت آینده ترسیم و برنامه آن مشخص شده و با هوشیاری به مقابله با نیروهائیکه "خواستار نظم موجود سلطنت بدون ولایت فقیه" با "کمی تغییرات در ساختار سیاسی با جابجائی یا جایگزینی مهره های جدید" برخاست.
ساختار و شکل حکومت آینده,  باید با معیارهای جدید کثرت گرائی تعریف و سازماندهی شود. درحکومت آینده باید آزادی, برابری و عدالت اجتماعی تضمین شده و ساختار تشکیلاتی حکومت بر اساس قدرت واقعی مردم , فراگیر و مستقیم باشد.  وجود احزاب, سازمانها و تشکلهای صنفی و سیاسی و فرهنگی و... پذیرفته , آزادی عقیده و بیان وتبلیغ و انتشار آن که لازمه تداوم دموکراسی است تضمین شود. مردم باید در تمامی مراحل تصمیم گیری مشارکت مستقیم داشته باشند. چنین حکومت مردمی برقرار نمیشود مگر با ساختار شورائی. دموکراسی شورائی بهترین و پویاترین نظام اجتماعیست که میتواند آزادی, برابری و عدالت اجتماعی را به ارمغان آورد. شوراهای مردمی باید در جریان اعتراضات مردمی تشکیل شده و با گرفتن رهبری جنبش توده ای, پایه های 
حکومت آینده " دموکراسی توده ای" را  سازمان و تضمین کنند.
==============
========
=====
 یکصد و پنجاه میلیارد دلار به کجا رفت
در حول حوش مذاکرات برجام صحبت از 150 میلیارد دلار پولهای بلوکه شده ایران, نزد بانکهای جهانی میشد و جمهوری اسلامی ادعا میکرد با آزاد شدن این پولها تمامی مشکلات اقتصادی حل خواهد شد. بعد از مدتی از امضا توافقنامه حرفهای ضد و نقیضی زده شد که مبلغ فوق کاملا در هاله ای از ابهام قرار گرفت و معلوم نشد که مبلغ واقعی چقدر است. مدتی بعد دست اندر کاران رژیم برای رد گم کنی مبلغ را بسیار ناچیز عنوان کردند. جمهوری اسلامی چنان  بر طبل مخفی کاری می کوبد و هنوز هم که هنوز است صحبتی در این مورد نمی کند. اما بالاخره چکان چکان هم که شده, از زبان دست اندرکاران خارجی برجام ماهیت واقعی معامله آشکار می شود
اخیرا سی-ان- ان در گزارشی از داووس, از گفتگوی خبرنگاران با کری وزیر امور خارجه وقت و یکی از مذاکره کنندگان در قضیه برجام نقل میکند, آیا جمهوری اسلامی ایران بخشی از ۱۵۰ میلیارد دلار حاصل از لغو تحریم‌ها را به گروه های تروریستی می‌دهد؟ کری در جواب می گوید: " پس از حل و فصل دعاوی مرتبط با بدهی‌ها، حدود ۵۵ میلیارد دلار نصیب جمهوری اسلامی ایران می‌شود، که ممکن است بخشی از آن به گروه‌هایی داده شود که تروریست شناخته می‌شوند."
Davos, Switzerland (CNN):
“When asked about whether some the $150 billion in sanctions relief to Iran would go to terrorist groups, Kerry reiterated that, after settling debts, Iran would receive closer to $55 billion. He conceded some of that could go to groups considered terrorists, saying there was nothing the U.S. could do to prevent that.”
در اینجا سوال اینست که ایران چه بدهی هائی داشت که چنین مبلغ کلانی حدود یکصد میلیارد دلار جهت بدهی ها کسر شده است. در این مورد باید جمهوری اسلامی بدان پاسخ دهد که بدهی ها چه بود است. یا فرضیه ای دیگر این استکه ممکن است هزینه چند سال مذاکرات و جلسات مخفی و علنی مختلف چنین هزینه کلانی را بر مردم تحمیل کرده است. در نهایت ولایت فقیه باید بداند, 55 میلیارد دلار به کجا رفته است و باید پاسخگو باشد.
