gallery image

زنان


======================
==============
======
زنان می گویند: قانون مجازات اسلامی ضد حقوق زن و تبعیض جنسیست
می کویند بهشت زیر پای مادران است. ولی کدام بهشت. اصلا این بهشتی که میگویند کجاست؟ بعد از قرنها کسی از چنین محلی خبر آورده است؟ آنچه که مسلم است بهشت و جهنم توهمیست ذهنی برای استثمار و غارت بیشتر کارگران و زحمتکشان مسلمانان در جهنم دنیای واقعی. در ابتدا لازم است سخنی خطاب به مردان گفته شود.  راستی هیچ از خود پرسیدید که زنان چه کسانی هستند؟ آیا به مادر و خواهر و همسر خود نگاه کردید ؟ آیا آنها را واقعا دوست دارید؟ اگر آنها را دوست دارید, پس چرا اجازه می دهید به اسم شما به عزیرانتان ظلم روا شود؟ آیا از خود پرسیدید که این جهنمی که برای زنان ساختند خودتان هم در این جهنم دارید می سوزید؟
آنچه که واقعیت نشان می دهد نه جهنمی در ماوراطبیعت وجود دارد نه بهشت. آنچه که بعینه نمایان می شود,  مشتی غارتگر و ستمگر است که در پناه دین مردم را غارت میکنند. حکومت دینی بنام جمهوری اسلامی چیزی نیست بغیر از یک سری قوانینی که از شرع و دین بوجود آمده است. قوانینی که بیرحمانه تبعیض و بی حقوقی را به مردم بخصوص زنان تحمیل کرده است. کافیست بدور از تبلیغات مشمئز کننده نگاهی به قوانین جمهوری اسلامی نظری بیاندازید که چطور دست و پا را قطع میکنند و قصاص راه انداخته و یا زنی را به بهانه ای سنگسار می کنند. ببینید چطور زنان را به خاطر دو تار مو به ضربات شلاق می گیرند, زندان می اندازند و از کار محروم میکنند در صورتیکه زنان و دختران سران حکومتی در کافه تریاهای کشورهای اروپائی و امریکائی با تی شرت و دامن کوتاه به رقص و پایکوبی با مردان  بقول خودشان نامحرم مشغولند.
هرچند قانون مجازات اسلامی بطور کلی ضد حقوق بشر است و جایگاهی در میان جوامع امروزی ندارد, با اینحال اشاره بر تعدادی از مواد آن برای اثبات بی حقوقی زنان کافیست که نشان می دهد حاکمان متدین چه ظلمی در حق زنان ایران روا می دارند.
در قانون مجازات اسلامی مصوب 1392,  بخش دوم ـ مقادیر دیه, فصل اول ـ دیه نفس
ماده ۵۵۰ - دیه قتل زن, نصف دیه مرد است.
این ماده کاملا واضح و روشن می گوید که قوانین جمهوری اسلامی, زن را بعنوان یک انسان کامل که دارای حقوق برابر با مرد باشد نمی شناسد. کسانی که این ماده را توجیه میکنند, مردان شارلاتانی هستند که می خواهند به دختران,  مادران و به همسرانشان حکومت کنند و یا زنان برده ای هستند که فرزندان خود را به بردگی می خوانند. در اینجا لازم است توضیح داده شود که هیچ آدم عاقلی حاضر نیست همنوع خود را آسیب برساند و اگر چنین اتفاق ناگواری رخ دهد  اولا آنرا باید در ناملایمات جامعه جستجو کرد و البته برای پیشگیری چنین اتفاقاتی باید چاره جوئی شود ولی این علل نباید باعث شود که به بهانه ناهنجاریهای اجتماعی, به نیمی از جمعیت جامعه ظلم و تبعیض روا داشت.
قانون مجازات اسلامی تنها در مورد زن ارتجاعی نیست, بلکه شخصیت مرد را نیز به جایگاه حیواناتی همچون شتر, گاو و گوسفند تنزل داده و با یکصد شتر و یا دویست گاو ارزشیابی می کند.
در كتاب چهارم, باب دوم – مقدار ديه قتل نفس
ماده 297 – ديه قتل مرد مسلمان يكي از امور ششگانه ذيل است كه قاتل در انتخاب هر يك از آنها مخيرميباشد وتلفيق آنهاجايزنيست
1 - يكصد شتر سالم وبدون عيب كه خيلي لاغر نباشند.
2 - دويست گاو سالم و بدون عيب كه خيلي لاغر نباشند.
3 - يكهزار گوسفند سالم و بدون عيب كه خيلي لاغر نباشند. و....
اسلام در مورد توان عقلی زنان مشکل دارد و در روایات و خطبه های مجتهدین مسلمان بصراحت از ناقص العقل بودن زنان نوحه سرائی می شود و در مواردی شهادت زن, بطور کلی نادیده گرفته می شود. درقانون مجازات اسلامی مصوب 1392, فصل سوم – شهادت طبق ماده 199 آمده است:
