gallery image

مقالات

ابزار حمایت از مبادله تجاری سه کشور اروپائی با جمهوری اسلامی
داستان چوپان دروغگو مثلیست بسیار واضح و روشن که در مورد جمهوری اسلامی کاملا صدق می کند. اینبار صحبت از یک چوپان ساده نیست, بلکه صحبت از چوپانانیست که در شکل حاکمان شرع و متدین" با عمامه و یا یقه آخوندی " ظاهر شده اند.  دم خروسی که در ادامه معامله پشت پرده" برجام" و سناریوی تکمیلی آن بنام" ابزار حمایت از معامله تجاری" بیرون زد که توسط سه کشور اروپائی بعد از مدتها "کش و قوس" و خسته کردن مردم بروی پرده نمایش درآمد. بازی وحشتناکی که با شرنوشت میلیونها انسان و موجودیت یک مملکت بنام ایران سر و کار دارد. حال باید دید که بازیگران این سناریو چه اهدافی را دنبال می کنند.
جمهوری اسلامی بنا به ماهیت ساختاری در بحرانهای عمیق و لاینحل گرفتار شده و برای حفظ قدرت و غارتگری به هر ریسمان پوسیده ای چنگ می زند و با فشار معیشتی و اقتصادی بر مردم, زمینه را برای اعلام علنی پذیرش 12 ماده ای وزارت خارجه امریکا آماده سازد.
سه کشور انگلستان, فرانسه و آلمان, بخصوص انگلستان سعی دارند که بدون مخاصمه با امریکا و جلوگیری از آشوب بیشتر در خاورمیانه خواسته های 12 ماده ای امریکا را به سرانجام رسانند, تا در سایه رهبری امریکا در روابط اقتصادی منطقه بویژه ایران نقش ویژه ای ایفا و رقبای بین الملی را از منطقه دور نگه دارند. این سه کشور سعی دارند به بهانه حفظ برجام و با چنین طرحهائی روابط تجاری خود با جمهوری اسلامی را حفظ و زمینه های معاملات بیشتر در آینده را آماده سازند.
اما طرح جدید اروپا چیست, اهداف و توان عملی آن چگونه است.
لازم است به طرح اولیه کشورهای اروپائی کمی اشاره شود که ادعا میشد, طرحیست برای دور زدن تحریمهای امریکا که بعد از مدتها سرگرمی به کنار گذاشته شد و طرح دیگری ثبت شد که نه تنها اثری از دور زدن تحریمها در آن دیده نمی شود بلکه در راستای تحریمهای امریکاست.
  برای ایران: SPV (Special Purpose Vehicle) طرح
طرح مزبور در حقیقت کپی طرحی بود که در باره کوبا انجام شد. این طرح ظاهرا قرار بود در مقابل تحریمهای یکجانبه امریکا ایستادگی و شرکتهای اروپائی که خواهان معامله با جمهوری اسلامی هستند, از حمایت دولتی برخوردار و در صورت جریمه از طرف امریکا, خسارت وارده به شرکتها توسط دولتهای اروپائی جبران شود. در این طرح ادعا شده بود که شرکتها می توانند بدون نگرانی با یورو وارد معامله شده و درسرمایه گذاری در ایران شرکت کنند. بعد از مدتی  این طرح کاملا کنار گذاشته شد و طرح دیگری جایگزین شد که در ادامه بدان اشاره می شود.
 برای ایران: INSTEX (Instrument in Support of Trade Exchange) طرح  
این طرح که بنام ابزار حمایت از مبادلات تجاری نامیده میشود. که در حقیقت می توان گفت یک موسسه مبادله مالیست که اهداف مشخصی دارد. محدوده عملیاتی آن شامل مدیریت و نظارت و نحوه پرداخت و دریافت مبالغ معامله بین شرکتها با ایران است. این موسسه برخلاف طرح قبلی هدفش, دور زدن تحریمهای بدون پشتوانه سازمان ملل نیست, بلکه این طرح نگاهی قانونی به تحریمهای یکطرفه امریکا دارد و وارد محدوده غیر تحریمی امریکا از قبیل دارو و غذا می شود.  این "موسسه مبادله مالی" در فرانسه به ثبت رسیده و تابع قوانین فرانسه است و توسط سه کشور فرانسه, آلمان و انگلستان اداره می شود. این موسسه در مواردی دخالت خواهد کرد که مورد تحریم امریکا قرار ندارند. در متن این نهاد آمده است: " ابزار پشتبانی مبادلات تجاری با تمرکز بر روی ضروریترین بخشها برای مردم ایران, از قبیل اقلام داروئی, کالاهای پزشکی, کالاهای کشاورزی و غذائی از تجارت قانونی با ایران حمایت خواهد کرد." همانطور که متن حاضرمعلوم میشود کالاهائی از قبیل, غذا و دارو که از طرف آمریکا تحریم نشده اند ,موضوع این موسسه است. ولی انتقال ارز که مورد تحریم امریکاست با طرح موجود, انتقال ارز حتا به یورو منتفیست. درحقیقت میشود چنین نتیجه گرفت که عملکرد اینطرح  نفت درمقابل دارو و غذا بدون دخالت سازمان ملل است نه چیز دیگر.
در این مورد به چند نکته می توان توجه کرد.
1- این طرح بدون نظارت سازمان ملل انجام خواهد شد.
بعد از تحریم عراق توسط سازمان ملل در سال 1995 و طبق قطعنامه 986 شورای امنیت, عراق تنها می توانست محصولات نفتی خود را به اندازه تهیه نیازهای انسانی " غذا و دارو" تحت نظارت سازمان ملل انجام دهد. از آنجا  که تحریمهای سازمان ملل درمورد ایران به وسعت تحریمهای عراق نیست و برخی تحریمهای امریکا علیه ایران بدون دخالت سازمان ملل صورت گرفته است. لذا سه کشور فوق بدون نیاز به سازمان ملل خود دست به تاسیس چنین موسسه ای زده اند که در نوع خود این موسسه نقش یک محلل را بین امریکا و جمهوری اسلامی را تداعی میکند.
2 – وظیفه این موسسه چیست؟
این موسسه در حقیقت مرکزی است برای هدایت معامله نفت ایران در مقابل غذا و لوازم داروئی که خارج از تحریمهای یکطرفه امریکاست. یعنی هر شرکتی که وارد معامله نفتی با ایران شود باید در این موسسه ثبت و مبالغ مورد معامله به حساب جاری که بنام ایران در نزد این موسسه مالی باز می شود, ریخته شود, که ایران حق برداشت نقدی از این موسسه ندارد. شرکتهائی هم که برای دارو و موادغذائی وارد معامله میشوند باید از طریق این موسسه هدایت و مبلغ مورد معامله از طریق این موسسه به حساب آنها واریز خواهد شد.
3- این ابزار برای اروپا چه معنی دارد.
همانطوریکه مشخص است این موسسه از انتقال ارز حاصل از معامله نفتی به ایران جلوگیری میکند و مبالغ دریافتی از معامله نفت به حساب ایران در نزد این موسسه خواهد ماند که این خود می تواند پشتوانه مالی خوبی برای بانکهای این سه کشور باشد. هزینه های جاری و همچنین حقوق مدیران و کارمندانی که در آن مشغول خواهند شد از منبع مالی حاصل از معامله نفت پرداخت خواهد شد. هیچگونه ریسکی متوجه این کشورها نخواهد شد و در صورت خسارت و یا جریمه های احتمالی از این حساب ایران پرداخت خواهد شد. در این میان سه کشور اروپائی هیچگونه هزینه ای را متحمل نخواهند شد و همچنین می توانند  معاملات نفتی و غیرنفتی با ایران را تحت انحصار خود درآورده و رقبای خود را به حاشیه خواهند راند.
4 – وجود این موسسه برای ایران حاصلی جز تباهی و ویرانی ندارد..
مسلما هر معامله ای هزینه هائی شامل بازاریابی و کارمزد و... بهمراه دارد که مبالغ هنگفتی را شامل می شود که بخودی خود منبع درآمدی برای این کشورها خواهد شد. با وجود این موسسه تمامی راههای رقابت بسته شده و قیمتها یکطرفه و تحت تاثیر این موسسه مالی قرار خواهد گرفت. با عدم انتقال آزادانه سرمایه و راکت ماندن آن ارزش زمانی سرمایه تنزل خواهد کرد. در صورت ضرر وزیان و جریمه های پیش بینی نشده و پرداخت آنها از حساب موجود سرمایه تحلیل خواهد رفت و خسارت جبران ناپذیری را به مردم ایران تحمیل خواهد کرد.
هر چند هنوز نحوه و عملکرد این موسسه کاملا مشخص نیست ولی اهداف آن در نگاه اول مشخص می کند که نه تنها نفع مردم ایران نیست بلکه می تواند بعنوان اهرمی در جهت اعمال فشار از طرف این کشورها بر علیه ایران مورد استفاده قرار گیرد. همانطوری که در متن آمده که: " فعالیت ابزار پشتبان مبادلات تجاری, منطبق با بالاترین معیارهای بین المللی در زمینه مبارزه با پولشوئی, مبارزه با تامین مالی تروریستی ( تی-اف- سی و ال - ام- ای )  و تبعیت از تحریمهای اتحادیه اروپا و سازمان ملل خواهد بود. در همین راستا , سه کشور اروپائی از ایران انتظار دارند فورا تمامی عناصر برنامه اقدام ( اف – تی – ای – اف ) را اجرا کند."
مردم بایدبدانند راهی که جمهوری اسلامی در پیش گرفته حاصلی جز ویرانی و فقر و آوارگی و بردگی نیست هرچه زودتر باید شوراها را برپا ساخت و قدرت را به دست شوراهای کارگری و مردمی سپرد و جمهوری اسلامی را از صحنه روزگار محو کرد.
==================
===========
======
خامنه ای در وانفسای تحریمها به کراوات گیر داده 
سران جمهوری اسلامی برای انحراف افکار عمومی ازاثرات مخرب تحریمها بر کارگران و زحمتکشان و غارت منابع ملی گوی سبقت را از همدیگر گرفته اند. خامنه ای زدن کراوات و پوشش و لباس غیرمسلمانان را جایز نمی داند و در عوض سفره خود را از مواد غذائی غیر مسلمانان و کافران تزئین  واز آخرین مدل و گرانترین وسایل نقلیه آنان, برای ایاب و ذهاب خود و اعوان و انصارش استفاده می کند. روحانی بر طبل نئولیبرالیسم می کوبد و درآرزوی سپردن سرنوشت مردم, بدست بنگاههای سرمایه و مشتی دلال مسلمان و غیرمسلمان است که بتوانند استخوانهای کارگران و زحمتکشان کم درآمد و فقیر را با تحریم و یا بدون تحریم, له کنند. جمهوری اسلامی و دولت امریکا بانیان اصلی تحریمها, نقشه های بسیار شومی بر علیه کارگران و زحمتکشان ایران در سر دارند. دولت امریکا برخلاف ادعای همدردی با مردم ایران, اهداف مشخصی, همچون تسلط بی چون و چرا به منابع و امکانات ایران و تسلیم بدون قید وشرط مردم ایران با کمک و یا بدون کمک جمهوری اسلامی است.
بدون شک جمهوری اسلامی یکی از بازیگران تحریمها بر علیه مردم و دشمن اصلی کارگران و زحمتکشان ایران است. جمهوری اسلامی در صدد است رسالت کودتای 28 مرداد را به سرانجام رساند و منابع نفت و گاز را در سایه سیاستهای دلالی و خصوصی سازی در اختیار انحصارات بین المللی قرار دهد. در این راستا جمهوری اسلامی آگاهانه صنایع و تولیدات داخلی , کشاورزی و محیط زیست را نابود و مردم را به فقر و فلاکت کشاند. بازار داخلی را کاملا محتاج اجناس تولیدی خارجی کرد. حکومت فقها ثروت کلان حاصل از فروش نفت را در میان اعوان و انصار تقسیم و در بانکهای خارجی به امانت گذاشت و با دریافت وامهای غیرضروری از بانکهای انحصاری کشور را بدهکار نمود.  در پی نابودی پالایشگاهها و عدم سرمایه گذاری در بخش تولید, جمهوری اسلامی, دلال فروش نفت خام به پالایشگاهای دیگر کشورها شد و ایران را به وارد کننده مواد اولیه و مشتقات نفت تبدیل کرد. برخلاف روزه خوانیهای رژیم, با چنین وضعیتی مسلما تحریمها اثر بسیار مخربی بر زندگی زحمتکشان خواهد داشت. در صورت نبود مقاومت مردمی در مقابل رژیم, سران جمهوری اسلامی, نهایتا مذاکره مستقیم با امریکا را علنی و حراج امکانات ملی, بخصوص منابع نفت و گاز انجام خواهد گرفت.
این اهداف شوم در لابلای سخنرانیها و اظهار و نظرهای سران رژیم کاملا هویداست. روحانی, دردیدار 14آبان با معاونان و مدیران وزارت امور اقتصادی و دارائی, می گوید: " هر چه ما بتوانیم میان اقتصاد و بخش دولتی و شبه دولتی فاصله بیندازیم به نفع مردم است؛ باید اقتصاد را به خود مردم واگذار کنیم؛ خیلی چیزها را باید به مردم واگذار کنیم. اگر مردم و سازمان های مردم نهاد ، در کمک به اقشار آسیب‌پذیر درست فعال شوند، از دولت بهتر کار می‌کنند."
روحانی پرچمدار حجاب اسلامی با بیان این مطلب رسالت خود را در انتقال تمامی قدرت به دست مشتی دلال هموار می بیند و دشمنی خود را با هر گونه انتخابات, حتا ظاهری پنهان نمی کند و نفرت خود را از تدوین قوانینی از قبیل خدمات اجتماعی و بیمه خدمات درمانی در سیستم حکومتی اعلام می دارد. او در ادامه به نحوه آموزش و فرهنگ جامعه می تازد و به  دوران حکومت ملوک الطوایفی قاجار, که با انقلاب مشروطیت بساطش برچیده شد, برمی گردد با این تفاوت که عمامه  و منبر را بجای تاج و تخت می انگارد. او میگوید:" :" اگر بتوانیم بخش‌های فرهنگی مردمی را در جامعه سازماندهی کنیم، بهتر از بخش دولتی و شبه دولتی می‌توانند در فرهنگ جامعه تأثیرگذار باشند." و در ادامه می گوید:" قبل از انقلاب چه کسانی بودند که دین مردم و قرآن را ترویج و تبیین می‌کردند؟ پایه‌های انقلاب در همین حسینه‌ها، مساجد، حوزه‌های علمیه و هیأت‌ها استقرار پیدا کرد و اینها هیچ‌کدام دولتی نبودند؛ همه مردمی بودند."
توطئه بدینجا ختم نمی شود و اصل حراج, در گفته های وزیر اقتصاد و دارائی, کاملا و بوضوح دیده می شود.
وزیر اقتصاد" فرهاد دژپسند" در استودیو نگاه یک شبکه اول سیما می گوید:" در حال حاضر دارایی های دولت حدود هفت میلیون میلیارد تومان اعم از مستغلات و اماکن است که بیست درصد این رقم حدود هزار و چهارصد و چهل میلیارد تومان خواهد بود و همین مبلغ برای ایجاد اهرم محرک اقتصادی کافیست. این رقم می تواند به گونه های مختلفی وارد اقتصاد کشور شود، یا به فروش برسد یا نیازمندیهای برخی شرکتها به املاک تامین گردد."
حال از غلط بودن حساب ساده بگذریم که بیست درصد مبلغ یاد شده می شود "یک میلیون و جهارصد میلیون میلیارد" نه "یکهزار و چهارصد و چهل میلیار تومان". با استناد به موارد فوق بدون شک می توان گفت که جمهوری اسلامی بعنوان جاسوس سرمایه های انحصاری وارد شده و با شناسائی امکانات عمومی راه را برای حراج اندوخته های ملی هموار می سازد.
مردم باید بهوش باشند و نقشه های رذیلانه و غارتگرایانه جمهوری اسلامی را نقش بر آب و اتحاد و همبستگی خود را گسترش داده و در شوراهای مردمی متمرکز شوند.
==============
========
===
خمینی می گفت: اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود
زمانی جمهوری اسلامی با طرح شعارها ی ارتجاعی میتوانست, بخش وسیعی از مردم ایران را بسیج کرده و به سرکوب مردم عدالت طلب و آزادیخواه بپردازد. حال این شعارها به عکس خود تبدیل شده و رژیم را به چالش گرفته است. مردم بعینه دیدند که شعار مرگ بر امریکا تبدیل به برجام و هزاران معامله پشت پرده شد. در حال حاضر نیز کشورعمان تبدیل به مرکز چانه زنی رلبطه علنی با امریکا شده است. ظریف وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی بطور ظاهرا غیرمنتظره به عمان می رود.  قدوسی نماینده مجلس می گوید:" عمان تبدیل به یک خلوتگاه برای امریکائی ها و انگلیسی ها شده است. و همچنین می گوید, اخیرا هم خبری مستند دریافت کردیم که بعضی از کارشناسان وزارت خارجه ایران با همتایان امریکائی خود در عمان در حال مذاکره هستند." اینکه در عمان برخلاف ادعای خامنه ای مذاکراتی صورت می گیرد شکی نیست. اما دور جدید مذاکرات در عمان نشان می دهد که دامنه مذاکره فراتر از طرح 12 ماده ای امریکاست. با توجه به عواقب وقایع سفارت عربستان سعودی در ترکیه, اسرائیل دست راست امریکا در خاورمیانه بعنوان قدرت بلامنازع علنا وارد معادلات خاورمیانه شده و در صدد است جایگاه خود را بعنوان ژاندارم منطقه به کشورهای خاورمیانه و جمهوری اسلامی تحمیل کند.
نتانیاهو با عجله راهی عمان شد تا پیام خود را از طریق عمان به جمهوری اسلامی برساند و به حکومت ولایت فقیه بقبولاند که بدون  پذیرش اسرائیل در منطقه امکان رابطه با امریکا عملا امکان ناپذیر است. چنین وضعیتی برای جمهوری اسلامی شوک بزرگیست که مجبور شود از شعارهای ظاهری خود " اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود" چشم پوشی و بوجود اسرائیل به عنوان قدرت منطقه تمکین کند. قاسمی سخنگوی وزارت امورخارجه ظاهرا در انتقاد از دیدار نتانیاهو از عمان, گفت:" کشورهای منطقه نباید تحت فشار امریکا به رژیم غاصب صهیونیستی, فضای تحرک برای ایجاد مصائب و مشکلات جدید دهند."  با اینحال موضعگیری قاسمی  و انتشار مطلبی در آفتاب نیوز وابسته به اصلاح طلبان منسوب به" روحانی" به نقل از روزنامه" تایمز اسرائیل " نشان می دهد که رژیم خود را برای پذیرش موقعیت جدید آماده می کند. آفتاب نیوز می نویسد:" در میانه گمانه زنی ها برخی از نقش اساسی مسقط در میانجیگریهای بین المللی میان طرفین درگیر یاد میکنند و می گویند ممکن است عمان بتواند نقش مهمی در گفتگوهای صلح میان فلسطینیان و اسرائیل داشته باشند با اینحال, اکثر تحلبلگرایان می گویند احتمالا اورشلیم ( بیث المقدس ) از سفر نتانیاهو به عمان برای ارسال پیام به ایران استفاده کرده است."
با کمی دقت می توان دریافت که آفتاب نیوز موضع جمهوری اسلامی در مورد اورشلیم " بیت المقدس" را بازبان تایمز اسرائیل بیان می کند. بدین ترتیب رژیم حاضر شده است, بدون توجه به قطعنامه های سازمان ملل بیت المقدش" اورشلیم" را بعنوان پایتخت اسرائیل مورد شناسائی قراردهد. حکومت ولایت فقیه برای پیشبرد مذاکرات و شنیدن پیغام نتانیاهو  وارد میدان شد و سفیر جمهوری اسلامی در عمان نیز دعوت رسمی اسحاق جهانگیری معاون روحانی را به اسعد بن طارق مشاور مخصوص سلطان قابوس تقدیم کرد.