جمهوری اسلامی با این توصیف بزرگترین خیانت تاریخی را در حق ملت ایران انجام داده و میلیاردها دلار را به باد فنا داده است, که دیگر به هیچ وجه نمی توان, حتا ادعای حقوقی بابت کلاه برداری کرد.
=====================
 ===============
===========
روحانیون, طلاب, تعداد و درامدشان

روزهای اخیر روحانیون عمامه سیاه و سفید برای سرکوب بیکاران و فقرا و مردم ستم دیده ایران؛ با شعار دفاع از حاکمان جمهوری اسلامی غارتگر بخیابانها آمده اند. راستی کسی نمیداند که تعداد روحانیون و درآمدشان چقدر و از کجا تامین میشود که اینچنین سراسیمه به دفاع از ظلم و بدادگری سر از پا نمیشناسند.
تمامی وب سایتهای مربوطه و اظهارات متولیان مذهبی و مقامات بلند پایه حکومتی, از تعداد و دریافتی روحانیون و طلاب آمار روشنی بدست نمیدهند. تعداد اعضای روحانیون بمانند ورزات اطلاعات کاملا مخفی است. آمار اعلام شده بین 200 هزار نفر و حقوشان معادل 380 هزا تومان از طرف حکومت و متولیان حوزه ها اعلام می شود. آیا چنین چیزی امکان دارد؟
حال به  اعلانات برخی از آنها اشاره میشود.
شغل و دریافتی بر اساس آمار رسمی
1- طلابی که در حوزه های غلمیه به تحصیل, تحقیق, تبلیغ, مدیریت, کارهای اداری و... شهریه ای بمبلغ متوسط 380 هزار تومان و مبلغی نیز بعنوان کمک هزینه پرداخت می شود.
توضیح: شهریه بمعنی حقوق دریافتی بر اساس ماهای قمری است  .
2- روحانیون بعد از اتمام دروس حوزه به تدریس در مدارس و دانشگاهها دفتر داری اسناد و ازدواج, قضاوت, وکالت و....  و حقوق آنان بر اساس ضوابط موسسات و دوایر حکومتی مشخص می شود.
3- مسجد داری شغل جانبی روحانیون.
بسیاری امامت مسجد را بعهده دارند و مبلغی بعنوان ایاب وذهاب و با مدیریت مسجد ازهیات امنای مسجد دریافت میکنند.
 روحانیون ملبغی در حدود 500 هزارتومان برای یک وعده نماز مغرب و عشا دریافت میکنند. این نسبت به محله و  موقعیت مالی متفاوت است.
رسیدگی به امور مسجد نیز درآمدهائی دارد که از طرف هیئت امنای مسجد تعیین و پرداخت میشود .
4- نماز جماعت در شرکتها و ادارات دولتی و تعدادی از موسسات خصوصی.
اقامه نماز شامل نماز ظهر و عصر می شود . دریافتیها عبارتند از "حق القدم" یا هزینه ایاب و ذهاب و برای اقامه نماز حدود 500هزارتومان است. البته این مبلغ بستگی به شهرت نماز خوان و وضعیت مالی موسسه تغییر میکند. سخنرانی و بیان احکام در بین یا پس از نماز خود نیز قیمت جداگانه ای دارد که پرداخت می شود.
نماز و روزه " قضا".
نماز قضا و روزه یکنفر مرده برای یکسال بطور متوسط یک میلیون و500 هزار تومان است. 900 هزارتومان برای نماز و 600هزارتومان برای روزه است که از طرف صاحب مرده داده میشود.
5- سخنرانی در مساجد و تکایا.
الف- حضور در حوزه مبلغی بعنوان شهریه دارد و برای صبح حقوقی بعنوان مسئولیت اداری حوضه دریافت میکنند.
ب- مسجد داری برای غروب و شب و همچنین سخنرانی در مسجد دیگر وهیئت, روحانی مبلغی بعنوان ایاب و ذهاب و حداقل 50 هزارتومان برای سخنرانی دریافت میکنند. این مبلغ بر اساس محل و موقعیت مسجد و یا هیئت متغیر است.
6- شهریه ماهیانه اضافی یک طلبه  از طرف مراجع تقلید و ولایت فقیه.