ماده 199 – "نصاب شهادت در کلیه جرائم, دو شاهد مرد است مگر در زنا, لواط, تفخیذ و مساحقه که با چهار شاهد مرد اثبات می گردد. رای اثبات زنای موجب حد جلد, تراشیدن و یا تبعید,  شهادت دو مرد و چهار زن عادل نیز کافی است. زمانی که مجازات غیر از موارد مذکور است, حداقل شهادت سه مرد و دو زن عادل لازم است. در این مورد هرگاه دومرد و چهار زن عادل به آن شهادت دهند تنها حد شلاق, ثابت می شود. جنایات موجب دیه با شهادت یک شاهد مرد و دو شاهد زن نیز قابل اثبات است."
با توجه به مواد فوق زنان باید دریافته باشند که اسلام و حکومت دینی هیچ جایگاه و ارزش انسانی برای زنان قائل نیست. بنابراین زنان باید در راه احقاق حقوق انسانی خود بپاخیزند و زنجیرهای اسارت را درهم شکسته و بیش از این به حکومت اسلامی اجازه ندهند با چنین قوانین قرون وسطائی آنان را به بردگی وداشته و جامعه را به قهقرا بکشاند.
===================
===========
=====
 گواهی عسل محمدی دانشجوی داروسازی درباره شکنجه بخشی و قلیان
برگرفته از کانال مستقل کارگران هفت تپه.
برای رفقای روزهای سخت؛سپیده قلیان و اسماعیل بخشی که فریاد آزادی‌خواهی و برابری طلبیشان خاموش شدنی نیست.
برخورد امنیتی با کارگران و فعالان کارگری توسط حاکمیت مدافع صاحبان سرمایه دور از ذهن نبود.قرن‌هاست که مشت آهنین سرکوب همان‌جایی‌ست که صدای حق طلبی طنین‌انداز میشود، چراکه تداوم استثمار در گرو قلع و قمع و منکوب کردن هرآن کسی‌ست که رویای برابری در سر دارد. ‌
رشادت کارگران هفت‌تپه در جهت احقاق حقوق به تاراج رفته‌شان آنچنان برحاکمیت گران آمد که سراسیمه مشغول پرونده‌سازی‌های امنیتی برای کارگران و فعالین کارگری شدند و برای مرعوب ساختن آنان از هیچ تهدید و افترا و شکنجه‌ایی فروگذاری نکردند و من شاهد ستمی شدم که بر شما می‌رفت.آنچه در بازداشتگاه و زندان بر خودم گذشت را کنار می‌گذارم و از لحظاتی می‌گویم که شاهد زجر رفقایم بودم.
بخاطر می‌اورم روزهای بازداشت را در بازداشتگاه امنیتی اطلاعات  اهواز.
روز ششم بازداشتم در اهواز به سلول کوچک و نموری منتقل شدم که هفت زندانی در آنجا محبوس بودند.یکی از آنان سپیده قلیان بود که برای شناختن چهره‌‌اش زمانی مکث کردم. باورم نمیشد که در مدت کوتاهی چهره‌ی بشاش و شادابش چنان تکیده و لاغر و نحیف شده باشد.هنوز آثار کبودی بر گردن داشت و جای چنگ و خراش روی دستهایش. برایم از ستمی گفت که در آن بیست‌ویک روز بر او گذشته بود و دیدنش در آن وضعیت گفته‌هایش را اثبات می‌کرد.
من شاهد ساعتهای طولانی بازجوییش بودم از ده صبح تا پاسی از نیمه شب که تقریبا هر روز این پروسه تکرار می‌شد.من صدای فریادها و توهین‌های بازجویش را از اتاق کناری می‌شنیدم.من شاهد روزی بودم که چنان فشاری برای اعتراف دروغ بر او آوردند که پنجه بر چهره‌‌‌ی نازنینش می‌کشید و آرزوی مرگ می‌کرد.
 من صدای ممتد سرفه‌ها و تنگی نفس شدید اسماعیل را از اتاق بازجویی مجاور می‌شنیدم و تمسخر ماموران را که می‌گفتند " فیلمشه حالش از ما بهتره".چه رنجی‌ بود دانستن اینکه رفیق شریفم در اتاق کناری در حال آزار است و حداقل اقدامات درمانی از او دریغ می‌شود. من روزی که برای هواخوری به حیاط بازداشتگاه می‌رفتم صدای فریاد‌ها و توهین‌ها و افترای بازجو به اسماعیل را شنیدم. من حاضر به شهادت برای آنچه که شنیدم و دیدم هستم.
این‌ها فقط گوشه‌هایی از آنچه بود که بر رفقایم گذشت و من با چشمان بسته شاهد آن بودم اما یقین دارم حالا که جز زنجیرهایمان چیزی برای از دست دادن نداریم این گردنکشی‌ها قدمی مارا به عقب نمی‌راند.
چراکه ما عاشقان مست دل از دست داده‌ایم.
زنده باد کارگر
 برقرار باد شوراهای مستقل کارگری و مردمی