دعوت رسمی پادشاه عمان از نتانیاهو و تمایل برسمیت شناختن اسرائیل, بیربط با سیاست جدید خاورمیانه ای امریکا و اعطای ژاندارمی  منطقه به اسرائیل نیست. عمان با  شناخت از موقعیت منطقه و بحران جدید در رابطه با عربستان دریافته که اسرائیل را بعنوان قدرت غالب در تحولات خاورمیانه بپذیرد.  سلطان قابوس بعد از دیدار با رئیس رژیم اسرائیل, گفت:" بنظر می رسد که زمان آن رسیده است تا اسرائیل را همانند هر دولت دیگری برسمیت بشناسیم  تا این کشور نیز تعهدات خود را بپذیرد." بنابراین سفر نتانیاهو به عمان می تواند ماموریت جدیدی برای عمان در رابطه با مناقشه ایران و اسرائیل باشد. عمان با استقبال از میانجیگری سعی خواهد کرد, همچون موارد قبلی, میانجی موفقی, این بار بین اسرائیل و جمهوری اسلامی باشد و بنظر می آید که ولی فقیه " خامنه ای" از این موقعیت استقبال کرده است.
علائم زیادی, از قبیل عقب نشینی نیروهای جمهوری اسلامی از مرزهای اسرائیل در سوریه,  لغو آزمایشهای موشکی و مذاکرات مخفیانه در امریکا, اروپا و عمان, نشان می دهد که جمهوری اسلامی پذیرفته تا بعد از توجیه افکار عمومی داخلی, طرح 12 ماده ای امریکا را رسما اعلام و از شعارعلیه اسرائیل دست بردارد. ولی فقیه" خامنه ای" دریافته, وضعیت جدید با معامله بر سر برجام کاملا متفاوت است, اینبار باید ولی فقیه "خامنه ای" خود نقش اصلی را بعهده گرفته جام زهر را بنوشد.
جمهوری اسلامی به مرحله ای رسیده که قادر به کنترل بحرانهای داخلی وخارجی نبوده و سرکوب و تبلیغ ترس از دشمن خارجی نیز نمی تواند بر بحرانهای سیستماتیک داخلی فائق آید, بنابراین  سعی دارد آخرین ماموریت خود را قبل از فروپاشی به انجام رساند.
=============
======
===
پشت قضیه توتال فرانسه و جمهوری اسلامی چه خبره
فساد, رشوه, اختلاس و... در جمهوری اسلامی بطوری نهادینه شده است که درز برخی از آنها کسی را متعجب نمی کند. رشوه خواری, رانتخواری و اختلاس اموال یکی از امتیازهای الهی سران جمهوری اسلامی محسوب شده و کسی جرات انتقاد و اعتراض به مرتکبین اختلاس اموال عمومی را ندارد و در صورت اعتراض, معترض تحت تعقیب قوه قضائیه و سازمانهای امنیتی قرار میگیرد. هرچند در ایران رشوه و رشوه خواری به وسیله دستورات حکومتی و فقهی, توجیه پذیر هست, با این حال برای تحکیم توجیه آن, قوانین کشوری به نفع خصوصی سازی تغییر کرد و راه را برای دلالان اقتصادی و رشوه خواران و رانتخواران در غارت اموال عمومی هموارتر ساخت. سیاست خصوصی سازی در حقیقت وسیله ای شد تا اموال عمومی به تاراج رود و مردم به فقر و فلاکت افتاده و تعدادی به ثروتهای افسانه ای دست یابند.
با این حال, قضیه توتال فرانسه در رابطه با ایران, ابعاد فاجعه را از زاویه ای دیگر کاملا آشکار ساخت و نشان داد که در برخورد به مسئله رشوه و رشوه گیر توسط قوه قضائیه ایران, نه براساس محکومیت رشوه و عوامل دست اندرکار رشوه, بلکه براساس سهم خواهی طرفین, قوه قضائیه به میدان آورده می شود تا بتواند, به نحوه رعایت عدالت در تقسیم رشوه بین رشوه خواران قضاوت کند و رشوه را بعدالت بین آنها تقسیم کند. در غیر اینصورت مشکل از طریق تصویه حسابهای  باندی و یا به حذف فیزیکی ( از قبیل ترور , اجبار به خودکشی, مریضی, تصادف ساختگی و غرق در استخر و..) منجر می شود. البته, پورسانت و رشوه دهی در سیستم سرمایه داری نهفته و شرکتهای بین المللی را ازتصویه حسابها و حذف فیزیکی افراد نمی توان مبرا ساخت. بنابراین حذف فیزیکی  دست اندرکاران قرارداد توتال را نمی توان تصادفی تصور کرد.
از روز پنجشنبه 11 اکتبر محاکمه شرکت نفتی توتال در دادگاهی در پاریس شروع شده و هشت روز ادامه خواهد داشت. شرکت نفتی فرانسوی متهم است که در جریان عقد قراردادهای نفتی با جمهوری اسلامی ایران در سال 1997 و در حالی که این کشور تحت تحریم های آمریکا بوده، 30 میلیون دلار رشوه در فاصلۀ سال‌های 2003-2000 به واسطه های ایرانی از جمله " مهدی هاشمی، فرزند علی اکبر هاشمی رفسنجانی،" پرداخته است.
بر اساس متن کیفرخواست، مهدی هاشمی در زمان عقد قرارداد مدیر شرکت های پیمانکار شرکت ملی نفت ایران بوده که در تاریخ 28 سپتامبر 1997 قرارداد توسعۀ میدان گازی پارس جنوبی را با شرکت فرانسوی توتال امضا کرد.
 قرارداد توتال با طرف ایرانی چنان پیچیده است که ظاهرا بسیاری از دست اتدرکاران قرارداد, بغیر از مهدی هاشمی زنده نمانده است. خبرگزاری رویترز با انتشار این خبر تصریح کرده است که در این فاصله غالب متهمان این پرونده مرده اند و دادگاه پاریس عملاً باید به جرایم "اشباح" رسیدگی کند. برای نمونه، "کریستوف دو مارژوری" که در زمان عقد قرارداد مدیر بخش خاورمیانه شرکت فرانسوی توتال بود و اندکی بعد به مدیرکلی آن رسید در سال 2014 در سانحه ای در فرودگاه مسکو کشته شد." بیژن دادفر، مدیر شرکت مشاوره و طرف قرارداد با شرکت فرانسوی توتال در 14 ژوئیه 1997 به گفتۀ وکیل وی در اثر بیماری اخیراً فوت کرده است.
یکی دیگر از واسطه ها به نام عباس یزدی و از نزدیکان مهدی هاشمی رفسنجانی نیز از قرار, فوت کرده است. بنا به گفته وکیل وی عباس یزدی در دبی ربوده شده و در دادگاه محلی محکوم و اعدام شده است.
بدین ترتیب، در دادگاه پاریس تنها شرکت فرانسوی توتال به عنوان شخصیت حقوقی محاکمه می شود و دبیر کل پیشین این شرکت، "ژان-ژاک گیبو"، به عنوان نمایندۀ توتال در دادگاه حضور دارد. بنابراین در نبود شخص حقیقی رشوه دهنده عملا دادگاه به صورت صوری به سرانجام خواهد رسید. در ایران نیز آب از آب تکان نخواهد خورد.
================
========
====
مردم در یک کلام میگویند : جمهوری اسلامی باید برود
"حکومت ولایت فقیه باید برود", شعاریست مشخص که مردم بپاخاسته بجد خواستار نابودی کلیت رژیم جمهوری اسلامی هستند. برخلاف مردم, گروهی از درون و بیرون حاکمیت که در این 40 سال حکومت از توبره حکومت خورده و درتمامی جنایتها و غارتگریها مستقیم یا غیر مستقیم  شریک بودند, برای جلوگیری از رشد جنبش توده ای  و ترس از محاکمه, شعار "ولایت مشروعه اسلامی" بدون "ولی فقیه" را در شیپور اما نا امیدانه میدمند. اصلاح یا تغییر از درون یادآور اواخر دوران سلطنت پهلویست. در اوایل سال 57 دیکتاتوری شاه " ولی سلطنت" در چنین مخمصه ای گرفتار آمده بود. مردم در کوچه, خیابان, کارخانه و مراکز آموزشی و...شعار سرنگونی رژیم شاه سر می دادند و تعدادی اندکی نیز خواهان ادامه سلطنت " شاه سلطنت کند نه حکومت" بودند. تعویض نخصت وزیر و فرار شاه هم نتوانست سلطنت مشروطه را نجات دهد و جنبش توده ای مردم نظام شاهنشاهی را به ذباله دان تاریخ فرستاد.
با وجود بحرانهای عمیق داخلی و خارجی, تلاشهائی عمیقتر از آنهم نمیتواند برای بقا حکومت اسلامی, مرهمی باشد. هر چه بر ماندگاری رژیم اصرار شود,  موجب تشدید بحرانهای اقتصادی و اجتماعی شده و جنبش توده ای را مصممتر و آبدیده تر خواهد ساخت و سرنوشتی بس هولناکتر از دیکتاتوری شاه,  برای رژیم بغایت ارتجاعی حمهوری اسلامی رقم خواهد خورد.
سرکوب بیرحمانه و مشت آهنین, سیاست شناخته شده وهمیشگی جمهوری اسلامی اینبار  بضد خود تبدیل شده و از حمایت خارجی و داخلی برخوردار نیست. در داخل, ریزش نیروهای حامی رژیم شدت گرفته و تضاد درونی حاکمیت شکل واقعیتری بخود میگیرد. درماندگی رژیم به مرحله ای رسیده که دیگرالتماس به قدرتهای سرمایه داری خارجی و حراج منابع ملی نیز نتوانسته نظر مثبت آنان را جلب کند. از طرف دیگر,جهان سرمایه خود گرفتار در بحران هویت است, انشقاق و پراکندگی سرمایه داری انحصاری, دولتهای امپریلیستی را درداشتن سیاستی مشخص, در مورد جمهوری اسلامی با مشکل روبرو کرده است.  بنابراین جهان سرمایه نیز نمیتواند یکپارچه در معامله با جمهوری اسلامی تنیده در بحرانهای مذمن اقتصادی و اجتماعی تصمیم بکیرد. تغییرات آنی, از قبیل کودتا یا تغییر نیزبا وجود جنبش رو به رشد توده ای و نبود نیروئی مطمئن در درون یا بیرون حاکمیت که بتواند منافع قدرتهای بزرگ را تامین کند, ریسک بزرگی بهمراه دارد.
بیکاری, فقر و گرانی و بعدالتی هرروز ابعاد و اشکال جدیدی بخود میگیرد. بحران محیط زیستی تقریبا سه چهارم کشور را در کام مرگ قرارداده. سیاست کنترل و هدایت آب, با ساختن سدهای بی رویه با کمک بانک جهانی و صندوق بین الماللی پول نه تنها منابع زیر زمینی آب را در معرض نابودی قرارداده, بلکه آبهای سطحی کشور نیز بطرف نابودی پیش میرود. مردم بسیاری از مناطق از آب آشامیدنی محروم شده اند. کشت بی رویه نیشکر در راستای سیاست امنیتی, سد سازیهای بدون مطالعه زمین شناسی و بی توجهی به لایه های آهکی و نمکی زمین, آبهای شیرین  مناطق جنوب غربی کشور را نابود و منطقه را به شوره زار تبدیل کرده است. همچنین, سیاستهای منفعت طلبانه انتقال آب, منجر به خشکیدن رودخانه ها و صدمه ای جبران ناپذیر به سفره های زیر زمینی آب وارد ساخته است. نابودی پوشش جنگلی و گیاهی, عدم کنترل زمینهای بایر و خشک, گرد و غبار در بخش مرکزی و جنوبی ایران مردم را از تنفس و زندگی محروم ساخته است. در مناطق شمالی, با قطع بیرویه درختان جنگلی و تغییر کابری زمینهای مزروعی و جنگلها محیط زیست در معرض نابودیست. با نابودی صنایع فرآوردههای نفتی و بدون ایجاد تاسیسات جدید, و در سایه سیاستهای دلالی جمهوری اسلامی, ایران با وجود امکانات یکی از وارد کنندگان بنزین و سایر فرآوردههای نفتی شد. با واردات بیرویه و عدم حمایت از تولیدات داخلی , کشاورزی و صنعت نابود, کارگران و کارمندان بیکار و روستا ئیان مجبور به ترک روستاها شدند و به حاشیه نشینی در شهرها روی آوردند. جمهوری اسلامی ثروتهای هنگفت حاصل از فروش نفت خام و مواد معدنی را, صرف خرید جنگ افزارهای نظامی و امنیتی کرد و با دخالت در منازعات داخلی دیگر کشورها و همچنین در پی سیاست صدور انقلاب اسلامی در کشورهای عمدتا مسلمان اقدام به ایجاد بناهای مذهبی و سازماندهی گروهای اسلامی, میلیاردها دلار را بفنا داد. سران و مدیران به اسم خود و نزدیکانشان, میلیاردها دلار را از ردیف درآمدهای ملی, در حسابهای شخصی در بانکهای جهانی سپرده گذاری کردند و مردم را در فقر و بدبختی قراردادند.
جمهور اسلامی باراه اندازی جنایتهای ضد بشری, کشتار وحشیانه زندنیان در زیر شکنجه و اعدامهای دسته جمعی زندانیان آزادیخواه و برابری طلب, تیرباران و حلق آویزکردن نوجوانان, شلاق زدن کارگران و در نهایت زندانی کردن هر معترض, عدالت طلب, محقق و بیکار" به اتهام اختشاش و جاسوسی" , اوج وقاهت و بیشرمی را نشان داد. رژیم زنان را در قوانین مدنی به شهروند درجه دو تنزل و با تثبیت حجاب اسلامی آنان را به بردگی مجبور ساخت و با کوچکترین بهانه به زیر شلاق گرفت و سنگسار کرد. . مردم را ازمسکن و حداقل مایحتاج زندگی محروم و میلیاردها تومان هزینه بناهای مذهبی, مقبره ها و مساجد و امامزاده ها و تربیت میلیونها آخوند کرد.
مردم درمقابله با ظلم و بیدادگری به خیابانها سرازیر شدند و کارگران هر روز در اعتصاب و اعتراض اند, معلمان, دانشجویان, کشاورزان, بیکاران و مالباختگان در خیابانهای شهرها به قدرت نمائی پرداختند و همه یک صدا, خواهان نابودی جمهوری اسلامی با هر باند و جناحی شدند.
مردم اینبار با عزمی راسخ  و با شناخت دشمن واقعی و کوله باری از تجربه, برای ساخت جامعه ای نوین و عاری از ظلم, نابرابری و استثمار پا به میدان مبارزه گذاشته اند. مردم تصمیم گرفته اند, سرنوشتشان را خود و بطور جمعی بدست بگیرند و بخوبی در یافته اند که بدون سازماندهی, تشکیلات و اهداف مشخص نمی توانند بر چنین رژیم سرکوبگری  پیروز شوند. مردم خواهان جامعه ای نوینی هستند که درآن, بدون تبعیض, مردم بطور برابر, آزاد و درعدالت اجتماعی در کنارهم و برای هم زندگی کنند. مردم خواهان جامعه ای هستند که در آن خواص با هر عنوانی نتوانند امکانات عمومی را به مالکیت خصوصی خود درآوره و خبری از یکعده قلیل مرفه, سرمایه دار و اکثریتی در فقر نباشد. مردم میخواهند منابع ملی و امکانات عمومی در مالکیت عمومی و در اختیار همگان قرارگیرد و با اراده جمعی سازماندهی و اداره شوند. این خواسته مردم تنها زمانی میسر است که مردم در شورا ها متشکل و حاکمیت مردمی خود را از طریق شوراها اعمال کنند. بیائید خود را در شوراهای کارخانه, ادارات، مدارس, دانشگاها, محله, روستا و شهر متمرکز کنیم و حکومت نوین مردمی " شوراها" و جامعه نوین مردمی " سوسیالیسم" را برقرار کنیم. 
==============
========
====
پیش بسوی شوراها, زنده باد سوسیالیسم.
حکم دادگاه لاهه شامل" تحریم همه جانبه" نمی شود
رای دادگاه لاهه بر اساس ارائه شکایت جمهوری اسلامی از تحریمهای امریکا, با استناد بر عهدنامه مودت  و روابط اقتصادی و حقوق کنسولی بین ایران و امریکا 1955 سرو صدای زیادی بپا کرد. هر کدام از طرفین دعوا برخوردهای متفاوتی از خود نشان دادند.   وزیر خارجه آمریکا ایران را متهم کرد که برای مقاصد سیاسی از دیوان لاهه سوءاستفاده کرده و مدعی شد دادگاه کلیه دعاوی بی‌پایه ایران را مردود شناخته‌ است. جمهوری اسلامی نیز اینرا یک پیروزی بزرگ در سطح بین الملل نامید.
خارج از این جنجالها, حکمی که دادگاه لاهه صادر کرده است,نشان میدهد که دادرسی شامل موضوع تحریم نبوده و فقط جنبه های انسانی آن مورد بررسی قرار گرفته است. در واقعیت می توان چنین نتیجه گیری کرد که تحریم مورد درخواست جمهوری اسلامی از مسولیت دادگاه خارج و اعلام شده است که این تحریم نباید به کمکهای انسانی و یا امنیت هوانوردی غیر نظامی آسیب بزند.. در حکم موقت دادگاه لاهه از آمریکا خواسته‌ شده به طریقی که خود انتخاب می‌کند, موانع صدور اقلام بشردوستانه به ایران را برطرف کند, این اقلام شامل دارو تجهیزات پزشکی، مواد غذایی و محصولات کشاورزی, لوازم یدکی و تجهیزات لازم برای تامین سلامت پرواز‌های غیرنظامی است. از آنجا که امریکا مدعیست که جمهوری اسلامی از هواپیماهای مسافربری استفاده نظامی میکند. بنابراین امریکا می تواند بدون دغدغه  صنایع هواپیمائی مسافربری را مورد تحریم قرار دهد.
روحانی در دیدار با جمعی از فعالان سیاسی اصلاح‌طلب ‌گفت:" رای تأمینی دیوان بین‌المللی دادگستری نیز موفقیت حقوقی و سیاسی بزرگ و قابل ملاحظه‌ای است که اگر چه احتمالا دولت آمریکا از اجرای آن سر باز خواهد زد. اما به هر حال این پیروزی بزرگی برای ملت ایران است که توانسته در یک نهاد بین‌المللی, آمریکا را محکوم کند."
حال باید ببینیم که آیا چنین ادعائی در اساس درست است یا نه.
حکم صادره نشان می دهد که موضوع اصلی لغو تحریمها بنا به درخواست جمهوری اسلامی از دستور دادرسی خارج شده و فقط جوانب و اثرات انسانی تحریمها  مورد بررسی قرارگرفته است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که تحریمها بنوعی مورد تائید قرار گرفته است. در حکم صادره از امریکا خواسته شده, به جنبه های انسان دوستانه توجه کند که این خود نشان از یک شکست بزرگ برای جمهوری اسلامی در نظام حقوق بین الملل است. نتیجه این شکایت از جنبه سیاست بین المللی نیز شکست بزرگی برای حکومت اسلامی بهمراه آورد و موجب شد که قدرت مانور کشورهای دیگر,  بخصوص حامیان برجام که تمایل بر حفظ روابط اقتصادی با ایران داشتند  محدود و متزلزلتر شود.
حال باید دید این رای چه اثری روی تحریمهای تاثیر گذار در اقلام بشر دوستانه خواهد گذاشت. آنچه که آشکار است , رای دادگاه مکانیزمی برای اجرا ندارد, بنابراین نحوه تشخیص و اجرای آنرا در اختیار امریکا قرارداده است. امریکا  با این توصیه و با توجه به عملکرد جمهوری اسلامی در منطقه و نقض حقوق بشر در داخل ایران با دست بازتری می تواند تحریمها را توجیه و کشورهای دیگر را با استناد به رای دادگاه به همراهی مجاب کند.
جمهوری اسلامی تنها می تواند در محدوده  رای دادگاه, از قبیل تهیه مواد غذائی و داروئی و همچنین در مورد لوازم یدکی هواپیماهای مسافربری وارد شود . با توجه به مدارک و ادعاهای سوء استفاده از هواپیماهای مسافربری بعید بنظر می رسد بتواند کاری انجام دهد. از طرف دیگر مراجعه جمهوری اسلامی به شورای امنیت سازمان ملل برای مقابله با تحریمها, بسیار ضعیف بنظر می رسد و در صورت اقدام با وتوی امریکا مواجه خواهد شد و امکان اینکه سیاست "نفت در برابر غذا" طرح وسازمان ملل خود وارد میدان شود دور از انتظار نیست. جمهوری اسلامی با این سیاست ابلهانه دو راه پیش رو دارد یا باید در مقابل خواسته های 12 ماده ای امریکا بدون چون و چرا تسلیم شود و یا مردم را در یک جنگ ناخواسته و خانمانسوز درگیر سازد. درهر دو حالت جمهوری اسلامی نه راه پیش دارد و نه راه پس. توصیه می شود هرچه سریعتر حکومت را به مردم واگذار و سران حکومت خود را برای محاکمه آماده کنند. در غیر اینصورت با خشم توده ها روبرو خواهند شد.