شهریه رهبری   170 هزارتومان
شهریه مکارم شیرازی 70 هزار تومان
شهریه سیستانی 64 هزار تومان
شهریه وحید 55 هزارتومان
شهریه صافی 30 هزار تومان
7- درآمدهای امامان جمعه
الف- یک خانه سازمانی در اختیار امام جمعه گذاشته میشود. برای ایاب و ذهاب و رفع امورات خانه یک دستگاه اتومبیل با راننده در اختیار دارد.
ب- شهریه امام جمعه شامل,یک سوم سهم امام و وجوه شرعی میشود.
مطالب فوق بر گرفته از وبسایتهای رسمی است و فقط یک دید عمومی داده میشود که هیچکدام از مطالب فوق دید روشنی به تعداد و درِیافت حقوق و منابع مالی روحانیت نمی دهد.
مدیر حوزه های علمیه کشور " حسینی بوشهری" میگوید: " 150 هزار نفر طلبه در بیش از 500 حوزه علمیه مشغول تحصیل هستند و بیش از 80 هزار نفر طلبه و استاد مشغول فعالیتهای دینی هستند. حوزه های عملیه در دست ساخت در سراسر کشور 170 تا میشود."
رئیس سازمان اوقاف و امور خیریه می گوید: " 200 هزار نفر طلبه خواهر و برادر در حال مشغول تحصیل و فعالیت هستند. 200 هزار نفر روحانی و 200 هزار طلبه وجود دارد و 500 حوزه علمیه."
در صورتیکه بنا بر آمارهای اعلام شده تنها در قم با جمعهیت حدود یک میلیون و یکصد هزار نفر, یکصد هزار نفر روحانی وجود دارد. از طرف دیگر در سال 1393 روزنامه دولتی ایران تنها روحانیانی که در در مدارس کشور به مناسبتهای مختلف حظور دارند دو میلیون نفر اعلام میکند. با این برآوردها میشود تخمین زد که تعداد روحانیون بیش از دو میلیون نفر هست.
منابع تامین هزینه های روحانیون:
آنچه که از منابع دستگاههای روحانیون عنوان میشود, ادعای استقلال مالی آنهاست. بودجه تامین هزینه های حوضه های علمیه از منابعی همچون, وجوهات شرعیه ( خمس, اوقاف ( از قبیل خانه, زمین, باغ, مغازه, کارخانه و...), نذورات,سهم امام, فطریه و درآمدهای مراکز زیارتی و... بدست می آید. ولی لز آنچه از تدوین بودجه مشخص است مبالغ کلانی برای هزینه های دستگاه روحانیت پرداخت میشود. برای نمونه برای پرداخت ایاب  و ذهاب امام جماعات مدارس, سایت صدای معلم 8 تیرماه 1395 می آورد: " در سال 1394 با وجود محدودیتهای مالی و تنگناهای اعتباری مجموعا مبلغ یک میلیارد و 750 هزار و 91 ریال برای پرداخت حق القدم ( هزینه ایاب و ذهاب) ائمه جماعات مدارس تامین و به ادارات کل آموزش و پرورش استانها ابلاغ اعتبار شده است."
همچنین در بودجه سال 1392 مبلغی بیش از 1610 میلیارد تومان برای هزینه های دینی در نظر گرفته شده است که بخشی از آن را حوزه علمیه محل آموزش طلبه های جوان دریافت میکند.
در صورتیکه بیکاری, فقر و گرانی بیداد میکند و حقوق پرداختی کارگران ماهها عقب افتاده است, ردیف اخنصاص بودجه به مراکز مذهبی و روحانیت در بودجه پیشنهادی سال 1397 منابع مالی  زیاد شده است. برای نمونه : مرکز خدمات حوزه های علمیه 897 میلیارد تومان و سازمان تبلیغات اسلامی 430 میلیارد تومان و...... 