============= 

 =========
 ======
 هشت مارس برابر با 17 اسفند روز جهانی زن گرامی باد

استثمار و بهره کشی وحشیانه همراه با کار سخت و طاقت فرسا درصنایع نساجی آمریکا در قرن نوزدهم میلادی, با 12 ساعت کار در روز با مزد بسیار اندک و عدم وجود امنیت کار, خشم کارگران زن را برانگیخت. در 8 مارس 1857 زنان کارگر نساجی نیویورک " امریکا"  بطور دسته جمعی برای بهبود شرایط کار دست از کار کشیده و به تظاهرات خیابانی پرداختند. تظاهرات زنان کارگر با یورش وحشیانه پلیس سرکوب شد.
هرجند اعتراض دسته جمعی کارگران زن, دست آورد ملموسی نداشت. با اینحال در نوع خود بی نظیر بود و توانست اساس مبارزه هویت طلبانه اجتماعی زنان کارگر را پی ریزی و مرحله نوینی از مبارزات عدالت طلبانه کارگران زن را رقم زند.
در 8 مارس 1907 کارگران زن نساجی بار دیگر برای بهبود شرایط کار و  افزایش دستمزد و 10 ساعت کارروزانه دست به تظاهرات زدند و اینبار نیز با سرکوب پلیس مواجه و تعداد زیادی کارگر دستگیر شدند. مجددا 8 مارس 1908 حزب سوسیالیست امریکا با راه اندازی کمیته زنان با خواست حقوق صنفی, حق رای برای زنان و ممنوعیت کار کودکان به سازماندهی اعتراضات پرداخت. اعتراضات کارگران زن در امریکا بسرعت کشورهای اروپائی را دربر گرفت. زنان روسیه درسال 1917 بر علیه تعطیلی کارخانجات و اخراج کارگران و گرانی کالا دست به اعتراض زدند. مبارزات زنان کارگر درکشورهای اروپائی و امریکا برعلیه قوانین و قیود و سنن اسارت بار کلیساها و همچنین قوانین مردسالاری و استثمارگرانه دولتهای سرمایه داری گسترش یافت. بالاخره در سال 1975 سازمان ملل 8 مارس را به عنوان روز زن برسمیت شناخت.  در سال 1977 یونیسف نیز رسمیت این روز را اعلام کرد.
در ایران هرگونه فعالیتهای اجتماعی و سیاسی در پیوند با 8 مارس و همراهی با مبارزات زنان سایر کشورها بشدت سرکوب شده و میشود. با این وجود تعدادی از زنان مراسم 8 مارس  را بصورت مخفی و بسیار محدود برپا میکردند. رژیم دیکتاتوری شاه برای جلوگیری از برگزاری مراسم جنبش جهانی 8 مارس, روزتولد مادر شاه را روز زن " مادر" اعلام نمود.
 جمهوری اسلامی با عقبگرد تاریخی دستاوردهای عمومی زنان ایران و نقش و جایگاه آنان را مورد تهاجم قرارداد. بیشتر زنان را راهی کنج خانه ها کرد و احکام شرعی و مردسالاری را حاکم کرد. حجاب"پوشش اسلامی" را اجباری و بسیاری از مشاغل را از زنان گرفت. جمهوری اسلامی بنا به ماهیت مذهبی و اعتقاد به نابابری زن و مرد روز تولد فاطمه زهرا دختر پیغمبر مسلمانان و همسر علی رهبر شیعیان را بجای 8 مارس قرارداد و با رسمیت بخشیدن صیقه هویت خانوادگی زن را نیز مورد تهاجم و زن را کاملا به عنوان کالای جنسی در اختیاررمردان قرارداد. با شدت گرفتن فقر و فلاکت و بیکاری ثباث خانواده ها  بهم ریخت و جمهوری اسلامی بسیاری از زنان را به عنوان کالای جنسی به مالکیت ثروتمندان در آورد.
جمهوری اسلامی بنا به موقعیت اجتماعی و جهانی مجبور شد, تعدادی از زنان را در ارگانهای حاکمیت, اما در راه اهداف زن ستیزانه بکارگیرد. زنان متدین وارد مجلس و ارگانهای امنیتی و مذهبی شدند. زنان نماینده در مجلس شورای اسلامی در تدوین قوانین شرعی ضد زن فعال شدند و دستجات خواهران زینب در تثبیت حجاب اجباری در مجامع عمومی نقش بسیار مهمی بازی کردند.
زنان ایران که در مبارزات اجتماعی و انقلابی 57 نقش بسیار مهمی ایفا کرده بودند, با تثبیت جمهوری اسلامی زنان گرفتار منگه آداب و رسوم سنتی و کهنه مذهبی شدند. با افشای اهداف ضد مردمی و غارتگرایانه جمهوری اسلامی افق جدیدی در مبارزات زنان نمایان شد. مبارزه علیه حجاب اسلامی زنان با استقبال جامعه و مجامع بین المللی روبرو شده است. با دفاع مردان  از حقوق زنان بپاخاسته  راه برای جنبشهای اجتماعی در راه آزادی و برابری و نفی هرگونه ستم و بهره کشی جنسی هموار شده است.
زنان بپاخاسته نگرشهای دینی را در تضاد با حقوق اجتماعی و خصوصی  اشان ارزیابی و از دین و پیشوایان دینی که زن را ناقص العقل و متاعی برای مردان میدانند تبری می جویند. کارگران و زحمتکشان وظیفه دارند از حقوق کامل و برابر زنان در همه شئون اجتماعی و خصوصی دفاع و از نگرش و قوانین مذهبی دوری جسته و در مبارزه ای تمام عیار, اجتماع و سیاست را از زندان دین و روحانیت برهانند.
حجاب اجباری ملغا باید گردد      دین از سیاست جدا باید گردد  
===================
============
======