  رهبران مجاهدین خلق, بکجا با این همه شتابان
انگار همین دیروز بود که جمهوری اسلامی در زندانهای تاریک و قرون وسطائی, جنایت بشری راه انداخت و بسیاری از آزادیخواهان و برابری طلبان از جمله مجاهدین خلق را به جوخه های اعدام سپرد. جمهوری اسلامی, هرچند با برنامه ای از پیش تعیین شده, در تدارک قتل و عام زندانیان سیاسی, بعداز پذیرش قطعنامه  598 بود. نارضایتی از ادامه جنگ و ویرانی اعتراضات توده ای را برانگیخته بود و جوانان از رفتن به جبه جنگ خودداری میکردند. جمهوری اسلامی می دانست که با اعلام قبول قطعنامه تمامی شعارهای وی یک شبه به ضد خود تبدیل خواهد شد. مردم سوال خواهند کرد, اگر قرار بود, جنگ را خاتمه بدهید, چرا طولانی کردید و تن به چنین قطعنامه خفت باری دادید و موجب ویراتی و کشتار بیشتر شدید.
رژیم با برنامه از پیش تعیین شده در صدد کشتار همه زندانیان سیاسی بود و دنبال بهانه ای توجیه پذیر برای کشتار زندانیان در فردای  پذیرش قطعنامه بودد. تا اینکه آفتاب رژیم از افق عملیات به اصطلاح فروغ جاویدان مجاهدین طلوع کرد. رژیم از فردای شکست عملیات مجاهدیدن در غرب کشور بی مهابا به قتل و عام زندانیان مشغول شد. دسته دسته زندانیان, به جوخه های اعدام سپرده شدند. مجاهدینی که هنوز از دیدگاهای ضد امپریلیستی و ضد دیکتاتوری حنیف نژاد و سعید محسن و.. خاطره ای داشتند, در مقابل اتهام همکاری سران مجاهدین با رژیم دیکتاتوری بعثی کاملا خلع سلاح شده و از همراهی سران مجاهدین با رژیم بعثی نگران بودند. ولی زمان دیگر برای اظهار نظر بسیار دیر شده بود و چوبه های دار در انتظار مجاهدین دربند و هوادارانی که مدتها پیش آزاد شده  و همچنین سایر زندانیان سیاسی , بود. بدین بهانه جمهوری اسلامی توانست,  کشتار دسته جمعی زندانیان سیاسی را بدون معطلی به انجام رسانده به عمر ننگین خود بیافزاید.
گویا سران مجاهدین از عملیات ارتجاعی فروغ جاویدان پند نگرفته و اینبار به دامان مخوفترین و جنگ طلبانه ترین جناح حکومتی امریکا پناه برده اند. سران مجاهدین چنان گرفتار بند وبست با کابینه جنگی شده اند که انگیزه تشکیل اولیه سازمان مجاهدین را بکلی فراموش کرده اند. با چنین رفتار نه تنها از مردم دور, بلکه به خانواده جانباختگان و هواداران سابق مجاهدین هم پشت کرده اند. سران مجاهدین تا بدانجا پیش رفته اند که بر خلاف رهبران قبلی و جانباختگانی که خواهان رهائی از امپریالیسم و دیکتاتوری شاه بودند بکلی نا دیده گرفته و اتحاد شومی با سلطنت طلبان بسته اند.
سران مجاهدین بیقرار در رویای حمله امریکا یا عربستان شب را به صبح میرسانندد و با شعار مرگ بر فاشیسم دینی  هر گونه حمله را توجیه میکنند. شعار بی معنی  که دولت اسرائیل بکمک کدخدا فاشیسم دینی و تبعیض نژادی را در اسرائیل کنونی برقرار کرد. با اینحال, آنچه که پرواضح است, حکومتی همچون اسراتیل برای سران مجاهدین نخواهد بود و نهایتا, اگر همه چیز بر وفق مرادشان باشد حکومتی دست نشانده و مذهبی همچون عراق نسیبشان خواهد شد. که جز غارت و چپاول برای مردم نتیجه ای نخواهد داشت. که این نیز انتظار موهومیست.
تا دیر نشده تارهای تنیده خوشخیالی را پاره کنید و به آغوش مردم باز گردید. هوادارانی که هنوز ناامیدانه در انتظار بازگشت شما به سوی مردم هستند, نا امید نکنید و بدانید که راه خطا می روید خطائیکه به نابودی خوتان خواهد انجامید. بدانید جنگ طلبان امریکا در برابر جنبش توده ای توان مقاومت ندارند و تنها به معامله با کسانی دست خواهند زد که بتواند جنبش توده ای را سرکوب کند. با این وجود جمهوری اسلامی برلیشان معقولتر است تا نیروئی هچون در خارج نشسنه. 
در آخر کلمه ای هم با مهدی صامع و دیگرانی که بدنبال سران مجاهدین راه افتاده اند وبا شورای بی هویتی همچون شورای ملی مقاومت, همنوا با شیپور سران مجاهدین بر طبل معامله و جنگ می کوبند, باید گفت. دست از این مسخره بازیها بردارید. هرچند نیروئی بحساب نمی آیید, با این حال اگر خواهان آزادی و برابری برای مردم و برعلیه جنگ ویرانگر و دخالت دولتهای خارجی هستید, باید هر چه زودتر پای خود را از بند و بستهای سران مجاهدین, سلطنت طلبان و جنگ طلبان دولت امریکا جدا کرده و به جنبش مردمی بپیوندید.
 =================
 ===========
=====
با وجود وزیرامورخارجه, چرا ولایتی مامور پیام جمهوری اسلامی به پوتین شد

بنا به خبرگزاریها, ولایتی مشاور امور بین الملل ولی فقیه "خامنه ای" چهارشنبه 20 تیرماه به روسیه مسافرت و پنجشنبه در دیدار با پوتین " پیام شفاهی خامنه ای" و "پیام کتبی روحانی" را به پوتین رئیس جمهور روسیه تقدیم کرد. این خبری بود که در رسانه ها منعکس شد. اینچنین پیام رسانی هرچند در دیپلماسی جمهوری اسلامی تازگی ندارد ولی با توجه به اوضاع بین المللی و داخلی, سوالات مهمی بهمراه دارد. سوالاتی از قبیل :" با وجود وزیرامورخارجه چرا ولایتی مامور پیام شد." " پیام شفاهی خامنه ای و نامه کتبی به نام روحانی دیگر چه صیغه ایست." انتخاب زمان, با  دیدار " پوتین و ترامپ دوشنبه 25 تیرماه", چه رابطه ای دارد." اینها سوالاتیست که لازم است بدانها پرداخته شود.
قبل از هر موضوعی لازم است, نظری به جایگاه ولایتی در جمهوری اسلامی انداخت. ولایتی از مهره های کاملا مرموز و کلیدی رژیم است. اگر نیم نگاهی به گفته های ولایتی توجه شود, با وچود وابستکی به انجمن حجتیه در هیچکدام از صحبتهای وی در نفی و یا تائید انجمن حجتیه نمی توان ردی یافت. بعد از انتساب وی به وزارت امورخارجه, سیاست خارجی رژیم شکل مشخصی گرفت, نیروهای زیادی از این وزارت خانه تصفیه و افرادی جدیدی با گرایشات انجمن حجتیه در پستهای کلیدی, قرار گرفتند. وی با وجود پستهای حساس حکومتی بمدت 16 سال وزیر امور خارجه شد و سفارتخانه ها را در اختیار افراد نزدیک به انجمن حجتیه قرارداد. در سال 1376 مشاور رهبری در امور بین الملل  شد. ساختمانی, در مجموعه دفتررهبری واقع در خیابان پاستور تهران, بنا و بعنوان دفتر مشاور امور بین الملل رهبری, در اختیار وی قرارداده شد. وی همراه با دیگر مشاوران رهبری از جمله دانش جعفری مشاور " اقتصادی" و رحیم صفوی "مشاور نظامی" هسته اصلی قدرت را در دست گرفتند و در تعیین سیاستهای کلی جمهوری اسلامی تحت اختیار خامنه ای قرارگرفتند. این ترکیب همراه با بیت رهبری تمامی قدرت را قبضه و از طریق این مرکز تمامی نهادها و ارگانها را تحت کنترل خود درآوردند. ولایتی سکان رهبری سیاست خارجی را بدست گرفت.
حال میتوان دلیل انتخاب ولایتی برای چنین ماموریتی را مشخص کرد. همانطور که برهمگان آشکار است, جمهوری اسلامی همیشه از روش دوگانه در سیاست داخلی و جهانی پیروی کرده و در این میان سعی کرده, قدرت واقعی را از نظرها پنهان نگه دارد. اما برای پیشبرد سیاستهایش, از مسئولان رسمی, در پستهای مختلف استفاده و در صورت شکست و یا آشکار شدن معاملات پنهانی آنان را قربانی کند. معاملاتی از قبیل برجام, خصوصی سازی و واگذاری, سیاست ارزی و مالی, قراردادهای بین المللی و... که همگی به فاجعه منجر شدند, باندهای مختلف به جان هم افتادند و هرکدام دیگری را مقصر جلوه دادند. حال اینگونه بازیهای پوسیده, تاریخ مصرفشان به انتها رسیده و جمهوری اسلامی مجبور است با مهره های اصلی پا به میدان بگذارد. در چنین شرایطی جمهوری اسلامی مجبور شده وزیر واقعی و پشت پرده را به این ماموریت بفرستد.
حالا چرا دو پیام توسط مهره اصلی فرستاده میشود؟ هر چند پیام کتبی نیز توسط همین قدرت اصلی دیکته شده و نام و مهر ریاست جمهوری, فقط برای حفظ ظاهر عرف روابط بین المللی باشد. پیام شفاهی هم میتواند تضمین پیام کتبی باشد  البته در آینده ای نچندان دور محتوای پیامها افشا خواهد شد. با این حال میتوان گفت این پیامها چیزی جز تضمین خروج از عراق و سوریه وعدم دخالت در یمن و چشم پوشی از فعالیتهای هسته ای و فعالیتهای موشکی نباشد و نیز میتواند  صحبتی در رابطه با روسیه و قراردادهای کلان با آن و پیروی کامل از سیاست روسیه در سوریه باشد.
سوال بسیار مهمی که نمیشود از نظر دورداشت, رابطه ماموریت ولایتی با همزمانی دیدار پوتین و ترامپ است. که درواقع هسته اصلی این ماموریت را تشکیل می دهد. ترامپ اخیرا در صحبتهایش از رفتار خوب ایران میگوید و در عین حال میگوید : " ایران یا باید مذاکره کند, یا اتفاق دیگری خواهد افتاد." منظور مذاکره ترامپ چیزی نیست جز قبول 12 بند اعلام شده توسط وزیر امورخاجه امریکا. هر چند بعد از اولتیماتوم امریکا, عقب نشینی جمهوری اسلامی در عدم آزمایشات موشکی و فعالیتهای قایقهای تندرو سپاه پاسداران و عدم دخالت در یمن و عقب نشینی در مرزهای جنوبی سوریه کاملا مشهود است و همچنین  در اظهارلت اخیر  ولایتی, خروج نیروهای سپاه نظامی از عراق, منوط به خواسته دولتهای عراق و سوریه شده است.  با این وجود نزدیک شدن اجرای تحریمهای نفتی آمریکا, جمهوری اسلامی را به تلاطم کشانده است. گویا این پیام حامل مذاکره ای از نوع ترامپ و رهبر کره شمالی باشد, با این تفاوت که خواسته های 12 ماده ای دیکته شده قبلی امریکا,  باید با حضور مستقیم خامنه ای امضا و به اجرا گذاشته شود.
========================
=================
=======