دین از سیاست جدا باید گردد,  دست روحانیت از بودجه قطع باید گردد
=================
============
=====

توطئه ای وحشتناک در راه است, هوشیار باشید

تنور اولدورم بولدروم شده چاشنی هرصحبت و سخنرانی سردمداران دست اول, دوم و سوم جمهوری اسلامی و دولت امریکا. اینبار قرعه به نام یکی از بازوهایی نظامی ولایت فقیه فرمانده سپاه برون مرزی قدس بنام قاسم سلیمانی افتاد.  تنور گرم جنگ کثیف لفظی, در پی ماموریت ولایتی و تسلیم پیغام خامنه ای به پوتین قبل از دیدار ترامپ گویای توطئه های رذیلانه ای است که در نوشتار قبلی بدان اشاره شد. سکوت روحانی بعنوان رئیس جمهور به تهدیدات ترامپ, نشان میدهد که رژیم از مسئولیت جواب رسمی در عرف بین الملل کاملا آگاه است. ولی چرا رژیم اسلامی, پاسدار نه چندان درجه اول را به جلو هل داده و هدف رژیم از طرح چنین شخصی چیست؟ با بررسی سخنرانی قاسم سلیمانی میشود به اهداف این جنگ لفظی با امریکا رسید. هرچند احتمال خارج شدن کنترل رجزخوانی و تحمیل جنگی نابرابر و ویرانگر بر مردم, خارج از انتظار نیست. صحبتهای ژنرال سلیمانی  هر چند در برگیرنده مذاکرات پنهانی با دولت امریکا و دروغهای بزرگ است اما هدف اصلی رژیم از برپائی چنین سخنرانی آشکار میشود. لازم است مورد بررسی قرار گیرد.
قاسم سلیمانی در همدان در باره قطعنامه 598  می گوید: " برای اینکه دشمن را تنبیه کنیم تا دوباره فکر تجاوز به خاک کشور به سرش نزند, او را وادار به پذیرش قطعنامه‌های مختلفی کردیم, آنهم دشمنی که مغرورانه نمی خواست این قطعنامه ها را بپذیرد و دنبال تجزیه ایران بود."
دروغ بودن این ادعا دیکر برای همه روشن است و کمتر کسی است که نداند, جام زهر را خمینی با فبول شکست و بالاجبار سر کشید. اما هدف وی با بیان این دروغ شاخدار, بازیابی روحیه متزلزل سپاه و بسیج و تهییج آنان است. این شیاد, تربیت شده دانشگاه مداحی اهل بیت, سعی دارد پیروزی معنوی ازیک شکست واقعی را به نیروهای سپاه و بسیج تلقین و کلمه شکست را از ذهنشان بزداید.
رهبران جمهوری اسلامی همیشه مدعی بودند, امریکا دشمن است و ما هیچگونه مذاکره ای با دشمن نداریم. اما رژینم مجبور شد در قضیه برجام پرده را کنار زده و به پای مذاکره با کدخدا برود, اوباما مهربان و کری شد محرم راز. قبل  بعد از برجام رژیم مذاکرات مخفیانه  در رده های مختلف با امریکا داشته و دارد. "قضیه مک فارلین" و همکاری با  امریکا " در حمله به عراق" و همچنین " نامه رئیس سیا" به سلیمانی از مواردیست که رژیم به آنها به اشکال مختلف اعتراف کرده است. محسن رضائی چندین بار در باره کمک رژیم به امریکا در اشغال عراق صحبت کرده و می کوید: " اگر کمکهای ایران نبود امریکا به این راحتی به عراق مسلط نمی شد." یا زمانیکه پمپئو رئیس سیا بود نامه ای به سلیمانی مینویسد. قاسم سلیمانی ادعا کرد که نامه را باز نکرده است. حال ادعا دارد که فرمانده وقت امریکا در عراق برایش پیغام فرستاده است. او در اینمورد خطاب به ترامپ میگوید:" از فرمانده وقت خودتان بپرسید که چه کسی را به نزد من فرستاد و گفت آیا می شود به ماه مهلت دهید, از نفوذتان استفاده کنید تا سربازان ما این چند ماه مورد حمله مجاهدان عراق قرار نگیرند تا از این کشور خارج شویم؟" با این سخن وی نقش سپاه قدس در عراق را کاملا برملا ساخته و مشخص میکند که سپاه قدس, نقشی همچون " بلاک واتر" در عراق برای امریکا داشته است اما با هزینه  دلارهای نفتی مردم ایران. عجیب نیست که مردم عراق از دخالت سپاه نگرانی دارند و در تظاهرات اخیر خواستار اخراج نیروهای سپاه قدس و بسیج از عراق شدند.. امریکا به اهداف خود در عراق شامل اشغال عراق و کنترل نفت عراق و تنظیم قراردادهای نفتی و ایجاد پایگاههای نظامی و ایجاد دولت مذهبی به کمک جمهوری اسلامی رسید. وجود سپاه قدس در ارتباط با تداوم حکومت دست نشانده عراق برای امریکا, بسیار مهم بوده است. بدین جهت نامه رئیس سازمان سیا دارای اهمیت فوق العاده ایست. ظاهرا در وضعیت کنونی, تاریخ مصرف سپاه قدس در عراق بپایان رسیده و امریکا نیز خواهان خروج آنان از عراق است.