حجاب ( پوشش) اجباری اسلامی روی چوب خشک
     


کسی فکر نمیکرد, حرکت آگاهانه ویدا موحدی درمدتی کوتاه چنان گسترش پیدا کند که زنان شجاعی خیابانهای شهرهای مختلف را به وجد آورند. حرکتی که توانست در مدت کوتاهی دختران و زنان جوان را بر روی پستهای برق  و سکوهای کنار خیابانها بکشاند. حتا زنان پیر و زنان چادری اندیشمندانه با دفاع از این حرکت, خواستار آزادی حق انتخاب پوشش و محو هرنوع ظلم شدند. مردانی نیز آگاهانه با این حرکت همگام شدند وجنبش زنان مورد استقبال جامعه قرار گرفت. همه این حرکات نشان از بلوغ جامعه ایست که نشان داد, مردم به بربریت و تبعیض نه تنها بی تفاوت نیستند بلکه حاضرند در دفاع از آزادی و برابری, شاخ و شانه کشیدنهای رژیم اسلامی سرمایه داری را به سخره گیرند.
حرکات اعتراضی زنان, حاصل از سالها ظلم و بیدادگری افسار گسیخته حکومت جمهوری اسلامی, رنج  و درد نهفته در جامعه را چنان آشکار ساخت که سردمداران و شارعان مقدس و نامقدس رژیم جمهوری اسلامی از عواقب وحشتناک این حرکت, به وحشت و تکاپو افتاده اند. تمامی امت حزب اله جمهوری اسلامی از اقتدارگرا گرفته تا اصلاح طلب  برای دفاع از حکومت اسلامی مذبوهانه پا بمیدان گذاشتند, تا مانع از گسترش حرکت زنان و پیوند آن با جنبشهای اعتراضی شوند. قوه قضائیه جمهوری اسلامی بریاست آملی لاریجانی عامل اینلیجنت سرویس بریتانیا, قوانین شرع و مجازات اسلامی را باسیاست سرکوب حاکم درآمیخته و میگوید: " آنچه که برخورد قوه قضائیه را می طلبد فقط بی حجابی سازمان یافته نیست بلکه براساس قانون مجازات اسلامی بی حجابی جرم است."  
جرمی که مدنظر لاریجانیست برگرفته از قران , روایات و احادیث شارعان اسلامی است که با تصویب مجلس شورای اسلامی به قانون تبدیل شد و در طول حکمرانی جمهوری اسلامی احکام قرون وسطائی صادر و تن زنان در زیر شلاقهای جانیان کبود و چه بسا زندگیشان نابود شد. درماده 638 قانون مجازات اسلامی آمده است : " هرکس علناً در انظار عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید علاوه بر کیفر عمل به حبس از 10 روز تا دو ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم می گردد و در صورتیکه مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نمی باشد ولی عفت عمومی را جریحه دار می نماید, فقط به حبس از 10 روز تا دو ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد."
تبصره : " زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از 10 روز تا دوماه یا از 50 هزار تا پانصد هزار ریال ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد."