 خامنه ای حرفهایش را پس از چند روز تاخیر زد



روز سه شنبه 19 دی خامنه ای حرفهائی که قرار گذاشته بود بزند, زد, اما با کمی تاخیر. انتظار میرفت,  در موقع نماز  جمعه حاضر شود. گویا عدم استقبال از نمایش قدرت خیابانی طرفذاران حکومت در روز جمعه انتظاراتش را برآورده نکرد. از طرف دیگر نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی نتوانستند اعتراضات مردمی را با وجود دستگیریها و  کشتار نتوانست آرام کند. حال مجبور شد, بعد از یک تاخیر چند روزه حرفیای ناگفته خود را هرچند تکراری بیان کند. خامنه ای در دیدار با جمعی از پیروان خود ازقم گفت: " این نبرد ملت با ضد ملت, نبرد  ایران بر ضد ایران و نبرد اسلام بر ضد اسلام است."
این موضعگیری نشان میدهد که خامنه ای در سماجت تمام نمیخواهد به اصل وریشه اعتراضات بپردازد. او سعی کرد, اینبار از دریچه تحریک احساسات مردم وارد شود تا امت خود را از پراکندگی و نا امیدی نجات دهد.  از آنجا که به عمق فقر وبیکاری و گرانی و ریزش نیروهای بدنه حاکمیت و باورهای آنها واقف شده است, تلاش کرد آمیخته ای از ملی گرائی و وطن پرستی و اسلام را چاشنی جملات خود کند. اینبار او سعی کرد نقش تعیین کننده اسلام در حکو.مت  ولایت فقیه را در حاشیه قرارداده و مرددین را بطرف خود بکشاند با این سخنرانی وی سعی کرد نقش اسلام را به حاشیه راند تا از ضربات اساسی بر ساختار تشکیلات دینی دورکند. بدین منظور, اسلام بر ضد اسلام را در آخر جمله می آورد.
اساسا تمامی طیفهای جمهوری اسلامی اقتدار و موجودیت جمهوری اسلامی را در تبلیغ بیگانه هراسی و دشمن  فرضی میبینند و هرحرکت اعتراضی را به عوامل خارجی ربط داده تا زمینه سرکوب را موجه و نیروهای ناآگاه را بطرف حمایت از حکومت بکشانند و معترضین را منفعل سازند. بار دیگر و مثل همیشه, خامنه ای اعتراضات وسیع بیکاران,فقرا , آزادیخواهان و برابری طلبان را توطئه علیه جمهوری اسلامی دانسته و توطئه گران را به مثلث تشبیه کرده و می گوید: " مسئولان فعلي امريكا كه ساده لوحي آنها در امور سياسي آشكار است، اين بار خود را لو دادند و به شبكه سازي و مزدورپروري اذعان و هزينه‌هاي اين طراحي را نيز با سركيسه كردن دولت‌هاي وابسته خليج فارس تأمين كردند تا شايد بتوانند زباله‌هاي فراري از ايران را بازيافت و دوباره وارد ميدان كنند."
از آنجا که سیاست طرح توطئه  بتنهائی کارآئی خود را از دست داده, خامنه ای مجبور میشود به یک سری نارضایتیها  بخصوص اعتراضات مالباختگان  اشاره کند. مالباختگانی که اعتراضات خیابانی خود را از مراکز مالی جمهوری اسلامی ونهادهای مربوطه, به مجلس شورای اسلامی کشاندو و از سازمان ملل تقاضای کمک کردند, با این وجود هنوز به دریافت طلبهای خود نرسیده اند. موسسات مالی , بانک مرکزی و مجلس شورای اسلامی طلبکاران را دنبال نخود سیاه فرستاده و از پرداخت طلبهای آنان سرباز میزنند, به این امید که معترضین مالی خسته شده و از اعتراض دست بردارند. در این مورد خامنه ای با طرح" در حد وسع" می گوید: "  در همين يك‌ سال اخير، برخي از مردم در بعضي شهرها يا در مقابل مجلس به دليل مشكلات صندوق‌ها يا برخي مؤسسات مالي، اجتماعاتي داشتند كه هيچ‌كس هم با آنها معارضه و مخالفتي ندارد و بايد اين حرف‌ها گوش داده و رسيدگي شوند و در حد وسع و توان پاسخ داده شود." خامنه ای در نهایت ریاکاری با ارائه چنین  طرحی  نشان داد که رژیم در نظر ندارد همه طلبها را پرداخت کند.
خامنه ای  سعی میکند, ریاکارانه رهبری اعتراضات مردمی را به آمریکا, اسرائیل و عربستان و عوامل داخلی آنان ربط دهد, و معترضین را مشتی آدم فریب خورده و عامل بیگانه می نامد. با این حال مجبور میشود به واقعیت اعتراضات نیز اشاره کند. او با طرح نارضایتی ها و سرزنش قوه مجریه بی اختیار سعی دارد خود و جناحش را از وضعیت پیش آمده بی تقصیر نشان داده و جناح مقابل را به نافرمانی از اجکام ولی فقیه متهم کند. او فکر میکند با این بازی توطئه گرانه می تواند جمهوری اسلامی را از منجلاب بیرون بکشد.. درحالیکه مردم با اعتراضات نشان دادند که دیگر اسیرباندبازیهای رژیم نخواهند شد و با نشانه رفتن تمامیت رژیم را, خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستند.  خامنه ای درمانده وحشت زده می گوید:" قرائن و شواهد اطلاعاتي نشان مي‌دهد كه اين قضايا سازماندهي شده بوده و در شكل گيري آن، يك مثلث فعال بوده است." و درادامه: " در اين فراخوان‌ها، شعار «نه به گراني» مطرح شده بود كه شعاري جذاب بود تا عده‌اي را به‌دنبال خود وارد صحنه كنند" و همچنین ریاکارانه ادامه می دهد:" بيكاري ريشه اصلي بسياري از مفاسد است و بايد با رونق توليد، آن را حل كرد البته پول پاشيدن بي حساب و كتاب مشكل را حل نمي‌كند و خوشبختانه مسئولان دولتي در اين زمينه‌ها مشغول كار هستند." خامنه ای مانند کسی که کابوس دیده به التماس میافتد و  نصیحت وار به عوارض بیکاری اشاره میکند و رونق تولید را بمیان میکشد رونقی که وی ادعا میکند همان طرح من درآوردی اقتصاد مقاومتیست که کسی برایش تره خورد نمیکند. یکباره وقتی قضیه پول بمیان می آید سریع ترمز را کشیده و از خیر رونق میگذرد و به دولت دست نشانده حالی میکند که حرفهای من برای خواباندن اعتراضات مردم است , نه برای دستگاه اجرائی و دست نوازشی نیز به سر روحانی میکشد. و میگوید دستورات قبلی را کماکان ادامه بده.
روحانی رئیس جمهور جمهوری اسلامی نیز سراسیمه و مثل همیشه ظاهرشده و از هوشیاری نیروهای امنیتی و اطلاعاتی، نیروی انتظامی، سپاه و بسیج که در مدیریت حوادث اخیر در کنار مردم و به خوبی به وظایف خود عمل کردند، تشکر میکند.
خامنه ای در مقام  فرمانده کل قوا, احکام صادره در مورد بازداشت شدگان را باردیگر به قوه قظائیه و نیروهای امنیتی گوشزد و تشخیص و نجوه اجرای حکم حکومتی را به نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و قوه قضائیه واگذار میکند. نیروهای سربازان گمنام امام زمان نیز تا حال, زیر شکنجه تعدادی از جوانان برومند را از بین برده و تعدادی را نیز مفقودالاثرکرده اند. بیقین شکنجه گران جمهوری اسلامی در راه اعتراف گیری برای اثباط حرفهای خامنه ای, جوانان  رشید بیکار و فقیر را در زیر شکنجه های قرون وسطائی از بین برده اند. خامنه ای در این باره میگوید: " با كساني كه هيجاني وارد ماجرا شده‌اند چه دانشجو، چه غيردانشجو باید صحبت و روشنگری کرد اما كسي كه پادوي منافقين است و آدم مي‌كشد حسابش جداست."
خامنه ای توام با ترس و وحشت, بار دیگر از رژیم پوشالی و ضد مردمی تنیده در سراشیب سقوط دفاع و میگوید: " مردم‌سالاري ديني را صادقانه و واقعاً قبول دارم؛ به همين علت به هركسي كه مردم رأي بدهند، كمك مي‌كنم همچنانكه درباره همه دولت‌ها از جمله اين دولت، اين كار را كرده ام و ادامه خواهم داد."
نابود باد حکومت جمهوری اسلامی    برقرار باد حکومت جمهوری شوراها
====================
=============
=====

 با رجزخوانی نه تنگه هرمز بسته میشه, نه ایران کوفه یکون


روحانی رئیس جمهور اسلامی  که تازه از اتاق دودی بیرون امده بود, درخطابیه اش, با اشاره بمثلی, "با دم شیر بازی نکن" و با چاشنی  " جنگ با ایران, مادر جنگهاست" به ترامپ رئیس جمهور امریکا, گفت: " تنگه های زیادی داریم, هرمز فقط یکی از آنهاست."  ترامپ نیز در جواب نوشت: " هرگز ایلات متحده را تهدید نکن, شما تاوان آنرا خواهید داد بطوریکه در طول تاریخ افراد کمی چنین تاوانی داده اند. ما کشوری نخواهیم بود که کلمات جنون آمیزتان درباره خشونت و مرگ را تحمل کنیم. نراقب باش!"
این روزها هرچند کور کری و کلمات چاله میدانی مشغله سران حکومتهای جمهوری اسلامی ایران و امریکا شده است, با اینحال چنین رفتارهای کلامی, در چنین مقطع زمانی به شدت ملتهب, علل و اهدافی را در پی دارد و لازم است رجزخوانیهای میان دو حکومت, دارای اشلهای مختلف, مورد بررسی قرار گیرد. همانطور که عیان است, دولت امریکا در بحرانهای لاعلاج داخلی و بین المللی گرفتار و دروان ابرقدرتی امریکا رو به افول است. بعد از ملاقات پوتین و ترامپ بحران داخلی وارد ابعاد تازه ای شده و دوجناح حاکمیت امریکا در برابر هم صف آرائی کرده اند. کابینه نئولیبرالیستی و جنگ طلب ترامپ سعی دارد با تشدید بحرانهای خارجی افکارعمومی داخلی را از مسائل حاد داخلی منحرف و قذرت فعلی, برهبری حزب جمهوریخواه را همچنان حفظ کند. هر چند با تشدید بحرانهای مختلف, چنین سیاستی برای تثبیت قدرت در داخل کافی نیست, اما برای ادامه حکومت دولت ترامپ لازم و ضروری بنظر می آید.
جمهوری اسلامی وضعیتی بمراتب تیره تر دارد و بحران داخلی در همه ابعاد اجتماعی, سیاسی, اقتصادی, فرهنگی و... گسترده شده  و نوای سرنگونی از همه طرف شنیده می شود. رجزخوانی اخیر روحانی بیشتر شبیه مباشریست که از طرف کدخدا مورد بی مهری قرار گرفته است و ترامپ بعنوان کدخدا, کسوت مباشری را برازنده جمهوری اسلامی نمی داند. حال جمهوری اسلامی با معضل بسیار پیچیده همانند هویت داخلی و بین المللی روبروست و مجبور شده به چنین رجزخوانی روی آورد. هر چند چنین شعارهای حیله گرایانه از اول اقتدار جمهوری اسلامی برای تثبیت قدرت رواج داشت, اما اینبار جمهوری اسلامی برای ماندن به سیم آخر زده است. شعار مرگ بر آمریکا و آتش زدن پرچم و اشغال سفارتخانه ها همه برای انحراف افکار عمومی و با هماهنگی و یا باج دهی صورت میگرفت. با چنین شعارهائی, اعتراضات حق طلبانه مردمی را سرکوب و معترضین و فعالان سیاسی و اجتماعی و.. را به اتهام عوامل امریکا و انگلیس به جوخه های اعدام می سپرد. بسیاری بودند که سران حکومت دست پرورده  انگلیس و امریکا و یا جاسوس سرویسهای امنیتی امریکا و انگلیس هستند که در حال حاضر ماهیت واقعی جمهوری اسلامی برای روستاهای دور افتاده نیز روشن شده است. حال حکومت سعی دارد با این حیله و گزافه گوئی مردم را وحشتزده کرده و زمینه 12 ماده ای وزارت خارجه امریکا را مهیا سازد.  ملاقات ولایتی فرستاده خامنه ای با پوتین قبل ار دیدارترامب و پوتین میتواند گویای نمایشات کنونی برای اجرای سناریوی 12 ماده ای باشد.
مثل معرف بجا مانده از ادوار گذشته که روحانی بزبان می آورد. "با دم شیر بازی نکن" میتواند مصداق درندگی گله شیری باشد که در حیطه حکومت خود تمامی موجودات جنگل و بیشه را خورده و یا موجوداتی نحیف با پوست استخوان باقی گذاشته که حتا کفتارها هم اشتیاقی به خوردن آنان ندارند. " جنگ با ایران, مادر جنگهاسث" این یکی دیگر از آن حرفهاست. جمهوری اسلامی در برابرحملات اسرائیل به سوریه و بمباران پایگاههای جمهوری اسلامی نتنها عکس الملی نشان نداد بلکه 100 کیلومتر از مرزهای اسرائیل فاصله گرفت, در صورتیکه در بدنه موشکهای سپاه پاسداران شعار نابودی اسرائیل نقش میبست و ولی فقیه زمان نابودی اسرائیل را تخمین میزد. این شیری که مد نظر روحانیست درنده ایست که جان کارگران و زحمتکشان و کودکان ایران را میگیرد.
"یکی بود و یکی نبود", را باید طور دیگر نوشت, "یکی هست و یکی نیست" روزی روزگاری صدامی بود که  حرفهائی همچون روحانی میزد. او نیز مثل همقطاران خود مثل روحانی و خامنه ای شیر درنده ای و بیرحمی بود که  توانست ملت عراق را قتل وعام و کردها را آواره و مردم را بیش از پیش تضعیف کند. ولی درمقابل تجاوز امریکا پشم پیله اش ریخت و عراق تقدیم امریکا شد. در حال حاضرعراق به ویرانه تبدل شده است. صدام در انتظار مباشری کدخدا, بشکل فجیعی کشته شد. این قسمت حکایت یکی نیست, بود. اما داستانی دیگر که هنوز جاریست. ترامپ و کیم جونگ اون" رهبر کره شمالی" با هم دهن به دهن شدند و دولتها و شهرهای همدیگر را به نابودی تهدید کردند. اما کره شمالی  با اینکه کشور کوچکی است, با اتحاد مرم و ثبات داخلی توانست به صنایع پیشرفته دست یابد. کره شمالی نه وابستگی را میخواست نه ژاندارمی منطقه را. کیم جونگ اون بالاخره با ترامپ سر یک میز مذاکره نشست و توافقنامه ای امضا شد که حاصل آن امنیت مرزهای کره و دفع خطر جنگ در حال حاضر است.
اما قسمت یکی هست, شامل حکومت اسلامی میشود که سران و کارگزارانش تا مغز استخوان وابسته به سیاستهای انگلیس و امریکا و یا برای آنان جاسوسی میکنند. شاید به این دلیل, فکر میکنند که خطری متوجه جان آنان نیست و خواب حسابهائی میلیونی و میلیاردی که در نزد بانکهای جهانی دارند آنها را آشفته کرده و به عشق زندگی در یکی از کشورهای اروپائی و یا امریکائی لحظه شماری میکنند و بشکن میزنند. جمهوری اسلامی که در دروغگویی و ریاکارو غارتگری ید طولانی دارد, مخفیانه زیر توافقنامه دیکته شده برجام را امضا و مراکز علمی و صنعتی و نظامی را در اختیار بازرسان کشوهای خارجی قرارداد. روحانی شاد و سرحال به توافقنامه افتخارمیکرد و مدعی بود که سایه جنگ و نابودی را از آسمان ایران دورکرده است. اما چندی نگذشت با خروج امریکا از برجام روحانی ماتم گرفت. خامنه ای که میگفت : "اگر امریکا توافقنامه را پاره کند ما آنرا آتش میزنیم," نتنها خبری نشد بلکه دودستی برای حفظ آن داستانسرائی کرد. روحانی و وزیرامورخارجه اش" ظریف" دست به التماس اروپا شدتد و وعده امتیازهای ویژه به شرکتهای بین المللی دادند. تا اینکه امریکا شرط 12 گانه را اعلام کرد که متون آن چیزی جز تسلیم بدون چون و چرای ایران نیست. خامنه ای نماینده خود, ولایتی را پیش پوتین برای واسطه گری فرستاد. گویا قول داده در صورت بقای رژیم زمینه اجرای خواسته های ترامپ را آماده کند. گزافه گویی های روحانی نمیتواند بدور از این توطئه باشد. توطئه ای که سرکوب اعتراضات داخلی را مد نظر دارد. با توجه به وضعیت داخلی و جهانی این حربه خیلی زود شکست خواهد خورد و سرنگونی جمهوری اسلامی را تسریع خواهد کرد.
جمهوری اسلامی در میان شمشیر دولبه گرفتار آمده و راه نجاتی ندارد. مردم نیز به حیله های جمهوری اسلامی واقف شده اند و میدانند در پشت چنین اربده کشی ها توطئه ای است. مردم بدرستی میدانند که برای جلوگیری از عراقی دیگر باید باهم متحد و متشکل شده و حکومت را بدست گرفته و روابط بین الملل و داخل را خود تنظیم کنند.
=================
===========
======