هدف اصلی قاسم سلیمانی, در لابلای کفته های وی, کاملا مشهود است. او بعنوان فرمانده سپاه قدس در تحولات اخیر عراق, مطرح گردید. بعد از شکست رئیسی در انتخابات و شکست سیاستهای اقتصادی دولت او بعنوان آلترناتیو ریاست دولت از طرف ولی فقیه و سپاه پاسداران مطرح شد. حال با تحولات اخیر و بحرانهای عمیق سیاسی و اقتصادی و اجتماعی اسثقرار حکومت نظامی جدی شده است. سخنرانی وی نیز نشان می دهد, رژیم برای دولت نظامی به توافق رسیده و در حال زمینه چینی است.  او در در این سخنرانی از توانائی اداره کشور توسط سپاه پاسداران  می گوید: " رهبر یک جامعه فقط رهبر در رده بالای آن نیست و همه سطوح مدیریتی در کشور به نوعی نقش رهبری دارند, اگر   می خواهیم یک جامعه مقاوم داشته باشیم مدیران باید متناسب با این جامعه باشند. " وی در ادامه اصل و هدف رژیم را  بدین صورت بیان میکند: ممکن است در مدیریت نتوانیم معجزه کنیم آما میتوانیم."
مدتهاست که انتقال قدرت بدست سپاه پاسدارن در میان محافل حکومتی مورد بحث است. با توجه به موقعیت کنونی و قدرت اقتصادی و نظامی سپاه پاسداران و همچنین نفوذ در ارگانهای حکومتی, سپاه می تواند آخرین شانس باشد تا رژیم جمهوری اسلامی بتواند در مقابل اعتراضات مردمی مدتی در اریکه قدرت بماند.
با اطمینان میتوان گفت, کارگران و زحمتکشان و آرادیخواهان با تجربیات مبارزاتی چندین ساله, این توطئه را در نطفه خفه خواهند کرد و با سرنگونی جمهوری اسلامی,  آزادی و برابری و عدالت اجتماعی را برای همه مردم به ارمغان خواهند آورد.
==================
===========
=====

  قشر پائین طرفداران جمهوری اسلامی, هم به صدا درآمد

 قشر پائین طرفداران حاکمیت هم اعتراض خود را علنی ساختند!
اوضاع اقتصادی و اجتماعی بسیار اسفناکتر از آنست که بشود تصورش کرد. قشر پائین طرفداران جمهوری اسلامی نیز به اعتراض درآمدند. پیش بینی میشوداین قشر بزودی از توهم در آمده و مجبور خواهند شد از جمهوری اسلامی کنده و به اعتراضات مردم بپیوندند.








===================
============
=====

داستانهای دور منقلی حمایت از کالای ایرانی


خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی, چهارشنبه اول فروردین 1397 در مشهد و در بین اعوان و انصار سخنرانی کرد. سخنانی که بنظر می آید, آخرین حرفهایش باشد. وی از همه چیز سخن بمیان آورد, از آزادی در قانون اساسی منطبق با شریعت, تکثیر نسل, آمار فقر, ارتباط با دنیای خارج, ظرفیت و استعدادهای جوانان, منابع طبیعی, تنبلی مسئولان و اعتماد به نسخه بیگانه, از بی توجهی به درونزائی و اقتصاد مقاومتی و ....همه اینها, تکرار و مکررات حرفهای همیشگی و نشان از پاشنه های آشیل جمهوری اسلامیست و حلت بیان نیز از گپ زدنهای دور منقلی حکایت دارد. با این وجود اشاره به دو مسئله  خارج ازلطف نیست. دو موضوعی که رژیم را در چنگال اختاپوس خود ساخته اسیر کرده و خلاصی از آن امکان ناپذیر است.
