gallery image

20 April 2024

موضع دوگانه دبیرکل سازمان ملل" دولتها" در مورد یک موضوع مشخص

شورای امنیت سازمان ملل در ماه فروردین دو نشست اضطراری داشت که هردو بی نتیجه پایان یافت. اولی" 13 فروردین"  درباره حمله نظامی اسرائیل به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در خاک سوریه" دمشق" که با عدم محکومیت اسرائیل توسط سه کشور حق وتو" امریکا، انگلستان و فرانسه" روبرو شد و دیگری" 27 فروردین" به درخواست اسرائیل در محکومیت حمله نظامی" هوائی" به خاک اسرائیل که با عدم محکومیت جمهوری اسلامی توسط دو کشور حق وتو" روسیه و چین" روبروگردید. اما موضعگیری دو گانه دبیرکل سازمان ملل " گوترش" در مورد دو نشست فوق بسیار سوال برانگیز است . گوترش حمله نظامی اسرائیل به کنسولگری ایران در خاک کشور سوریه را محکوم نکرد و در عوض با عجله جمهوری اسلامی را در حمله" تلافی جویانه" به اسرائیل محکوم کرد. نگاه دوگانه گوترش نشان داد که استقلال سازمان ملل در حفظ صلح و آرامش جهانی یک امر واهی و خیالی و تابع قانون جنگل است. او با استاندارد دوگانه در برخورد به موضوع مشخص تمامی قطعنامه های شورای امنیت را زیر سوال و شکاف و چند دستگی در سازمان ملل" دولتها" را وارد فاز جدید کرد.  

برخلاف برخی اظهار نظرها سفارتخانه و یا دفاتر کنسولگری کشوری جز خاک و حریم خصوصی محسوب نمی شود و در منشور سازمان ملل هم هیچگونه اشاره ای به آن نشده، تنها تاکید شده که حفاظت و امنیت اماکن دیپلماتیک و کنسولگریها بعهد کشور میزبان است. همچنین اشاره شده که اگر اماکن دیپلماتیک کشوری مورد تعرض قرار گیرد، کشور مزبور با گزارش به شورای امنیت می تواند حق تلافی را برای خود حفظ کند. بطور مثال اگر کشوری سفیر کشوری را اخراج و یا سفارتخانه آنرا ببندد، آن کشور می تواند با بستن سفارتخانه یا اخراج سفیر تلافی کند. اما اتفاقی که در مورد کنسولگری جمهوری اسلامی افتاده موضوع را بسیار پیچیده کرده است، حمله موشکی اسرائیل توسط هواپیماهای اف 35 به کنسولگری در حریم  سرزمینی کشور ثالث که منجر به ویرانی و کشته شدن تعدادی گردید، این حمله بعید است که بدون چراغ سبز آمریکا صورت گرفته باشد، بخودی خود می تواند منجر به گسترش ناامنی و بدعتی بس خطرناک در بی نظمی و امنیت بین المللی شود. جمهوری اسلامی هم بنا بر حق تلافی بعد از مذاکرات و توافق پنهانی با امریکا اقدام به حمله نظامی" محدود"  به خاک اسرائیل کرد که در صورت ادامه مقابله به مثلها، منطقه خاورمیانه را در کام آشوبها و جنگ های بی پایان گرفتار خواهد کرد.

الف - نقش آمریکا در حمله به کنسولگری و گسترش تنش در خاورمیانه:

جزیره ثباتی که امریکا در خاورمیانه با ژاندارمی دولت یهود اسرائیل و ارتش ترسناک و بظاهر غیر قابل شکست در منطقه بوجود آورده بود در 7 اکتبر با حمله حماس به یکباره فرو ریخت. ذول سرمایه داری" نئولیبرالیسم" غرب برهبری بایدن رئیس جمهور آمریکا بلافاصله با شعار" حق دفاع از خود " به یاری ژاندارم منطقه برهبری نتانیاهو آمدند. کابینه جنگ اسرائیل دستور حمله همه جانبه به غزه را  صادر تا با تصرف غزه در کوتاهترین زمان ممکن، تمامی فلسطینیان غزه را مجبور به ترک غزه و اسکان آنها در صحرای سینا کند. اما با وجود کمکهای مالی و ارسال انواع تسلیحات نظامی مدرن دولت آمریکا همراه با کشورهای ناتو، ارتش اسرائیل با وجود بمبارنهای وحشیانه و کشتار بیرحمانه مردم بی دفاع غزه نتوانست به اهداف تعیین شده دست یابد. با ادامه نسل کشی و ویرانی غزه و ایجاد قحطی عمدی وادامه مرگ و میر کودکان، زنان و مردان فلسطینی، جهان شاهد اعتراضات وسیع مردمی بخصوص یهودیان صلح طلب در خیابانهای کشورهای مختلف که خواستار آتش بس فوری و جلوگیری از ادامه نسل کشی بودند، شد. در اعتراض به نسل کشی، آفریقای جنوبی پای اسرائیل را به دادگاه بین المللی لاهه کشاند. هزینه های سنگین عملیات نظامی بر دوش مالیات دهندگان امریکائی و اروپائی به نفع شرکتهای انحصاری صنایع جنگی و امنیتی، اختلاف در میان هیاتهای حاکمه دولتهای نئولیبرال امریکا و اروپا شکل گرفت. اصرار به ادامه سیاست شکست خورده آمریکا در منطقه و حمایت تمام قد از دولت آپارتاید اسرائیل، موقعیت آمریکا را در کل خاورمیانه و افکار عمومی جهان با چالش جدی مواجه ساخت. امریکا برای خلاصی از باتلاقی که خود مسبب آن هست، خواست شانس خود را با ایجاد بحران در درون بحران، یعنی حمله ارتش اسرائیل به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق امتحان کند. بعد از حمله دولت امریکا بلافاصله برای جلوگیری از  دست دادن کنترل بحران و پیشبرد اهداف استراتژیک خود با سه هدف وارد مذاکره مخفی با جمهوی اسلامی شد.    

1 – بدنبال شکست مذاکرات عدم تلافی، امریکا مجبور می شود با جمهوری اسلامی به توافقی" همانند عملیات پایگاه عین الاسد اما با یک سری تغییرات ویژه" برسد. بنابراین فرضیه، جمهوری اسلامی قرار بوده با تعدادی مشخص از موشک و پهباد از خاک ایران به طرف اسرائیل در زمان و مسیر مشخص شلیک کند و اهداف و قدرت تخریبی موشکها طوری انتخاب شود که در صورت برخورد احتمالی تلفات جانی و خسارتهای قابل توجه ببار نیاورد.

2 – توافق روی زمان لازم، تعداد و مسیر حمله عملن این امکان را داد تا امریکا بتواند با سازماندهی عملیات دفاع از حریم هوائی اسرائیل، با کمک فرانسه، انگلستان، اردن و سیستم دفاع موشکی اسرائیل را آماده و از زمین و هوا موشکها و پهباد ها را شکار کنند. بدین صورت هم به تلافی جمهوری اسلامی پاسخ داده شود و هم قدرت دفاع هوائی" موشکی" اسرائیل زیر سوال نرود.

3– بعد از حمله تلافی جویانه، امریکا در قدم بعدی و جدا از توافق می خواست با محکومیت ایران در شورای امنیت، تحریمهای همه جانبه از طریق شورای امنیت" همانند موضوع عراق" اعمال و زمینه را برای اقدام نظامی به ایران در موقعیت مناسب را آماده سازد که با مخالفت چین و روسیه روبرو و با شکست مواجه شد.

بر خلاف انتظار دولتهای امریکا و اسرائیل تنها یا اصابت تعداد اندکی موشک به پایگاه هوائی اسرائیل شکستی مهلک بر سیستم دفاعی اسرائیل و متحدانش بعد از 7 اکتبر وارد شد. در ثانی نمایش پهباد ها در آسمان اسرائیل، موجی از رضایت و شادی در میان مردم منطقه و نیروهای نیابتی و سپاه پاسداران ایجاد کرد و روحیه تازه ای به نیروهای سپاه پاسداران و نیابتی جمهوری اسلامی داد.

امریکا در موقعیت کنونی نمی خواهد ساختارهای حکومتی در خاورمیانه بخصوص در ایران و اسرائیل دچار تغییر و تحولات شوند. بنابراین انتظار می رود که بعد از این شکست، دولت آمریکا، دولت آپارتاید اسرائیل را  از حمله تلافی جویانه که موجب گسترش بحران شود منع و یا حداقل اجازه خواهد داد تا به حمله تلافی جویانه از نوع اقدام جمهوری اسلامی اقدام کند. در صورت افشا توافق پشت پرده و شکست عملیات، امریکا مجبور خواهد شد برای حفظ موقعیت لرزان خود و حفظ پایگاههای نظامی در خاورمیانه خود را برای پذیرش آتش بس در غزه و کشور مستقل فلسطینی آماده کند.