 اعتراضات توده ای به سوی سازماندهی آگاهانه پیش میرود


اعتراضات عمومی 5 مین روز خود را پشت سر گذاشت. صدها نفر دستگیر و دهها نفر کشته شدند. با این وجود مردم بجان آمده از بیکاری و فقر و گرانی و فساد حکومتی و تهاجم وجشیانه نیروهای سرکوبگرجمهوری اسلامی به اشکال مختلف اعتراضات خود را قهرمانانه به پیش میبرند. البته هر مبارزه ای برای تجدید قوا و سازماندهی مجدد, زمان لازم دارد. جنبش کنونی نیز همزمان با زنده نگهداشتن مبارزه احتیاج به بررسی نقاط قوت و ضعف خود دارد تا بتواند با انرژی پرقدرتری مبارزه اصلی را شروع کند. گشته شدگان, مراسم دارند و دستگیر شدگان, رژیم را از درون به مبارزه خواهند طلبید. کارگران متشکل در کارخانجات و موسسات مختلف با اعتصابات خود به میدان خواهند آمد معلمان در راه سازماندهی خود برای اعتصاب هستند. پایه های رژیم سست شده و انشقاق درونی رژیم باعث ریزش و یا انفعال نیروهای بدنه شده و هر روز رژیم جمهوری اسلامی ضعیفتر میشود.
سیاست مشت آهنین وسرکوبگری رژیم, بحران موجود را عمیقتر خواهد کرد و حرکتهای مردمی را رادیکالتر خواهد ساخت. مردم به حقانیت اعتراضات ایمان خواهند آورد و به خود آگاهی خواهند رسید. مردم همچنین در خواهند یافت که بدون تشکل, برنامه ریزی و سازماندهی مبارزات, توان مقابله با رژیم تا دندان مسلح را نخواهند داشت  و در راه تشکل سازمانیافته جدی خواهند شد.
اعتراضات اخیر نشان داد که جامعه بسان آتش زیر خاکستر بوده و هر چه بحران عمیقتر میشود خاکستر بکنار میرود و زبانه های آتش هر روز نیروهای جدیدی پا به میدان مبارزه میکشاند. با شعله ور شدن مبارزه حق طلبانه, تاکتیکهای جدیدی به تناسب موقعیت لازم می آید. براین اساس مردم آگاهانه با تغییر تاکتیکهای مبارزاتی خود سعی دارند  مبارزات اعتراضی خود را به شب و به تاریکی بکشانند ونیروهای رژیم را فرسوده و خسته کرده و در درازمدت نیروهای سرکوبگر رژیم را به تسلیم وادار کنند.
جمهوری اسلام که خود با توطئه و حمایت سرمایه داری جهانی به قدرت رسیده, هر نارضایتی و اعتراض مردم که ناشی از عملکرد رژیم جمهوری اسلامی است, توطئه نیروها و کشورهای خارجی وانمود میکند. بر این مبنا محدودیتی در ارتباطات بوجود آورده و با بستن بخشی از اینترنت سعی دارد این تفکرات توطئه طلبانه خود را به اثبات رساند, غافل از اینکه این اعتراضات ریشه داخلی داشته و کاملا خود چوش بوده است. باوجود سرکوب دامنه اعتراضات گسترش می یابد و شکل پیشرفته ای بخود میگیرد. مردم مبارز آگاهانه و با استفاده از تجارب گذشته اعتراضات را به شب و تاریکی کشاندند تا از تحرک نیروهای سرکوب گر بکاهند و از ضربات به مردم کاسته شود.
مردم خوب میدانند که باید خود را در دو جبهه علنی و مخفی سازمان و متشکل کرده و با ایجاد کمیته های مخفی و شوراهای علنی مبارزه را تا پیروزی پیش ببرند. طبقه کارگر نیز این اعتراضات را از خود میداند و در یک اقدام جدید و سازماندهی شده, در صددند راه اندازی اعتصابات سراسری است. همراهی سازمانیافته معلمان و اعتصاب سراسری آنان میتواند چنان نیروی عظیمی ببار آورد که هیچ نیروی سرکوبگری توانائی مقابله در مقابل آن نداشته باشد.
پیش به سوی ایجاد کمیته های مخفی محلات پیش به سوی ایجاد شوراهای مردمی.
==================
=============
======

 دیوارها هم به وجد آمدند



این روزها اعتراضات کماکان ادامه دارد و اشکال نوینی بخود گرفته است. در نگاه اول اینطور بنظر می آید که گویا, فریاد ستم دیدگان علیه بیکاری و فقرو ظلم و ستم فروکش کرده است. گویا حاکمان سرمایه داری دلال اسلامی بر اوضاع مسلط و توانسته اند شعله های آتشهای زیرخاکستر را تخفیف دهند. اما برخلاف انتظار, آتش, بمانند کوه آتشفشان بظاهر آرام,خاکستر را سوزانتر از آتش ساخته وآینده ای بس سوزانتر را نوید میدهد. خاکستری که حکومت جمهوری اسلامی با سرکوب و کشتار بر روی آتش خشم پاشید, کوههای آرام را هم به وجد آورد. بیکاری, فقر, گرسنگی و ظلم,شعله های  آتش خشم و نفرت را فروزانتر از پیش در آسمان ایران به پرواز درآورده اند. دیوارهای شهر و روستا و پیامهای شفاهی و کتبی گرسنگان, بیکاران, مالباختگان, قربانیان زمین لرزه وجانباختگان زیر شکنجه در زندانها نوید طوفان سهمگینیست که  طومار ننگین جمهوری اسلامی را در هم خواهد پیچاند.
روزهائی که گذشت, تجربه هائی بر تجربه های پیشین افزود. مردم باردیگر ولی عمیقتر دریافتند, در ایران مردمانی همچون فارس, آذربایجانی, کرد, بلوچ, عرب و... با ادیان مختلف همچون مسلمان, زرتشتی, مسیحی, یهودی و کافر  زندگی میکنند که خواهان زندگی برابر و با سعادت و همزیستی مسالمت آمیز هستند. حکومت جمهوری اسلامی با تبلیغات ارتجاعی و خرافی مسلمانان را تحریک و مردم را به روز سیاه انداخت. سلطنت پهلوی نیز با شعار مردم آریائی, ثمره ای ناقص بنام جمهوری اسلام تحویل مردم داد. عظمت طلبی اسلام و سلطنت هر دو عذابی بس ناگوار برای مردم به ارمغان آوردند. حال مردم دریافتند که درایران دو گروه از مردم زندگی میکنند که هر دو گروه ایرانی اند. جمعیتی که اکثریت مردم را تشکیل میدهد, در فقر و فلاکت زندگی میکند و خواهان آزادی و برابری و عدالت اجتماعی برای همه است. در مقابل گروهی هست در اقلیت و صاحب سرمایه, قدرت, ثروت, دشمن آزادی و برابری و عدالت اجتماعی, در یک کلام دشمن مردم است.
جبهه ظلم ( اقلیت سرمایه دار و کارگزاران حاکم) با تملک دستگاه حکومتی, قوانین و نهادهای موجود را ابزاری ساخته برای ادامه غارتگری و سرکوب مردم بجان آمده از بیکاری و فقیر و گرانی. بر این اساس جمهوری اسلامی در بحرانی عمیق گرفتار شده که نه راه پیش دارد ونه راه پس. در جمهوی اسلامی دزدی و غارت و فساد اخلاقی نهادینه شده و عاجز از هرنوع راه حلی حتا بطور موقت است. بنابراین سعی میکند به دو شیوه اهداف غارتگرانه خود را پیش ببرد.
الف- جمهوری اسلامی در تلاش است با دادن امتیازهای اقتصادی غارتگرانه به سرمایه های انحصارات بین المللی به حیات خود ادامه دهد. حکومت اسلامی در محافل بین المللی اعتراضات حق طلبانه مردم را به افراد اوباش و معتاد نسبت داده و سعی میکند کشتاررو اعدامها را توجیه کند. علا الدین بروجردی در پارلمان اروپا ادعا کرد: ما زندانی نداریم و اعتراض کنندگان معتاد بودند. وی همچنین گفت: ایران میلیونها معتاد دارد و در ادامه از سیاست لاریجانی دفاع کرد. لازم به ذکر است که برادران لاریجانیها در وابستگی به بریتانیا شهرت دارند. اگر فرض بر این باشد که در ایران میلیونها معتاد وجود دارد آنوقت باید به تاریخ مراجعه کرد و سیاستهای انگلیس را در چین قدیم مورد مطالعه قرارداد.
ب- در بعد سیاست داخلی, هدف جمهوری اسلامی, سرکوب بیرحمانه و تطمیع و ارعاب است. بعد از کشتار اخیر جمهوری اسلامی سعی دارد با نمایش دولتی 22 بهمن رعب و وحشت در داخل ایجاد  و به کشورهای خارجی قدرت حکومت را خاطر نشان سازد.
جهه مردمی شامل تمامی کارگران و کشاورزان و سایر زحمتکشان شهر و روستا میشود که خواهان آزادی, برابری و عدالت اجتماعی هستند ودر اعتراضات اخیر قهرمانیها آفریدند و در این راه قربانیها داده و تعدادی نیز در حال حاضر زیر شکنجه های قرون وسطائی مقاومت میکنند. مردم به این نتیجه رسیده اند که سرمایه داران, دلالان و چپاولگران حاکمیت اسلامی کمر به نابودی مردم بسته اند و راهی جز غارت, سرکوب, شکنجه و اعدام برای حکومت اسلامی  قابل تصور نیست. مردم حکومتی میخواهند که در صلح, آزادی, برابری و عدالت اجتماعی در کنار هم زندگی کنند.
حال چه باید کرد؟
1- در اعتراضات اخیر تعداد زیادی دستگیر, کشته و تعدادی زیر شکنجه جانشان را فدا کردند. رژیم با مخفی نگهداشتن اسامی این عزیزان در پی توطئه است. برای جلوگیری از توطئه, افشا اسامی آنها از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. بهر شکلی, اسامی باید افشا شود و حتا میتواند یکی از شعارهای دیوار نویسی باشد.
2- شرکت و همگامی با تجمعهای خانواده های دستگیر شدگان برای آزادی زندانیان سیاسی بسیار حائز اهمیت است .
3- با حمایت از خانواده های جانباختگان و شرکت گسترده  در مراسم آنان توطئه های رژیم خنثی میشود.
4- شعار نویسی در معابر عمومی در حقیقت رساندن صدای مردم بهم دیگر است. با تشکیل هسته های سه نفره و با بررسی موقعیت امنیتی محل, امنیت شعار نویسی بالا میرود.
5- با استفاده از اینترنت میتوان خواسته ها و اشکال مبارزه مردم را به اشتراک گذاشت و توطئه ها را افشا کرد.
6- با ایجاد شوراهای کارخانه و محل کار و کمیته های مخفی اعتصاب, مبارزات حق طلبانه سازمان می یابد.
7- شوراهای شهری و روستائئ میتواند اتحاد و همبستگی را محکم و کمیته های مخفی میتواند امنیت تجمعات را بالا ببرد.
نابود باد بیکاری, فقر , گرانی و بی عدالتی              برقرار باد آزادی , برابری و عدالت اجتماعی
=================
==========
=====

 صدیقی امام جمعه تهران جائی جز تیمارستان ندارد



روز جمعه 22 دی ماه امام جمعه تهران از شاگردان مدرسه حقانی و یکی از حاکمان شرع دادگاههای کشتار دسته جمعی زندانیان سیاسی دهه 60 , اینبار در مقام امام جمعه بر علیه بیکاران و تهیدستانی که بر علیه بیکاری, فقر,گرانی, تبعیض  و بی عدالتی بپاخاسته اند,  دهان گشود و زوزه کشان به مردم زحمتکش و بستوه آمده از فساد, جور وستم  جمهوری اسلامی, حرفهائی را بزبان آورد که خود و همپالگی هایش شایسته این نوع کلمات هستند. اوبا با وقاهت تمام در خطبه های نماز جمعه گفت: " آن چه باید بگویم این است که ما بدهکار و سپاسگزار هستیم. این ملت صبور و نجیب و متدین وقتی ببیند که باید بیرون بیایند، با وجود همه فشارها و بداخلاقی‌های مسئولان بیرون می‌آیند. یاوه‌گویی‌های رییس‌جمهوری را که دیوانگی دارد. و روانشناسان‌شان می‌گویند تعادل ندارد، شنیدیم. می‌گوید حکومت از مردم می‌ترسد ولی مردم از حکومت حمایت می‌کنند و صاحبش هستند. و هر کجا احساس خطر کنند، سینه سپر و انقلاب را قدم به قدم تصفیه کرده و آشغال‌ها را می‌برند."
صدیقی باید بداند که او و امثال او نتنها بدهکار مرد هستند بلکه ناسپاس و ریاکار هم هستند. کاظم صدیقی در سال 61 در مقام حاکم شرع در محاکمه یکی از اعضای شورای کارگران ابهرپلاست, که به دلیل اعتراض علیه بیعدالتی کارفرما دستگیر و در زندان سپاه پاسداران ابهر زندانی بود, گفت: " کارگری که و بر علیه کافرمای مسلمان و تابع حکومت اسلامی بشورد, مثل رضا شاه ظالم است. و حکمی در حد او دارد" این هست ماهیت چنین آدمی که احکام اعدام برای زندانیان سیاسی صادر کرده و بیکاران, تهیدستان و قیام کنندگان بر علیه گرانی, بیعدالتی, فقر, تبعیض, غارتگری و خفقان را آشغال می نامد.
با نگاهی مختصر میتوان ماهیت واقعی این فرد را شناخت. او از مدرسه حقانی فارغ التحصیل شده است . مدرسه ای که شاگردان آن پستهای بالای قوه قضائیه و سازمانهای امنیتی را اشغال کرده اند و حاکم بر مال و جان و زندگی مردم شده اند.  او و هم قطارانش امثال, احمد جنتی, مصطفی پورمحمدی,علی فلاحیان, محسن اژه ای, علی یونسی, مصباح یزدی, احمدی نژاد و..تربیت شدگان مدرسه حقانی, دستشان تا آرنج به خون رشیدترین فرزندان این مرز و بوم آلوده است. کسانی همچون صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه, فرد شناخته شده و عامل بریتانیا ادعا میکند: من بطور شخصی در محضر پدر زنم وحید خراسانی درس خوانده ام. وحید خراسانی خود یکی از اساتید شاگردان مدرسه حقانیست.
در جستجوی تاریخچه زندگی و مسئولیتهای کاظم صدیقی امام جمعه تهران, چیزی در مورد فعالیتهای وی در سالهای قبل از 1369 کمتر مطلبی پیدا می شود. مگر اینکه بشود در لابلای نوشته های وی موردی در باره مسئولیتش پیدا کرد. در یک مورد او میگوید, من توسط آیت اله صدوقی به کار قضا گماشته شدم. در کجا و به چه شغلی در قضا معلوم نیست؟ لازم به یادآوریست که صدوقی در سال 1361 کشته می شود. صدیقی داستانی را تعریف میکند که شنیدن آن خارج از لطف نیست. او میگوید:" 31 سال پیش وقتی فرزندم بدنیا آمد مریض شد. بتوصیه آیت اله بهجت بکنار ضریح رفته دستم را به زمین مالیده و آنرا به شکم فرزندم کشیدم و فرزندم شفا یافت."
او همچنین میگوید: روانشناسان میگویند ( رئیس جمهور امریکا ) تعادل ندارد.  بنظر می آید که این دو  یک مشکل لاینحل تربیتی و ذهنی دارند یکی از تربیت اسلامی و دیگری تربیت نئولیبرالیستی. ترامپ به اتکا قدرت و جایگاه امریکا ماهیت ضد انسانی و نژاد پرستانه اش را با بیان حرفی بسیار ناشایست در مورد ملتهای آفریقا و آمریکای لاتین  نشان میدهد. ترامپ ملتهای دیگر را به چاله فاضلاب تشبیه کرد. کاظم صدیقی هم بنا به جایگاه و موقعیت جمهوری اسلامی بیکاران و تهیدستان و عاشقان آزادی و برابری را آشغال نامید. هردوی این این کلمات از یک آبشخورند و مفهومی جز تبعیض ندارد. بطور واضحتر ترامپ  یک نژادپرست است که رنگ پوست و آناتومی بدن برایش اولویت دارد و کاظم صدیقی نژاد پرستی که بر تبعیض جنسی و باورهای ذهنی و همچنین نژاد برتر (آقازاده ها) نظر دارد.
آنچه که مسلم است, تبعیض در ساختار و ایدئولوژی جمهوری اسلامی نهادینه شده است. تبعیض بین زن و مرد, تبعیض از نوع  نژادبرتر( آقازاده ها), تبیعیض باورهای دینی, تبعیض بین دارا و ندار. این است ماهیت جمهوری اسلامی , امامان جمعه و سران حاکمیت خود را برتر از دیگران, دولتمداران خود را نژاد برتر میدانند.
=================
=========
====