وی در مورد خروج از بحران و ورشکستکی اقتصادی و نابودی تولیدات داخلی و بیکاری عمومی گفت: " ما مسئولان, فعالان اقتصادی, فروشندگان و مصرف کنندگان, همه و همه با تعصب و غیرت بدنبال حمایت کالای ایرانی باشیم."
انتخاب سنتی محل سخنرانی و مخاطبین وی نشان دهنده تکرار و مصرفی و موقتی بودن آن است. مخاطبین متشکل از کسانی بودند که دست پروره و ساخته دوران چهار دهه حکومت اسلامی هستند و شامل شایسته سالاران و ژنهای خوب اسلامی " اصلاح طلب و اقتدارگرا" بوده که عملکرد آنها حاصلی جز نابودی تولیدات و صنایع داخلی و رواج دلالی کالاهای خارجی نبوده است.
ساختار تولید داخلی اساسا بر سه رکن میتواند شکل گیرد," نیروی کار , سرمایه ملی و بازار داخلی".  این سه رکن باید با امنیت " شغلی, تولید و بازار داخلی" و حمایت از تولیدات داخلی همراه باشد. در صورتیکه نیروی کار بشدت از طرف جمهوری اسلامی سرکوب و امنیت شغلی را از دست داده و تا حد یک برده پائین کشیده شده است. آموزش نیروی کار متخصص تولید متوقف و امکانات آموزشی  و موسسات آموزشی و دانشگاهها در خدمت دلالی یا به تربیت عوامل حکومتی تبدیل شده است. ساختار آبی کشور خسارت جبران ناپذیری دیده وکشاورزان را بی آب و با زمینهای خشک روبرو کرده است. کشاورزان که بخش مهمی از نیروی تولیدی را تشکیل میدهند, بسیاری زمینها را رها کرده وبه آلونک نشینی در حاشیه شهرها مجبور شده اند. نیروهای متخصص مورد بیمهری قرار گرفته و راهی بازار دلالی و یا خدماتی شده اند.
سرمایه ملی بعنوان غنائم جنگی بین  نهادها ونیروهای خودی جمهوری اسلامی تاراج گردیده و بخش قابل توجهی در ادامه اهداف جنگ طلبانه و سرکوب اعتراضات داخلی و صدور انقلاب اسلامی نابود و یا در اهداف توسعه طلبانه رژیم" مثل انرژی هسته ای " به فنا رفت. با سیاست نئولیبرالیستی و ادامه واگذاری کارخانجات و موسسات به بخش خصوصی, شرکتها و موسسات به ورشکستگی کشانده شدند تا با قیمت ارزان به اعوان و انصار واگذار و با تغییر کاربری آنان, بسیاری از تولیدات داخلی تعطیل تا بازار داخلی برای دلالان کالاهای خارجی هموار شود.
وضعیت بازار داخلی نیز برای همه روشن و مبرهن است و همه ایرانیها کالاها و تولیدات خارجی را در سفره و خانه خود بوضوح میبینند. کارگران و بیکاران با گوشت و پوست خود لمس میکنند. کشاورزان دیگر نان و برنج تولید خود را فراموش کرده اند. واردات بی رویه, تولید و صنایع داخلی را به نابودی کشاند. نیروهای ذوب در حکومت و ارگانها امنیتی و نظامی هرکدام انحصار بخشی از واردات عمده را بدست گرفته اند و بازار داخلی را با کالاهای مصرفی خارجی اشبا کرده اند.