ب - انگیزه و هدف دولت اسرائیل در حمله به کنسولگری:

با شکست دولت یهود اسرائیل از مردم غزه و تنفر افکار بین المللی و داخلی از نسل کشی و عدم پایبندی به قوانین انسانی و بین المللی چنان در باتلاق غزه گرفتار آمده که هر قدمی بر می دارد بیشتر در لجن فرو می رود. گسترش اعتراض به ادامه بحران غزه و نسل کشی و همچنین بحران دریای سرخ و باب المندب اقتصاد داخلی اسرائیل و بین المللی را دچار چالش کرده است، بطوری که دولتهای حامی اسرائیل جرات دفاع علنی را از دست داده اند. بحران داخلی اسرائیل از مرحله مبادله اسرا فراتر رفته و مردم خواستار آتش بس فوری و سرنگونی کابینه جنگ به رهبری نتانیاهو و انتخاب دولت جدید از طریق انتخابات و فوری هستند. افزایش تلفات جانی و نیروهای نظامی روحیه باخته نشانه های شکست را بوضوح نمایان ساخته است. دولت آپارتاید اسرائیل برای فرار از شکست نظامی و انحراف  افکار عمومی داخل و بین المللی از بحران غزه به کنسولگری جمهوری اسلامی حمله کرد. اما بر خلاف انتظار سازماندهان حمله، اقدام " تلافی جویانه" کنترل شده و محدود جمهوری اسلامی بحران را پیچیده تر کرد. با رجوع به شورای امنیت و عدم دستیابی به قطعنامه، شکست دیگری را بر دولت آپارتاید در دیپلماسی بین المللی وارد کرد. حال دولت آپارتاید برای خروج از بحران راهی جز پذیرش شکست و آتش بس فوری و خروج از غزه و همچنین پذیرش کشور مستقل فلسطینی ندارد. در غیر اینصورت باید منتظر نا امنی، شورشها و انقلابات مردمی در کل خاورمیانه بود. بهرحال می توان انگیزه حمله اسرائیل به کنسولگری را بشرح زیر خلاصه کرد.   

1 – انحراف افکار عمومی از شکست ارتش اسرائیل در غزه و سرکوب اعتراضات داخلی.

2 – به حاشیه بردن نسل کشی فلسطینیان غزه در افکار عمومی و نهادهای بین المللی، تشدید سرکوب نظامی فلسطینیان و گسترش شهرک نشینی در مناطق فلسطینی.

3 – کشاندن پای امریکا و ناتو به عملیات مستقیم نظامی در منطقه به حمایت از اسرائیل  و تشدید جنگهای مذهبی و بی ثباتی در منطقه.

4 – ایجاد ترس و شکاف در گروهای نیابتی" شیعه" و " سنی" و روگردانی آنان از جمهوری اسلامی.

5 -  تصرف کامل غزه، گسترش شهرکهای  یهودی نشین در کرانه باختری و جلوگیری از تشکیل کشور مستقل فلسطینی.  

پ - جمهوری اسلامی و جایگاه آن در بحران کنونی خاورمیانه:  

جمهوری" سرمایه داری" اسلامی در میان دو بحران" داخلی و خاورمیانه" گیر افتاده است. بحران داخلی آن ریشه در ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد. ساختار سیاسی با رشوه خواری، باندبازی و فساد سیستماتیک اجین شده است. اقتصاد نئولیبرالی جمهوری اسلامی تولید داخلی را نابود و کشور را به بازار مصرف کالاها و تولیدات خارجی تبدیل کرده و قدرت اقتصادی در دست مشتی رانتخوار، دلال و الیگارشهای رنگارنگ قرار گرفته است. تبعیض جنسیتی را قانونی و شیرازه خانواده ها را از هم پاشانده و  مذهب و خرافات را  بجای علم ومنطق در جامعه، خانواده، آموزش و پرورش و مراکز علم و تنکنولوژی حاکم کرده است. فقر، بیکاری، بی عدالتی اجتماعی نود در صد از جامعه را در زیر خط فقر قرار داده است. قوانین قرون وسطائی شریعت در نظام قضائی کشور حاکم و شکنجه، قطع عضو، قصاص و.. را قانونی و اعدام  برای ایجاد ترس و وحشت در سیستم حکومتی نهادینه شده است. اعتراضات کارگران، کشاورزان، زحمتکشان شهر و روستا  به فقر و گرانی و فساد حکومتی, رژیم جمهوری اسلامی در چنان منجلابی گرفتار کرده است که بحران خارجی می تواند رژیم را در معضل مضاعف  گرفتار کند. بنابراین رژیم مجبور است برای خروج از بحران کنسولگری ناخواسته دست به معاملات مخفی با امریکا شود.  

سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی را باید در راستای سیاست خاورمیانه ای آمریکا در ایجاد ناامنی در کشورهای منطقه ارزیابی می شود. نیروهای نیابتی" مذهبی" اساسن برای جلوگیری از تحولات دموکراتیک و انقلابهای اجتماعی و ایجاد نا امنی در کشورهای منطقه توسط جمهوری اسلامی بنا شده اند. وجود نیروهای نیابتی علیرغم برخی از عملیات نظامی علیه پایگاههای نظامی امریکا در عراق، سوریه و لبنان بهانه ای برای ادامه حضور امریکا در منطقه شده است.  از طرف دیگر عملکرد رژیم بر خلاف شعارهای ظاهری دفاع از مردم فلسطین باعث انشقاق در میان آنها شده و درنهایت به نفع رژیم اسرائیل تمام شده است.  

با حمله دولت آپارتاید اسرائیل به کنسولگری جمهوری اسلامی ، رژیم ناخواسته در موقعیتی قرار گرفت  که در صورت عدم کنترل، گسترش آن می تواند به بحران همه جانبه تبدیل و منطقه را به آشوب و رژیمهای منطقه را یکی بعد از دیگری در شعله های خشم مردم بخشکاند. جمهوری اسلامی بارها اعلام کرده بود که ما در بحران غزه دخالتی نداشته و خواستار جنگ با اسرائیل نیستیم. حتا جمهوری اسلامی به خواست آمریکا و دوری از بحران غزه از حمله نیروهای نیابتی به پایگاههای آمریکا در عراق و سوریه جلوگیری و همچنین به حزب الله لبنان برای جلوگیری از گسترش درگیری در شمال اسرائیل فشار آورده بود، اینبار به امید یافتن راه حلی که نه سیخ بسوزد و نه کباب به نامه نگاری به امریکا و معاملات مخفی با پادرمیانی کشورهای منطقه ای و فرا منطقه ای متوسل و وزیر خارجه اش را به عمان فرستاد که نهایتن به توافق با آمریکا برای اقدام تلافیجویانه منجر شد.

در اینجا به بخشی از ماهیت توافق پشت پرده جمهوری اسلامی اشاره می شود.

1 – بر خلاف شعار اخراج امریکا از منطقه جمهوری اسلامی نه تنها با حضور مستقیم آمریکا در منطقه مخالفتی ندارد بلکه حضور امریکا در منطقه با منافع جمهوری اسلامی همخوانی دارد.

2 – نامه وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی به امریکا و سفر اخیر او به عمان نشان می دهد که رژیم دنبال راه حلیست که برخلاف شعار" نابودی رژیم صهیونیست اسرائیل" به جنگ مستقیم با اسرائیل منجر نشود.

3 – تشدید بحران منطقه ای با توجه به بحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داخلی بنفع جمهوری اسلامی نیست.  

4 – جمهوری اسلامی برای حفظ نیروهای نیابتی و جلوگیری از تضعیف سپاه پاسدارن علیرغم میل باطنی مجبور به اقدام تلافیجویانه بود. در غیر اینصورت نیروهای نیابتی برای حضور منطقه ای را از دست می داد.

5 – آمریکا برای حضور در منطقه و اعمال سیاستهای خود به هر دو رژیم نیاز دارد. در صورت خروج آمریکا از منطقه موجودیت هر دو زیر سوال می رود.    

در نهایت،

جنگ ضد بشری که بر مردم غزه" فلسطینیان" تحمیل شده کاملن اشغالگرایانه و ارتجاعی است و  نابودی ملت فلسطین را در سر لوحه خود قرار داده است. این جنگ با سیاستهای منطقه ای بریتانیا و امریکا رقم خورده و بدون ژاندارمی همچون دولت آپارتاید اسرائیل محکوم به شکست است. بنابراین امریکا سعی دارد به هر قیمتی تاریخ را به عقب برگردانده و نظم قبل از 7 اکتبر را با کمک دولتهای ارتجاعی منطقه و یاری ناتو برقرار کند که با توجه به تغییر و تحولات جهانی و منطقه غیرممکن بنظر می رسد. با این وجود برای گذر از این بحران تاریخی، تاریخ نوین این وظیفه سنگین را بر دوش مردم و نیروهای مترقی منطقه و جهان گذاشته است. صلح، امنیت و همزیستی مسالمت آمیز تنها از طریق یک تحول عمده و جایگزینی حکومتهای مردمی بجای حاکمان مرتجع و آپارتاید و خروج نیروهای اشغالگر از منطقه  قابل دسترسی است.   

No comments:

Post a Comment