   ترامپ رئیس جمهور امریکا برای آخرین بار تحریمهای هسته ای ایران را تمدید کرد


روز جمعه 12 ژانویه ترامپ رئیس جمهور امریکا تعلیق تحریمهای برجام را بشرط تغییرات  در متون "توافقنامه برجام" برای آخرین بار تائید کرد. ترامپ با چنین شیوه شمشیر دموکلس را روی سر جمهوری اسلامی بار دیگر صیقل داد. حال چرا ترامپ چنین تصمیمی را گرفت؟ جای تامل دارد. مسلما ترامپ بخوبی میداند, لغو برجام, میتواند اجبارا وضعیت فعلی را به فاز دیگری یعنی ضربات نظامی سوق دهد. هر چند شکل کابینه ترامپ نشان از تسلط سرمایه صنایع نظامی است و مسلما فروش ادوات و تسلیحات نظامی در اولویت سیاستهای دولت امریکا قرار دارد. با این وجود, باید توجه داشت, آیا منطقه خاورمیانه در حال حاضر آمادگی یک بحران نظامی دیگر را دارد یا نه! و یا متحدان نزدیک امریکا بخصوص کشورهای اروپائی درچنین وضعیتی, چه سیاستی را بطور جدی پیش خواهند گرفت.
نگرانی بیشتر کشورهای اروپائی, از یکطرف, وجود بحرانهای لاینحل خاورمیانه و ورود روسیه به معادلات سیاسی خاورمیانه و عدم ثبات  در شمال آفریقا و از طرف دیگر نبود چشم انداز روشن از نظام آینده و یا ثبات, بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی و نوع رابطه آن با دولتهای اروپائی است.  بدینترتیب کشورهای اروپائی سعی دارند تا آنجائیکه امکان دارد, جمهوری اسلامی را سرپا نگه دارند. با چنین سیاستی و با شناخت پاشنه آشیل جمهوری اسلامی, نقش واسطه دو طرفه را در ظاهر بازی میکنند. ازیکطرف جمهوری اسلامی را از خشم امریکا میترسانند و در پی امتیازاتی از جمهوری اسلامی هستند. از طرف دیگر نقش روسیه و چین را برای امریکا گوشزد میکنند. هرچند ساختار و بینش اقتصادی جمهوری اسلامی ریشه در ساختارهای سرمایه داری غرب دارد. گرایش و وابستگی جمهوری اسلامی به غرب را میتوان در قراردادهای کلان صنایع اتومبیل سازی, هواپیمائی و صنایع نفت و گاز و همچنین حسابهای میلیاردی سران رژیم جمهوری اسلامی  در بانکهای اروپائی و کانادا و یا در کشورهای اقماری امریکا, بوضوح دید.
همانطور که در اخبار اعلام شد, وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی, روز پنجشنبه با وزرای سه کشور اروپائی گروه 1+ 5 و مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا, منهای چین و روسیه, در نشست اضطراری در بروکسل شرکت کرد. پس از نشست, سه کشور اروپائی از رئیس جمهور امریکا تقاضا کردند که از توافقنامه برجام خارج نشود.هرچند  ظاهرا مقامهای اروپائی اذعان کردند که برنامه موشکی ایران و نقش منطقه ای ایران نگران کننده است اما میتواند در قالب دیگری مورد مذاکره قرار گیرد.
پرواضح است که اینجلسه بدون هماهنگی امریکا و اروپا با جمهوری اسلامی نمی توانست تشکیل شود. سیاست کشورهای اروپائی خارج ار چارچوب امتیاز گیری بیشتر از جمهوری اسلامی و حفظ قراردادهای کلان و تصاحب بازار ایران نیست. در این میان نقش جمهوری اسلامی و سران حکومت, چه میتواند باشد؟ آنچه که از قرائن و شواهد پیداست جمهوری اسلامی به هر قیمتی میخواهد, برجام را حتا بشکل دمبریده حفظ کند و برخلاف ادعاهای سران رژیم حاضر است به هر امتیازی تن دهد. بنابراین احتیاج به زمان دارد تا بتواند موقعیت داخلی را برای وضعیت جدید آمده سازد. بنابراین, محمد جواد ظریف وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی ایران با پیام بسیار مهمی از طرف راس حکومت به این نشست فرستاده می شود تا چراغ سبز جمهوری اسلامی از بابت خواسته های رئیس جمهور امریکا, از طریق کشورهای اروپائی به ترامپ رسانده شود. ریشه این پیام چیزی نیست, بجز قبول شروط ترامپ, که خواستار بازبینی توافق برجام و اضافه نمودن شروط امریکا در متون توافقنامه است.
=================
===========
=====

 جمهوری اسلامی در منگه ناله ها و التماسهای چموشانه


مردم مبارز و قهرمان ایران با قدمهای استوار مبارزات حق طلبانه خود با اراده ای راسخ به پیش میراند. وحشت سرنگونی سراپای رژیم را بهم بافته و سران جمهوری اسلامی با ترس و وحشت غیر قابل توصیف به تقلا افتاده اند. به گوشه هائی از تقلاهای مذبوحانه سران جمهوری اسلامی اشاره میشود.
خامنه ای ولی امر حکومت اسلامی در دیدار هفتگی خود (باخانوادهای شهدا) مردم معترض به بیکاری و فقر و گرانی و فساد باندهای حاکم را عوامل دشمن مینامد و میگوید: " آنچه مانع دشمن و اعمال دشمنی اوست, وجود روح شجاعت, فداکاری و ایمان در ملت است."
وحشت خامنه ای دربرابر امت خود آشکار و ملتمسانه به پای امت خود افتاده و تقاضای کمک میکند. عجز خامنه ای  تا آنجاست که کلمه ملت را جایگزین امت کرده است. ترس وحشت چنان وجود وی را  فرا گرفته که حتا حرفهای خود را به زمانی دیگر حواله میکند. گویا از خشم امت خود نیز آگاه است. او میگوید: " من در خصوص این قضایا حرفهائی دارم و در وقت آن با مردم عزیزمان سخن خواهم گفت." کی؟ زمان را معلوم نمیکند. گمان میرود واقعیت مجبورش کرده, سفره اش را ببندد.
حرفهای دادستان جمهوری اسلامی را هم دست کمی از ولی فقیه اش ندارد. او از واماندگی و ضعف امت حزب اله  به لرزه افتاده و خود اقرار میکند که توان مقابله با چنین موقعیتی از اختیارش خارج است. او با زبان بی زبانی اقرار میکند که امت حزب اله دیگر کارساز نیست.
او میگوید: " مردم باید بدانند که ایجاد امنیت بدون حضور آنها در صحنه امکان ندارد, عناصر اطلاعاتی, امنیتی و انتظامی قطعا و مسلما با حضور مردم میتوانند امنیت مورد نیاز را تامین کنند."
با اینکه از ترس به خود می پیچد, آشکار میسازد که باید حکومت اسلامی بدون جمهوری برقرار میبود و مردم حتا حق شرکت در انتخابات فرمایشی را هم نمیداشتند. او آرزوی چنان حکومتی را دارد که ملت در امت وحل میشد وامت بدون اجازه ولی مسلمین حق آب خوردن نداشته باشند. او از نه تنها از اعتراضات توده ای عصبانیست بلکه از اعتراضات امتذنیز نگران و نا امید است.
منتظری دادستان جمهوری اسلامی میگوید: " مردم دیدند که اگر فضا باز باشد اینها چه کارهائی میکنند و رسما در فضای مجازی به کار بردن و ساختن اسلحه و مواد آتش زا را به مردم آموزش دادند و کارهائی کردند که با عقل و منطقی سازش ندارد."
روحانی رئیس جمهور ولایت فقیه درشیادی دست همه همپیاله های خود را از پشت بسته است . حتا انسان گاهی فکر میکند که وی به یک نوع جنون مبتلاست. دروغگوئی های وی بحدی بزرگ است که معاون هیتلر باید در مقابل روحانی لنگ بیاندازد. وی ادعا میکند حقوق ثابت (حتا نه با مزایا) کارگران و کارمندان و مستمری گیران از تورم سالیانه بالاتراست. این شرم آور است که رژیم جمهوری اسلامی در قرن 21 با کارگران بمثابه برده رفتار میکند وکارگران را در ملا عام شلاق میزند. او اعدا میکند ومیگوید: " چندتا کشور می توانند در سال 700 هزار شغل درست کنند؟ تعداد انگشت شماری هستند. اما ما این کار را کردیم. کشوری هستیم که حقوق ثابت کارگر, کارمند و مستمری بگیر ما از تورم سالانه بالاتر است. یعنی هر سال افزایش حقوقی که داریم, با تورم سال یا معادل است یا بالاتر است. "
روحانی با شیادی تمام دشمنی خود را با ملت نشان میدهد و مردم را متهم به تخریب اموال عمومی و مردم میکند و ادعای حفاظت از اموال عمومی دارد. در حالیکه دزدیها و غارتگریهای سردمداران رژیم, برای دستفروش زحمتکش سر خیابان نیز آشکار است و افشاگریهای درونی حکومت نیز فساد نهادینه شده را بیشتر برملا ساخت.
روحانی میگوید: ملت ما یک اقلیت و گروه کوچک را که بیایند کاری انجام دهند, شعار خلاف قانون و خواست مردم بدهند و به مقدسات و ارزشهای انقلاب توهین کرده وتخریب اموال عمومی بکنند, بخوبی جمع میکند. ملت بزرگ ما هم از چنینین حوادثی زیاد دیده و هم به راحتی از آنها عبور کرده است, اینها که چیزی نیست."
 روحانی این بار در نقش نرون خونخوار بی عمامه رم باستان ظاهر میشود. جلادان را در نقش دکتر, جراح و ملت را در نقشی میبیند که ریختن خون آنان برای بقای رژیم جمهوری اسلامی لازم و ضروری است.
روحانی ادامه میدهد و میگوید: " همیشه نمیشود مریض را با قرص خوب کرد و گاهی جراحی میخواهد. حالا اگر خانواده ای که بیاید این مریض را به جراحی بسپارند, بینشان اختلاف نظر شود, یعنی یکی بگوید این باید جراحی شود, پزشک متخصص هم میگوید جراحی شود, آنطرف هم بگوید من میدانم باید جراحی شود, اما میترسم و نمیتوانم تحمل کنم, میترسم طوری شود, نگرانی پیدا میکند. حالا وقتی دعوا میشود پزشک و جراح باید چه کار کند؟ بایستد."
نابود باد دیکتاتوری!  زنده باد آزادی و برابری!
=================
============
=====

خامنه ای در سوله متروکه بدنبال 190 سوست

خامنه ای برای اولین بار و با کمک مشاوران بیت رهبری در 14 خرداد ظاهر شد. وی در سخنانش بعد از کلی آسمان ریسمان بافتن, در وحله نخست تلاش کرد تا خود را از معامله انجام شده" برجام" مبرا سازد. در وحله دوم برای  جلب رضایت مریدان و امت, بعنوان فرمانه کل قوای قدرتمند, با فرمان آماده ساز غنی سازی اورانیوم تا 190 هزار سو ظاهر شد . این سخنرانی نشان داد که نگرانی خامنه ای جدی است وسرنوشت صدام و قذافی وی را نگران کرده است. او میداند که دیکتاتوریهای همچون صدام حسین و قذافی حتا نتوانستند در معامله با امریکا و ناتو تضمین جانی برای خودشان داشته باشند,بلکه عراق و لیبی را بنابودی کشاندند. حال خامنه ای متوجه شده که کابینه جنگی آمریکا عمر برجام را تمام شده میداند و برایش نفت و گاز و بازار داخلی موضوعیت خود را ازدست داده و بدون تضمین همه چیز را باهم میخواهد.
دو موضوع در سخنان خامنه ای قابل تعمق است. یکی از ایندو عملکرد رژیم جمهوری اسلامی برای رضایت امریکا و انگلیس در سرکوب انقلاب 57 و کشتار, شکنجه و زندان و حراج امکانات ملی و راه اندازی دیکتاتوری مذهبی   و متعاقب آن نابودی صنعت, کشاورزی, تولیدات داخلی, گشودن دروازه های کشور به روی اجناس خارجی و گسترش فقر و گرانی و بیکاری و باتد بازی و رانتخواری نتوانست تضمینی از طرف خدایگان " کدخدا" ایجاد کند. رژیم پا را از این هم فراتر نهاد و کوچکترین مسائل شخصی مردم هم دست درازی کرد. اختاپوس جمهوری اسلامی چنان جنایت و خیانت کرد که بدنه رژیم همان" نیروهائی که روز و شب حزب فقط حزب اله, رهبر فقط روح اله سر میدادند" به افلاس کشاند و خشم اعتراض آنان را نیز برانگیخت و اعتماد آنان را در هم ریخت.
مسئله دیگر نقشی است که خامنه ای در آن بازی میکند. او همیشه سعی کرده از ویرانی کشور وفقر و فلاکت مردم خود را مبرا نشان دهد و گهگاهی اشک تمساح برای کارگران و زحمتکشان ریخته است. سیاستی که جمهوری اسلامی از اولین روز استقرارش اعمال کرده, چنین میشود گفت. " یکی در ظاهر میکشد و دیکری در ظاهر روزه و مرثیه خوانی راه می اندازد". این تقسیم کار در برجام نیز مشهود است. خامنه ای با بیت رهبری نه تنها قبول توافق برجام را دیکته کرد, بلکه تحت رهبری و نظارت مستقیم رهبری جمهوری اسلامی صورت گرفت. وی شعارگونه میگفت امریکا و انگلیس غیر قابل اعتمادند, در خفا با قدرت از برجام دفاع سرسختانه میکرد. وی در شعار میگفت" اگر برجام را پاره کنند ما آتش میزنیم " ولی در حال حاضر که برجام را پاره کرده اند وی نتنها آتش نزد بلکه فرمانی در چارچوب برجام صادر کرد. اینبار در زیر عبای پوسیده, با ترفند دیگری به میدان آمده و برای اروپا شرط و شروطهائی میگذارد. غافل از اینکه برای این شرط و شروطها کسی تره خورد نمیکند و اروپائیها میدانند که این فرمانها فقط مصرف داخلی دارد. بخصوص  اطلاعات انگلستان و امریکا در پستوی خانه تمامی سردمداران محرمانی دارند و میدانند در ایران چه میگذرد.
خامنه ای در فرمان جدید تاکید میکند که آماده سازی باید در چارچوب برجام صورت گیرد یعنی تا زمان اتمام تاریخ توافق برجامی که دیگر وجود ندارد . بهرحال آماده سازی 190 سو غنی سازی اورانیوم با حرفهای قبلی مدعیان رژیم بسیار فاصله دارد وآنچه که مسلم است 48 ساعت بلوفی بیش نبوده و این آماده سازی به سالها تلاش و هزینه های کلان احتیاج دارد. جمهوری اسلامی میخواهد با استفاده از سوله های متروکه و مقداربسیار قلیل اورانیوم طبیعی و با  وجود دستگاهای اولیه غنی سازی را انجلم دهد. در بهترین حالت اگر بخواهد با این میزان غنی سازی اورانیوم صورت گیرد, در ابتدا احتیاج به مونتاژ  تقریبا 8000 سانتریفیوژ نسل هشتم با توان تولید 24 سو نیاز دارد و در ثانی در مورد مواد اولیه معدنی اورانیوم صالحی گفت: " سالانه 300 تن اورانیوم نیاز داریم که الان نداریم ولی روی اکتشاف و استخراج کار جدی میکنیم که انشاالله بتوانیم در آینده این شرایط را برای کشور داشته باشیم." بنابراین جمهوری اسلامی به انشااله و ماشالا امید بسته است.
در هر صورت این فرمان دو پیام دارد. پیام اول مصرف داخلیست که رژیم سعی دارد افکار داخلی و بخصوص روحیه نیروهای متزلزل ذوب در ولایت را تقویت کند. اما پیام دوم, بعد خارجی دارد و میتواند بهانه ای بسیار قوی برای تشدید تهام نظامی امریکا و متحدانش در سوریه و عراق بر علیه نیروهای نظامی جمهوری اسلامی باشد و در نهایت بمباران  و موشکباران مراکزی در ایران را موجه سازد.
سیاست امریکا با سخنرانی پمئو وزیرخارجه امریکا در موخه 21 می کاملا مشخص و روشن شد.این بندها طوری تنظیم شده است که بوی حمله یا اشغال نظامی, حتا در صورت تسلیم جمهوری اسلامی دارد. تحولاتی همچون, جلسه پنتاگون در مورد بازنگری به سیاستهای امریکا نسبت به ایران, اشتهای بخشی از هیات حاکمه به ماجراجوئی نظامی را نشان میدهد. از طرف دیگر در حال حاضر سیاستهای امریکا از انسجام کافی برخودار نیست, این ناهماهنگی در دولت امریکا نتنها در مور ایران بلکه در موارد زیادی در روابط بین المللی مشهود است. موضعگیری حزب دموکرات با اتکا به پارلمان امریکا و گذراندن قانونی مبنی بر شرط موافقت پارلمان در اعلان جنگ با ایران توسط رئیس جمهوری امریکا نشان از بحران عمیق سیاسی و اقتصادی امریکا و همچنین تاکتیکهای متفاوت در برخورد با مسئله ایران است. با این حال همه این فعل و انفعالها نشان از جدی بودن کابینه جنگی امریکا برای تغییررژیم جمهوری اسلامیست. قدر مسلم است که سیاست نهفته امریکا به فاکتورهای مختلفی بستگی دارد و باید بدقت مورد بررسی قرارگیرد..
اروپا در حال حاضر از وضعیت اقتصادی و مالی کشورهای خاورمیانه ناخشنود است و نگران گرانی نفت در صورت تشدید بحران منطقه است. با این حال مجبور است از سیاستهای امریکا در منطقه پیروی کند. در مورد روابط با ایران و با توجه به منافع در هم تنیده اروپا و امریکا, اروپا را مجبور به پیروی از ترامپ خواهد کرد. در ثانی شرکتهای بین المللی اروپائی هیچکدام از سیاستهای دولتهای اروپائی پی روی نمیکنند و در نهایت دولتهای اروپائی مجبورند تابع خواسته های شرکتهای بزرگ عمل کنند. موضعگیری اخیر خامنه ای بهانه ایست برای قبول سیاستهای کابینه  امریکا  توسط دولتهای اروپائی.
اسرائیل با حمله به نیروهای جمهوری اسلامی و پایگاهای آن در سوریه شعله جنگ منطقه ای با جمهوری اسلامی را روشن کرده است. امریکا  عملا ائتلاف نظامی با اسرائیل و عربستان در رابطه با ایران بوجود آورده است و تامین هزینه عملیات نظامی به عهده عربستان و کشورهای جنوبی خلیج فارس گذاشته شده است.
دو سناریو برای ایران قابل پیش بینی است. با بررسی تاریخچه جمهوری اسلامی و نوشیدن جام زهر توسط خمینی, اینبار بعید نیست که خامنه ای تن به نوشیدن جام زهر دیگری دهد. ولی آنچه که از سیاست جنکی امریکا بنظر میرسد, کابینه امریکا اهدافی بس  فراتر از تسلیم جمهوری اسلامی دارد و در فکر تدارک لیبی یا عراق دیگریست.
مردم از خود میپرسند که چه باید کرد. آیا باید تسلیم حکومت اسلامی شد و ازجمهوری اسلامی دفاع کرد یا باید دست به مقاومت زد و  همزمان در برابر تجاوز بیگانگان ایستادگی نمود. مردم شاهد از هم پاشیدگی عراق و لیبی بودند و مشاهده کردند که نتنها حکومتهای دیکتاتوری نمیتوانند در مقابل تهاجم نیروهای خارجی مقاومت کنند. مردم خود شاهد بودند که چطور نیروهای امریکائی بدون کوچکترین مقاومت نیروهای حکومت بعث, عراق را تسخیر کردند و سردمداران حکومت عراق با تبلیغات مسخره و ریاکارانه, از مقاومت مردمی جلوگیری کردند. مردم ایران میتوانند از تجربیات عراق درس بگیرند و گول  رژیم و متجاوزگران احتمالی را نخورند. کارگران, زحمتکشان و آزادی خواهان . برابری طلبان باید دست بدست هم داده واز تبلیغات جنگطلبانه جمهوری اسلامی جلوگیری و خواستار خروج نیروهای نظامی جمهوری اسلامی از کشورهای منطقه باشند. بموازات این خواسته ها با اتحاد و همبستگی, خود را سازماندهی و متشکل کرده و در راه ایجاد نظامی نوین بدون جمهوری اسلامی بکوشند.
در نهایت کمی باید به نیروهای بدنه رژیم نصیحت کرد. دیگر بس است, شما تمامی ظلمها را دیدید و شاهد بودید و  گاهی سکوت کردید و زمانی باتمام قدرت از رژیم دفاع کردید. فرزندان یا پدران, برادران و اقوام شما با تبلیغات رژیم به جبهه های جنگ گسیل و کشته شدند. شما شاهد بودید که چطور بنیاد شهید و بنیادهای دیگر با بازماندگان کشته شدگان و معلولان جنگی برخوردکردند. زنان کشته شدگان را بزور به صیغه دیگران درآوردند. و چطور زندانهائی برای بازماندگان کشته شدگان  در زیرزمینهای بنیاد شهید راه انداختند. با جانبازان چطور رفتار کردند و هروز آنها را عذاب دادند. آیا زمان آن فرا نرسیده تا به این همه ظلم پشت کرده و به طرف مردم بیایید. بدانید که زندگی شما در میان مردم است.
نابود باد جنگ و تجاوزگری        زنده باد جنبش مردمی           برقرار باد شوراهای مردمی
=================
===========
=====