از نظر امنیتی کار و تولید, جمهوری اسلامی سنگ تمام گذاشت. امنیت شغلی کارگران را نابود و کارگران معترض به نا امنی محیط کار و عدم دریافت حقوق و مزایای عقب افتاده به شلاق کشیده شدند. جمهوری اسلامی روشنفکران و متخصصین را در زندانها در زیر شکنجه کشت و یا به اتهام جاسوسی در زندانها محبوس کرد. شرایط راه اندازی واحدهای تولیدی را چنان سخت نمود که کسی جرات نزدیک شدن به راه اندازی تولید را پیدا نکرد. با حمایت همه جانبه رژیم از دلالی , جائی برای تولید داخلی نماند.
آنچه که مسلم است منظور خامنه ای از راه اندازی تولیدات داخلی, توسط سرمایه گذاری خارجیست و در انتظار سرازیری سرمایه های بین المللی به ایران است. با این تفکر جمهوری اسلامی منابع نفت و گاز را به حراج شرکتهای بین المللی گذاشته و جادهها و خیابانها را به اختیار صنایع و کالاهای خارجی واگذار نموده و خانه های مردم را نیز بروی تولیدات خارجی گشوده است. بنابراین جمهوری اسلامی نه تنها سیاستی برای گسترش و ایجاد صنایع تبدیلی در صنعت نفت و گاز و صنایع در پیش ندارد بلکه آرزوی نابودی موسسات و صنایع موجود را نیز در سر میپروراند. سیاست دلالی در نفت و گاز و مشتقات ایجاب میکند نفت را خام صادر و مشتقات آنرا وارد کنند اینست سیاست سرمایه  داری دلالی" تجاری" جمهوری اسلامی و انتظاری غیر از این قابل تصور نیست.
خامنه ای از وحشت ادامه خیزش عمومی و اعتراضات بین المللی متوسل به شریعت و قانون اساسی میشود. او ادعا میکند که در ایران آزادی هست و هیچکس بخاطر مخالفت با حکومت تحت تعقیب و فشار قرار نمیگیرد. او مدعی میشود, آزادی  حد و مرز دارد و قانون اساسی آنرا مشخص میکند. در این مورد او میگوید:" امروز هیچ‌کس در جمهوری اسلامی، به‌دلیل مخالف بودن فکر و نظرش با حکومت، تحت تعقیب و فشار قرار نمی‌گیرد و بنا هم بر چنین کاری نیست اما آزادی در جمهوری اسلامی، همانند سایر نقاط دنیا، چارچوب دارد." و نیز میگوید: " چارچوب آزادی در جمهوری اسلامی، «قانون اساسی و قوانین کشور است که همه‌ی این قوانین نیز الهام‌گرفته از شریعت هستند."
خامنه با بیان جملات فوق بدرستی, ماهیت ارتجاعی و ستمگر حکومت اسلامی را آشکار میسازد. او آشکار میسازد که تمامی جنایتها و  کشتار بیرحمانه انسانهای شریف و پاکباخته بر اساس شریعت اسلام و قانون اساسی رژیم صورت گرفته است. با چنین استدلالی میشود گفت که ولایت فقیه نماینده خدا و حاکمان اسلامی حافظان حکومت خدا هستند. بنا بر این هر مخالفتی جنبه ایدئولوژیک" دشمنی و جنگ با خدا" بخود گرفته و قابل تعقیب و مجازات است. خامنه ای مرز آزادی را در بیعت و بردگی میداند, بر این اساس او بخود حق میدهد انسانها را به اتهام ملحد و کافر و باغی و مرتد و....دسته دسته اعدام کند. کشتار جنایتکارانه دهه 60 و بخصوص سال 67 نمونه کاملا روشنیست. کشتار بازداشت شدگان اخیر و کشتن آنان زیر شکنجه جدا از این سیاست نیست. با این دیدگاه  ستار بهشتی کارگر وبلاک نویس را بخاطر مطالبش در زیر شکنجه کشتند و یا هستند کسانی که به خاطر اعتراض به فقر و حتا سرودن شعری در زندانها محبوسند. این جنایتها و ستمگریها چنان  برای مردم روشن است که تکرار چنین حرفهائی نفرت عمومی را بیشتر و سقوط رژیم  را بجلو میاندازد.
 ولایت شریعت در انتهای راه است             جمهوری اسلامی در حال مرگ است

No comments:

Post a Comment