روحانی رئیس جمهور ولایت فقیه با اینکه اجبار به حجاب اسلامی زنان را از افتخارات خود میداند, با ریاکاری موذیانه میگوید: " من با اعمال محدودیت‌های فراقانونی علیه دختران و زنان مخالفم."
حال قانون مورد علاقه وی همان قانون مجازات اسلامییست که حاصل اصلاح طلبان و اقتدارگرایان است که قوه قضایه بدان عمل میکند. کلمه فراقانونی بازی با کلماتی است که در وجود روحانی نهادینه شده است.
قوانین جزائی و مدنی جمهوری اسلامی, حقوق زنان را از همان خردسالی تضییق و زنان را مجبور و محکوم به رعایت قوانین قرون وسطائی کرده و هرگونه انتخاب و حقوق انسانی را از زنان سلب کرده است. 
مطابق ماده 1041 قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 14/8/1370 و تبصره آن: " عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن 13 سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به سن 15 سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی به شرط رعایت مصلحت با تشخیص دادگاه صالح."
جمهوری اسلامی دریافته که اعتراضات اخیر زنان دامنه ای بسیار گسترده تر از حق انتخاب پوشش داشته و این جنبش میرود تا تمامی قوانین ضد بشری و کلیت رژیم را مورد آماج حملات خود قرار دهد, بر این اساس نایب رئیس فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی فاطمه ذوالقدر با ریختن اشک تمساح پاربه میدان گذاشته و از ناقص بودن قانون حرف میزند. او می گوید : " حداقل سن ازدواج دختران طبق قانون ۱۳ سال است و ازدواج در سن ۹ سالگی هم در کشور وجود دارد و دلیل آن تبصره‌هایی است که در قانون وجود دارد. دخترانی داریم که به دلیل مخالفت‌نکردن دادگاه و با اجازه پدر در سن ۹ سالگی نیز ازدواج می‌کنند. این تبصره ها موجب ازدواج این دختران با مردان ۴۰، ۵۰ یا حتی ۶۰ ساله می‌شود بدون اینکه کسی شاکی باشد و یا ممانعتی در این‌باره وجود داشته باشد."
زنان شجاعی که پرچم مبارزه حقوق مدنی زنان بر علیه پوشش اجباری و نابرابری را برافراشته نگه داشته اند, در پیوند با جنبش سراسری مردم ایران, برعلیه فقر, بیکاری, گرانی, ظلم, بیعدالتی و غارتگری, فصل تازه ای از مبارزه  را گشودند.
کارگران و زحمتکشان شهر و روستا موظفند با افزودن شعار آزادی پوشش و برابری زن و مرد, پایه های جنبش مردمی را تقویت نموده و راه برقراری آزادی, برابری و عدالت اجتماعی را هموارتر سازند.
پوشش اجباری نابود باید گردد. 
آپارتاید جنسی محو باید گردد.

No comments:

Post a Comment