ترامپ از دنیا چه میخواهد

کابینه امریکا به رهبری ترامپ با اخراج "تیلرسون" و جایگزینی "پمپئو" افسر نظامی سابق و فعال در صنایع بین المللی " کوچ"  و انتخاب "جان بولتون" بعنوان رئیس مشاور امنیت ملی آرایش میلیتاریستی بخود گرفته است. حال سوال این است که با چنین ترکیب و با وجود "جیمز میتس" وزیر دفاع "عضو هیات مدیره شرکت جنرال داینمیکس سازنده هواپیماهای جنگی چند منظوره" به کدامین راه روان است. بدون شک هر تغییر و تحولی در درون هیات حاکمه امریکا بعنوان ابرقدرت, معادلات جهانی را تحت تاثیر قرار میدهد. هر چند معادلات جهانی نشان میدهد که ابرقدرتی امریکا در حال افول است با این حال هنوز هم  در سیاست بین المللی نقش امریکا انکارناپذیر است.
حمله امریکا به افغانستان درسال 2001 و اشغال عراق در سال 2003 خاورمیانه را درگیرحنگهای داخلی و ناامنی کرد. بعد از حمله  ناتو به لیبی و اشغال آن در سال 2011 شمال افریقا, درگیر جنگهای داخلی و نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی شد. جنگ داخلی سوریه که از سال 2011  با سرکوب اعتراضات مسالمت آمیز مردمی آغاز و به مداخله نیروهای خارجی منجر گردید افق روشنی در آینده ای نزدیک, قابل تصور نیست. در نگاه کلی وضعیت وحشتناک جنگهای داخلی و فجایع انسانی همراه با از هم پاشیدگی اقتصاد و بی ثباتی نشان میدهد که امریکا از توان و اقتدار لازم برای ایجاد ثبات  در منطقه برخودار نیست. این وضعیت دوحالت را ترسیم میکند. امریکا یا نمیخواهد منطقه خاورمیانه روی آرامش و ثبات بخود بگیرد و یا عاجز از برقراری ثباث است. درهر دو حالت, وضعیت منطقه نشانگر ادامه و گسترش  بحران و بی ثباتی و آبستن حوادثی ناگوار است.
طرح شعار محوری ترامپ مبنی بر اول امریکا, میتواند بدین معنا باشد که نئولیبرالیسم به مرحله جدیدی پا گذاشته و اقتدار دولتها کاملا در اختیار سهامداران عمده شرکتهای انحصاری قرارگرفته و از طرف دیگر هزینه های گزاف ایجاد امنیت سرمایه در جهان از توان و قدرت انحصاری امریکا خارج و بیش از پیش موجب تشدید تضاد شده و سیستم سرمایه داری در  معرض فروپاشی قرارگرفته است. با این وجود دولت ترامپ رویکرد دیگری برای حفاظت سرمایه در پیش گرفته است. دولت امریکا برهبری حزب جمهوری خواه برای امنیت و تمرکزسزمایه رویکرد داخلی در پیش گرفته تا از این طریق بتواند رهبری سرمایه را از داخل محدوده جغرافیائی امریکا رهبری کند. از آنجا که جنگهای خاورمیانه و بخصوص جنگ عراق توانست به انباشت سرمایه در صنایع نظامی کمک کند با این وجود با ادامه جنگ سرمایه های بخشهای دیگر صنایع و موسسات در بحران مالی قرار گرفتند. حال با فقیر شدن کشورهای درگیر در جنگهای داخلی منابع مالی تامین هزینه های ادامه حظور نظامی امریکا را با مشکل روبرو کرده است. بی علت نیست که ترامپ اعلام کرد که از خاورمیانه در صورت نبود حمایت مالی خارج خواهد شد. با موضعگیری ترامپ در مورد فلسطین و اسرائیل و حمایت از عربستان و همچنین روابط پنهانی و پیچیده با دولت ترکیه نشان داد که سیاست خاورمیانه ای امریکا تعریف جدیدی پیدا کرده و تمرکز قدرت منطقه ای بر دوش دولتهائی گذاشته میشود که  بتوانند منافع سرمایه انحصاری امریکا را با کمترین هزینه به پیش ببرند.
استخراج نفت به روش شیل تولید چهانی نفت را دگرگون کرد. امریکا که زمانی وارد کننده عمده نفت بود حال تبدیل به صادر کننده عمده نفت شده است که چنین وضعیتی, لاجرم تغییراتی در دیپلماسی نفت بوجود می آورد که در سیاست خارجی امریکا نفت و گاز خاورمیانه جایگاه ممتاز خود را از دست داده است. با گرایش سرمایه گذاری در تولید نفت به روش شیل, شرکتهای نفتی قدیمی مجبور شدند تا خود را باشرایط جدید وفق دهند. بر این اساس شرکتهای عمده سنتی همچون آکسون مبیل و شورون و... به خرید سهام در روش جدید تهیه نفت روی آوردند. حذف تیلرسون را میتوان درچنین دگرگونی مورد ارزیابی قرارداد.
سیاست نفت و گاز خاورمیانه ای امریکا بطور کلی جای خود را به دیپلماسی میلیتاریستی داده است. حضور نظامی امریکا و قراردادهای کلان تسلیحاتی در خاورمیانه بخصوص با عربستان سعودی و ورود روسیه در مسابقه تسلیحاتی, خاورمیانه در روی بشکه ای از باروت قرارگرفته است.
کشورهای عمده حاشیه جنوبی خلیج فارس هرچند بطور مستقیم درگیرجنگ با یمن و همچنین در سوریه و عراق هستند, با اینحال چندان تاثیری در وضعیت داخلی  و تامین هزینه های جنگ در این کشورها نگذاشته است. عربستان سعودی با داشتن منابع مالی عظیم و با قراردادهای کلان تسلیحاتی, برای رایزنی ایجاد اعتلاف با کشورهای منطقه و ارتباط تنگاتنگ با دولت امریکا تلاش و اشتهای زیادی برای شعله ورکردن جنگ با ایران دارد. عربستان سعودی با حمله به یمن باعث ویرانی و فجایع انسانی شده و سکوت سوال برانگیز سازمان ملل,  دست عربستان را در ایجاد فجایع جدید در منطقه باز گذاشته است. موشک پراکنی های یمنی ها  که از حمایت جمهوری اسلامی برخوردارند میتواند بهانه ای برای شروع جنگ خانمانسوز جدید در ادامه جنگ منطقه ای باشد.
جمهوری اسلامی با دخالتهای آشکار و پنهان در سوریه و عراق و یمن و... اوضاع را بسیار پیچیده کرده و مردم ایران را با خطر بزرگی روبرو ساخته است. با توجه به وضعیت بحرانی کشورهای منطقه وبا تهدید خروج ترامپ از برجام و  همچنین اختلافات جدید امریکا و روسیه, وقایع پیش بینی نشده ای قابل انتظار است. در چنین وضعیتی دو امکان قابل تصور میتواند باشد. اختلافات عربستان و ایران و موشک پراکنی های حوثیهای یمن زمینه درگیریهای مستقیم را بوجود آورده است و عربستان به بهانه شلیک موشکها از یمن این حق را بخود میدهد تا  برای تلافی, اقداماتی انجام دهد. در صورت عکس العمل از طرف جمهوری اسلامی امریکا با بهانه حمایت از عربستان وارد یکسری بمبارانهای هوائی شده و در ادامه و گسترش جنگ, ادعاهای ارضی و آبی توسط کشورهای حوضه جنوبی خلیج فارس شکل عملی بخود گیرد.
در حال حاضرامریکا برهبری ترامپ در حال سازماندهی و تدارک نیروهای ائتلافی با محوریت عربستان سعودی بر علیه ایران "بظاهر علیه جمهوری اسلامی" است. واقعیت نشان میدهد که برای دولت امریکا تغییرات از درون و ایجاد دموکراسی مد نظر نیست و امکان اینکه بعد از خروج از فرجام, حملات هوائی برروی تاسیسات نظامی و صنعتی شکل گیرد قابل تصور بوده و با تضعیف بنیه دفاعی و با حمایت از برخی نیروهای درون رژیم جمهوری اسلامی, سلطنت طلبان رنگارنگ و سران مجاهدین خلق و با شعار دموکراسی, زمینه دخالت مستقیم امریکا را بوجود آورد.
 وظیفه بسیار سنگینی در این مرحله بر دوش تمامی مردم ایران" کارگران و زحمتکشان و تمامی آزادیخواهان" ملتهای فارس؛ آذربایجان, کرد, بلوچ, عرب و... قرار گرفته است. باید باهوشیاری توطئه های جنگطلبانه و ماجراجویانه جمهوری اسلامی و عربستان سعودی و امریکا برهبری ترامپ را افشا و با اتحاد وتشکل, مبارزه ای آگاهانه برای برقراری حکومتی بر مبنای آزادی و برابری و عدالت اجتماعی سازمان داد.
زنده باد آزادی و برابری و عدالت اجتماعی,                نابود باد توطئه های جنگ طلبانه
====================
==========
======

  کابینه جنک امریکا و حمله به سوریه

با موشک باران مراکزی در سوریه, کابینه جنگی امریکا اعلان موجودیت کرد. کابینه برهبری ترامپ بدون در نظرگرفتن عرف بین المللی و با همراهی دولتهای بریتانیا و فرانسه فاز جدیدی را در روابط بین الملل گشود و سازمان ملل  را هر چند با گذشته پر از ابهام به حاشیه راند.  این عملکرد تا بدانجا پیش رفت که قانون دموکراسی بورژوازی دمبریده را نیز نادیده گرفت و بدون مشورت با نهادهای دموکراسی بورژوازی و کنارگذاشتن پارلمانها وارد عمل شد و داده ها و گزارشات سازمانهای امنیتی را فراتر از قانون و نهادهای تحقیقی و گزارشگر سازمان ملل را  به بایگانی سپرد. دولتهای فرانسه و انگلستان نیز به دنباله روی از دولت امریکا پارلمانهای خود را دور زدند.
حال چرا با این عجله, امریکا قبل از گزارش بازرسان سازمان ملل دست به چنین اقدامی زد؟ و چه عواملی در تصمیم گیری دخالت داشت. آنچه که از گزارشات داخلی و بحران ناشی از تغییر و تحولات کابینه ترامپ و جمهوریخواهان آشکار است, نشان از بحرانهای عمیق سیاست داخلی و خارجیست. بحرانهای جاری, سیست بین المللی امریکا   را وارد فاز بی اعتمادی کرده و جایگاه  قدرتش را متزلزل ساخته است. با ظهور قدرتهائی همچون چین و رقیب نظامی همچون روسیه, امریکا دچار ترس و وحشت در روابط بین الملل شده و در سیاست داخلی نیز با مشکلات بسیار بزرگی گریبان گیر است. فرانسه نیز بحرانیست و هر روز شاهد اعتصابات و تظاهرات کارگری است که کابینه مکرون را با مشکلات بسیاری مواجه ساخته است. اتگلستان بعد از رفراندوم خروج از اتحادیه اروپا با مشکلاتی روبرو شده و نا رضایتیهای داخلی شدت پیدا کرده است. در یک نگاه هر سه دولت در بحران داخلی گرفتارند و راه برون رفت از بحران را انتقال بحران به خارج ارزیابی میکنند.
امریکا در سوریه سیاست مشخص و روشنی ندارد و عملا میدان بازی را در سوریه از دست داده است. با این وجود نمیتواند بطور کلی از سوریه خارج و میدان را به رقیب دیرینه خود واگذار نماید. حمله عجولانه امریکا به سوریه حاکی از تلاش برای خروج از بحرانهای عمیق سرمایه داری نئولیبرالیستی است که خود ساخته و پرداخته است.  
الف- بازگشت دوباره جنگ سرد.
از آنجا که جنگ مستقیم قدرتهای اتمی, میتواند تبعات جبران ناپذیر و فلج کننده ای  ببار آورد و نتیجه آن غیرقابل پیش بینیست. لذا جنگ مستقیم به جنگهای نیابتی و غیر مستقیم تبدیل و در کشورهای حاشیه ای ادامه می یابد. سوریه در حال حاضر به یکی از کانونهای جنگ و قدرتنمائی روسیه و امریکا تبدیل شده است.
ب- ادامه مسابقه تسلیحات نظامی.
قرارداهای بزرگ تسلیحاتی امریکا با عربستان و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس و حمایت بیچون و چرای امریکا از اسرائیل "لابی فروش سلاح" و همچنین جنگهای داخلی و نا امنی در کشورهای عراق و سوریه و یمن به مرحله خطرناکی رسیده است. با ادامه جنگ در خاورمیانه و نبود چشم اندازی از آرامش در منطقه, کشورهای مختلف در صدد تقویت نیروی نظامی خود برآمده و سازمان نظامی" دفاعی و تهاجمی" خود را تقویت میکنند. با ورود روسیه به جنگ سوریه و تغییر موقعیت حکومت اسد, روسیه توانست جای پائی در کشورهای منطقه باز کند و زمینه مناسبی برای فروش تجهزات نظامی خود بوجود آورد. بخصوص بعد از حمله موشکی یمنیها به عربستان, سیستم دفاع موشکی پاتریوت ضعفهای خود را نشان داد و اقبال کشورهای منطقه به اس-400 و 300, باعث قراردادهائی با روسیه گردید. چنین وضعیتی بازار صنایع نظامی امریکا را به چالش کشاند. امریکا با حمله موشکی به سوریه,  قدرت بمب افکنها و ناوگان و موشکهای بالدار را نشان و قدرت اس-400 و 300 را زیر سوال برد.
پ- پیام به کشورهائی که منافع امریکا و اسرائیل را در خطر قرار میدهند.
با موشک باران سوریه امریکا به کشورهائی همجون ایران نشان داد که امریکا از قوانین بین المللی در جهت منافع خود تبعیت نمی کند و همچنین سیستم ضد موشکی روسیه نیز نمی تواند مانعی برای موشکهای بالدار ایجاد کند. همانطور که امریکا در مورد تائید حمله شیمیائی غوطه دمشق منتظر تحقیق گزارشگران سازمان ملل نماند و به گزارشات و یافته های سازمانهای اطلاعاتی خود و متحدانش بسنده کرد. نشان داد که برای حمله, به تائید گزارشات و داده های  سازمانهای اطلاعاتی خود و متحدانش همچون عراق در سازمان ملل احتیاجی ندارد. این تهاجم پیام روشنی است به جمهوری اسلامی قبل از موضعگیری ترامپ در مورد برجام و فعالیتهای موشکی جمهوری اسلامی. این بدین معناست  که اقدام امریکا بستگی به گزارشات سازمانهای امنیتی امریکا و متحدانش دارد. باوجود بهانه های بسیار قوی از قبیل دخالت در سوریه, یمن, عراق و فعالیتهای موشکی جمهوری اسلامی, خطر, جدی بنظر می رسد.
ت- پیام به کشورهای حامی امریکا در منطقه و قدرت حمایت از آنها.
امریکا در حال حاضر بدنبال ژاندارمهائی در خاورمیانه است که بدون چون و چرا دستورات امریکا را پیگیری کنند. امریکا با حمله به سوریه, به رژیمهای منطقه تفهیم کرد که روسیه دشمن من است و شما هم باید از وی دوری کرده و فکر خرید تسلیحات نظامی از روسیه را از سر دور بریزید تا از حمایت من برخوردار باشید.
بررسی اهداف امریکا از این حمله زمان لازم دارد و آینده نشان خواهد داد که امریکا تا چه حدودی به اهداف خود نزدیک شده است. آنچه که مسلم است در بعد داخلی هرکدام از سه کشور با چالشهائی روبرو هستند و هزینه های عملیات اخیر نیز میتواند بر شدت چالشهای داخلی دامن زند. اعتراضات مردمی ضد جنگ نیز نباید از نظر دور داشت. در ثانی اقدام هر سه دولت بدون مشورت با پارلمانهای کشورها صورت گرفته است و طبیعتا ما شاهد تنشهائی در پارلمانهای این سه کشور خواهیم بود.
از این رویداد میشود نتیجه گرفت که جهان در موقعیت بسیارخطرناکی قراردارد. سازمان ملل تبدیل به ارگان بی قابلیت جهانی در رابطه با روابط بین المللی شده و موجودیت خود را بعنوان سازمان ملل از دست داده و تبدیل به سازمان دولتهای مقتدر برای تدوین سیاستهای آنان شده است. سازمان ملل باید اساسا تغیر کرده و از سازمان دولتها مقتدر به سازمان ملل با ساختار جدید, تبدیل شود. سازمانی که ضد سیاستهای جنگ طلبانه و ضد گسترش تسلیحات نظامی باشد نه شمشیری بر سر ملتهای ضعیف.
سازمان ملل باید ضد جنگ و ضد گسترش تسلیحات نظامی و پیام آور صلح در جهان باشد.
===================
===========
=====

تابوت برجام به دوش جمهوری اسلامی و مدیحه سرائی سه کشور اروپائی

قبل از خروج امریکا از توافق برجام, پادرمیانی سه تن از رهبران اروپا برای راضی کردن ترامپ به ماندن در توافق  راه بجائی نبرد. خروج امریکا از توافق نشان داد که با وجود اهداف مشترک جهان سرمایه داری دارای تاکتیکهای مختلفی هستند.  اروپا میخواهد همزمان با حفظ توافقنامه و فشار ازدرون به تغییرات مورد نظر ترامپ برسد. اما امریکا نظر دیگری دارد و حاضر به اتلاف وقت نیست و میخواهد بافشار از بیرون, توافقنامه جدیدی دیکته کند. با اینحال خروج امریکا از برجام چالشهای زیادی بخصوص در اروپا و در درون طبقه سرمایه دار امریکا بوجودآورد که نشان دهنده اوج بحران سرمایداریست.
پیدایش برجام در اساس مربوط میشود به روند بحران سرمایه داری جهانی و شکل گیری نگرش نئولیبرالیستی دولنهای اروپائی و امریکا در سازماندهی خاورمیانه جدید و جلوگیری از گسترش گرایشهای میلیتاریستی در کشورهای خاورمیانه, که در دو مرحله میتوان مورد ارزیابی قرار داد.
بعد از قدرت گیری جمهوری خواهان برهبری جرج بوش و با شرکت همه جانبه انگلستان, با حمله به عراق و اشغال آن, سرمایه ها به طرف شرکتهای تسلیحاتی و نظامی سرازیر شد. سرمایه غیر تسلیحاتی غرب که انتظار داشت بعد از اتمام دوره جنگ عراق, پروژهای بازسازی و همچنین نفت و انرژی را در اختیار گیرد و از این طریق گشایشی برای سرمایه ها ایحاد و بحران جوامع سرمایه داری پیشرفته را تخفیف دهد. بر خلاف انتظار, بحران حاصل از اشغال عراق نه تنها منجربه امنیت نسبی برای سرمایه گذاری نشد, بلکه هزینه های سرسام آور عملیات نظامی باعث تشدید بحران در بخشهای دیگر سرمایه  در کشورهای غربی, بخصوص امریکا شد.
با روی کار حزب دموکراتها برهبری اوباما دوگانگی در سیاستهای داخلی و خارجی امریکا بخصوص در رابطه با سیاست خاورمیانه ای امریکا کاملا مشهود شد. از یک طرف امریکا میخواست جنگ را خاتمه یافته تلقی کند تا زمینه فعالیت و سرمایه گذاری در بخش انرژی, صنعت و خدماتی  را آماده کند. از طرف دیکر با رشد و قدرت گیری صنایع نظامی و تمرکز سرمایه در این بخش عملا امریکا, فرانسه و بریتانیا را  در دستیابی به منابع غنی نفت و گاز لیبی حریس کرد و نقشه حمله به لیبی کشیده شد. یا یورش بیرحمانه به لیبی شیرازه اقتصادی و اجتماعی لیبی برهم ریخته شد. با حمله به لیبی امنیت شمال آفریقا درهم پیچید و بحران اجتماعی در شمال آفریقا, زمینه هرگونه فعالیت سرمایه را از بین برد. با پیدایش بحران سوریه اوضاع بسیار پیچیده ترشد و کل خاورمیانه و شمال افریق درگیر جنگهای خانگی شد و بحران انسانی وحشتناکی بوجود آورد. بحران سوریه به درون کشورهای اروپائی کشیده شد و پناهندگی یکی از معضلات کشورهای اروپائی شد. گردابی که هنوز آینده روشنی قابل تصور نیست.
سیاست اتحادیه اروپا که بر اساس منافع شرکنهای انحصاری تنظیم میشود  و شرکتهای انحصاری اروپا به راههای مختلف وابسته به تکنولوژی و تولیدات داخلی امریکائی هستند و همچنین منافعی که در امریکا دارند قابل چشم پوشی نیست. در ثانی بخش قلبل توجهی از سهام این شرکتها در اختیار سهامداران عمده امریکائیست. از طرف دیگر سیاست نئولیبرالیستی, اتحادیه اروپا را با بحران هویتی مواجه ساخته است. دامنه فعالیت سرمایه های متوسط و بزرگ در کشورهای شرق اروپا کوچکتر شده و  کشورهای جنوبی و شرق اروپا را در بحرانی عمیق قرارداد. بطوریکه کشورهای مختلف اتحادیه اروپا در فکر خروج از اتحادیه هستند. یونان با ورشکستگی روبرو شده و ایتالیا و اسپانیا وضعیت بهتری ندارند. در چنین شرایطی اتحادیه اروپا برای نجات سرمایه به سرزمینهای جدید و امن احتیاج دارد . بحران خاورمیانه نیز برای سرمایه های اروپائی قابل قبول نیست. بدین جهت سیاست کنترل منطقه و تثبیت حکومتها و جلوگیری از جنگهای جدید  در دستور قرارگرفت و توافق برجام شکل گرفت. اروپا در این میان دنبال بازار جدید و فعال کردن سرمایه و بهره برداری از منابع نفت و گاز و بازار خاورمیانه, نقش محلل را بعهده گرفت.
جمهوری اسلامی در این چند سال حکومت با تکیه بر سیاستهای صندوق بین المللی پول و بانک حهانی صنایع و  به امید سرمایه گذاری خارجی, با سیاست خصوصی سازی و واگذاری  صنابع و وموسسات ملی, تولیدات داخلی را به نابودی کشاند و بازار داخلی را در حاکمیت دلالان قرارداد و فقر, گرانی و بیکاری را به مردم تحمیل و دلالی ورانتخواری را حاکم کرد. از طرف دیگر با رویای گسترش حکومت اسلامی در کشورهای منطقه,عمدتا مسلمان سرمایه های ملی را بطرف خرید و انباشت تسلیحات نظامی سوق داد و ایران را درگیر جنگهای ارتجاعی منطقه کرد. جمهوری اسلامی با راه اندازی صنایع هسته ای و با سیاستهای دخالت منطقه ای حساسیت کشورهای دیگر را برانگیخت و موجب مسابقه تسلیحاتی در خاورمیانه شد. در غیبت تولیدات داخلی و عدم حمایت از تولیدات داخلی  تحریمهای اقتصادی شیرازه حکومت و نظام اجتماعی را بهم ریخت و رژیم جمهوری اسلامی در مقابل خواسته های اروپا و امریکا تسلیم, و تن به توافقنامه برجام داد. چمهوری اسلامی انتظار داشت در پناه برجام و با واگذاری یکطرفه صنایع نفت و گاز به شرکتهای بین المللی و همچنین گشودن بازار داخلی بروی تولیدات خارجی, بحران داخلی را کنترل کند. غافل از اینکه امریکا نقشه های دیگری در سر دارد و جریان عراق و لیبی دور از انتظار نیست.
امریکا دو هدف را همزمان دنبال میکرد. از یکطرف میخواست بازار تسلیحات نظامی منطقه را بطور انحصاری در اختیار داشته باشد و تمامی فعل و انفعالت نظامی  و بازارهای منطقه را کنترل و از نفوذ چین و روسیه جلوگیری کند. برای پیشبرد این سیاست در مقطعی برجام را به جمهوری اسلامی تحمیل کرد تا زمینه را برای اهداف بعدی آماده سازد.
با قدرت گیری دوباره حزب جمهوریخواه برهبری ترامپ اهداف پنهانی توافقنامه برجام شکل عملی بخود گرفت. با موضعگیری ترامپ رویاهای اروپا و جمهوری اسلامی به باد رفت. با تشکیل کابینه جنگی ترامپ آرامش نسبی و موقتی حاصل از برجام از بین رفت و مسابقه تسلیحاتی منطقه را فرا گرفت. عربستان و کشورهای جنوبی خلیج فارس با امریکا قراردادهای عظیم تسلیحاتی امضا کردند و اسرائیل با حمایت امریکا اورشلیم را رسما پایتخت خود خواند و با فعالیتهای نظامی در سوریه آرامش منطقه, در حاله ای از ابهام قرارگرفت. ترامپ در رابطه با برجام نشان داد که  اهدافی بس بالاتر از تفوافقات بین المللی دارد و خواستار کنترل امریکا بر تمامی فعل و انفعلات نظامی ایران و منطقه است. در یک کلام خواستار بدون چون وچرای تسلیم جمهوری اسلامیست. و با پیشنهادهائی که دارد عملا اشغال نظامی ایران را در تصور هر شخص میگنجاند. کابینه امریکا برهبری ترامپ با خروج از سازمان تجارت جهانی و... و بستن گمرک به کالاها و تولیدان دیگر کشورها نشان داد که جنگ تمام عیار تجاری و میلیتاریستی براه انداخته شده است و ترامپ بر این باور است که بدون کمک اروپا میتواند بر دنیا جکومت کند.
در انتها, با خروج امریکا از برجام و شروط چهار خواسته ترامپ  دو سناریو قابل پیش بینی است. یا تسلیم بدون قید و شرط جمهوری اسلامی و یا اجرای برنامه لیبی. سیاستهای سه کشور عمده اروپا نیز نشان میدهد که اروپا با خواسته های ترامپ نمیتواند مخالفتی داشته باشد و فعل و انفعلات اروپا جز درج چهار خواسته ترامپ نیست و از نظر سیاسی آماده سازی افکار عمومی جهان و مردم ایران برای پذیرش خواسته های ترامپ است. تلاشهای جدید اروپا بغیر از حمایت از سرمایه های کوچک و متوسط در زمینه تجارت و ورود  بدون ریسک به بازار مصرفی ایران هدف دیگری ندارد و این هدف بیشتر به تقابل تولیدات داخلی منجر خواهد شد. رفت و آمدها و نوع مذاکرات جمهوری اسلامی با اروپا نشان میدهد که زمینه تمکین حکومت اسلامی در مقابل خواسته های امریکا و آماده سازی افکار داخلیست.
================
===========
=========
روحانی از کدام صداقت حرف می زند


اینروزها روحانی وسران جمهوری اسلامی راه و بیراه از صداقت حرف می زنند. ولی کدام صداقت؟ قدر مسلم منظور روحانی از صداقت، قرنها از صداقت متعارف در بین مردم فاصله دارد. تنها چیزی که جمهوری اسلامی بر نمی تابد صداقت  است. جمهوری اسلامی در این چند سال حکومت, تا جائی که توانسته با نا صداقتی تمام و با نیرنگ و ریا با مردم رفتار کرده و چنان دروغهای شاخ داری به خورد ملت داده که در تاریخ بی نظیر هستند.
بگذارید بی پرده سخن گفته شود, سران جمهوری اسلامی بسیار هراسان هستند. مردم هر روز در خیابان و کارخانه و موسسات خواستار سرنگونی رژیم اند. حامیان جهانی پشت پرده, نیز به آینده حکومت امیدی ندارند. حکومت اسلامی به پای توافقنامه و قرارداهائی رفته که افشای آنها خوابشان را آشفته ساخته و حتا امیدی به حفظ نهادهای دینی و مذهبی اشان ندارند. راه فرارشان بسته و در انتظار محاکمه اند. سران جمهوری اسلامی بیهوده تلاش میکنند تا با معامله های ننگین حکومت جور و ستم را سرپا نگهدارند. معادلات جهانی بهم خورده, مردم به میدان آمده اند. جهان در انتظار تغییر و تحولاتیست که جایگاهی برای حکومتی از نوع حکومت اسلامی قابل تصور نیست.
روحانی در مقاله اش در روزنامه واشنگتن پست می نویسد:" پیشنهاد ترامپ برای مذاکره مستقیم و بدون پیش شرط با ایران صادقانه نیست. ما پیشنهاد او را باور کنیم یا سخنان وزیر خارجه وی را که شرط گفت وگو با ایران را تحقق نکاتی می داند که توهین آشکار به ملت ایران تلقی می شود؟"
روحانی هنوز از رسوائی برجام خلاص نشده, از طرف رژیم مامور مذاکره با هیات حاکمه امریکا برهبری ترامپ شده و برایرحفظ رژیم مجبور است, هرطوری شده این قرارداد استعماری نوین را سرهمبندی کند.  ناراحتی و یه این شاخه و آن شاخه پریدن وی نه بابت مذاکره برای معامله بوده, بلکه بابت افشای مفاد معامله است. یادمان نرفته که روحانی و ظریف هردو, کری وزیر امور خارجه وقت امریکا را آدمی صادق و ناجی توافقنامه برجام می دانستند. فکر میکردند تا ابد و دهر راز توافقنامه از طرف او و هیئت حاکمه امریکا افشا نخواهد شد. انتشار کتاب کری  و مصاحبه های مربوطه گوشه های بیشتری از معالمه را روشن ساخت. معلوم شد بر سر 150 میلیارد دلار دارائیهای ایران چه آمده و اما هنوز مشخص نشده  دو سوم بابت بدهی های جمهوری اسلامی صاف شده چه بوده , همچنین محرومیت ایران از هرگونه فعالیت هسته ای, کنترل تمامی مراکز نظامی و امنیتی کشور و هر آنچه آژانس بین الملی انرژی اتمی اراده کند مورد بازرسی و کنترل قرار دهد, حتا مراکز علمی و تحقیاتی و دانشگاههاو.... با آشکار شدن بخشی از مفاد توافقنامه برای مردم ایران, رژیم به دردسر افتاد و در این موقع بود که به صداقت حفظ اسرار کاملا مخفی, از طرف امریکا شک کرد. جمهوری اسلامی به هیچوجه انتظار نداشت, مفاد توافقنامه و مذاکرات پشت پرده آشکار شود.
با یقین می توان گفت که روحانی و خامنه ای, از بابت لغو توافقنامه برجام و در خواست تنظیم توافقنامه جدید به صداقت مورد نظرشان در مورد ترامپ رئیس جمهور امریکا شکی ندارند. اگرشک داشتند روابط پنهانی و پیغام و پسغام مخفیانه صورت نمی گرفت و طرفین خواستار مذاکره مستقیم نمی شدند. روحانی دقیقا از این بابت ترامپ را نا صادق خطاب میکند که برخلاف توافقنامه برجام از قبل اهداف مورد مذاکره را آشکار و 12 ماده اعلام شده توسط پمپئو وزیر امورخارجه امریکا  توجیه آنرا برای افکار عمومی داخلی مشکلتر و یا غیر ممکن ساخته است.  
روحانی ریاکارانه با آوردن کلمه توهین به ملت, فقط می خواهد بعنوان ابزاری در معامله مورد استفاده قرار دهد و جمهوری اسلامی حاضر است برای حفظ رژیم, به هر معامله استعماری نوین تن دهد. کشورهای مختلف باید به این مسئله آگاه باشند که قرارداهای جمهوری اسلامی هیچگونه اعتباری در نزد مردم ایران ندارند.

No comments:

Post a Comment