gallery image

11 September 2023

مردم اوکراین سزاوار آینده ای تیره و تار نیستند

ادامه جنگ بغایت ارتجاعی در اوکراین، موجودیت جوامع بشری را با خطر جدی روبرو ساخته است. تا کنون نیمی از مردم اوکراین خانه های خود را ترک و به کشورهای اروپائی پناهنده شده اند. بیش از نیم میلیون جمعیت فعال اوکراین در جنگ کشته و یا زخمی شده اند. تعداد قابل توجهی از زیرساختها نابود، بسیاری از شهرها و روستاها در شرق اوکراین از جمعیت تخلیه و به ویرانه تبدیل شده اند. رشد سرسام آور قیمت انرژی مصرفی در کشورهای اروپائی و امریکا، سبد هزینه خانوارها بسیاری از مردم کم درآمد را نا متعادل ساخته و بسیاری را گرفتار سوء تغذیه کرده و سودهای باد آورده ای را نسیب شرکتهای انحصاری انرژی کرده است. تخصیص قابل توجهی از بودجه عمومی به خرید و ارسال ادوات و تسلیات نظامی و ارسال آن به میدانهای جنگ بحران اقتصادی را تشدید، شرکتهای تولیدی و خدماتی یکی از دیگری ورشکست می شوند. بیکاری و فقر جلوی درب خانه بسیاری از مردم زحمتکش و کم درآمد کمین کرده است. جنگ ارتجاعی چنان گسترده شده است که رنج مردم کشورهای افریقائی که از کمبود مواد غذائی در عذاب و با سوءتغذیه مواجه هستند، بیشتر ساخته است.

 روابط سالم بین المللی تبدیل به دشمنی بین ملل شده و شعله های جنگهای نیابتی، جهان را در معرض خطر جدی قرا داده است. گسترش جنگ بغایت ارتجاعی و ویرانگر اوکرائین از مرحله بکارگیری سلاحهای متعارف عبور و به استفاده از سلاحهای ممنوعه و ویرانگر کشانده شده است. دولت دموکرات آمریکا به بهانه دفاع از اوکراین و تقویت نظامی آن در مقابل روسیه، اوکرائین را به بمبهای خوشه ای ممنوعه مسلح و حال وعده ارسال موشکهای کشتار جمعی با قابلیت اورانیوم ضعیف شده و اف- 16 داده است. این پروسه ای بسیار خطرناک است که در نهایت می تواند روسیه و ناتو را در مقابل هم قرار داده و جهان را به جنگ هسته ای سوق دهد.

 اوج و افول ابرقدرتی امریکا:

هرچند دلایل تجاوز نظامی روسیه به اوکراین، روشن شده است، اما لازم است به شکل گیری نظام تک قطبی در جهان بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نظری بیاندازیم. بعد از فروپاشی شوروی الیگارشها بر فدارسیون روسیه حاکم شدند. حاکمان جدید بر روسیه سرمست از تصاحب قدرت برای تشکیل یک بلوک، با انحصارات و الیگارشهای غربی برای تقسیم و غارت جهان جام شراب بسر می کشیدند. این سرمستی بدانجا پیش می رود که حاکمان روسیه تقاضای عضویت در ناتو را مطرح می کنند. غافل از اینکه سرمایه داری انحصاری" نئولیبرالیسم" غرب نه علاقه ای به داشتن شریک دارد و نه می تواند از تصاحب منابع عظیم انرژی معدنی روسیه چشم پوشی کند.

بعد فروپاشی شوروی و انحلال پیمان ورشو، نه تنها ناتو منحل نشد بلکه به گسترش و یارگیری جدید از میان کشورهای تازه استقلال یافته پرداختند. در نبود رقیب، ناتو به رهبری امریکا برای گسترش نفوذ نظامی و حضور سیاسی با دوام در آسیای مرکزی و خاورمیانه برنامه ریزی می کند و منتظر موقعیت مناسب برای اجرای برنامه ها می ماند. بعد از فاجعه 11 سپتامبر و حمله به افغانستان و اشغال آن در سال 2001، امریکا قدرت بلامنازع خود را به جهانیان نشان و بعد از حمله و اشغال عراق امریکا ابر قدرتی خود را اعلام و با توجه به سکوت افکار بین المللی و نبود تواذن قدرت در جهان، ناتو به رهبری امریکا بدون مانع به لیبی و سوریه حمله می کند و لیبی و مناطق وسیعی از سوریه را به اشغال خود در می آورد. قابل توجه است که تمامی مراحل اشغالگریها به بهانه مبارزه با تروریسم و دیکتاتوری و ترویج دموکراسی صورت می گیرد. سالها بعد از اشغالگری و نابودی زیرساختها و امنیت اجتماعی در این کشورها، مردم محلی و جهان بعینه متوجه می شوند که این تجاوزها برای دموکراسی" حتا نیم بند لیبرالی" و نابودی تروریسم و فعالیتهای هسته ای  نبوده، بلکه تنها برای پر کردن جیبهای شرکتهای انحصاری صنایع جنگی، و تصاحب معادن سرشار نفت و گاز این کشورها و واگذاری آنها به شرکتهای انحصاری نفت و انرژی" امریکائی و اروپائی"  بود که حاصلی جز فقر و آوارگی و تحمیل جنگ داخلی برای مردم و غارت منابع ملی نداشت.

دیری نگذشت که هزینه های سرسام آور حضور مستقیم سیاسی و نگهداری نیروهای نظامی در افغانستان، دولت امریکا را برآن داشت تا حاکمیت سیاسی را به نیروی نیابتی که ظاهرن ضد امریکائی و ناتو هم باشد، واگذار کند. امریکا نیز در سال 2021 افغانستان را تحویل طالبان" حامی القاعده و ضد زن و انسانیت" داد. این معامله و نوع خروج نیروهای آمریکائی، اولین جرقه های افول ابرقدرتی امریکا را رقم زد. با این وجود حضور نظامی- سیاسی امریکا" ناتو" در لیبی و عراق و بخشهائی از سوریه برای تسلط به منابع عظیم نفت و معادن این کشورها تا به امروز ادامه دارد. وجود دولتهای دست نشانده و یا گروههای" نیابتی" در این کشورها، فقر، نابرابری، نابسامانی اجتماعی، جنگ داخلی را گسترش و بازار برده فروشی رسمی در لیبی دایر گردید. این وضعیت هولناک نشان می دهد که امریکا و ناتو تنها برای ادامه غارت منابع ملی در کشورها می مانند. بنابر این حضور نظامی- سیاسی امریکا در این کشورها را می توان به شکل زیر خلاصه کرد.

الف – حضور برای کنترل و تاثیرگزاری در معادلات سیاسی منطقه.

ب – حفاظت از منافع شرکتهای انحصاری صنایع نظامی- امنیتی و انرژی .

شروع جنگ اوکراین و ادامه آن:

دو عامل مهم در شروع جنگ نقش داشتند. یکی استقبال از درخواست عضویت اوکراین در ناتو در سال 2008 و متعاقبن تصویب آن در مجلس اوکراین در سال 2017 و پس از آن درج در قانون اساسی اوکراین و دیگری تغییر حکومت در سال 2014 معروف به انقلاب نارنجی" میدانی". بعد از قدرت گیری الیگارشی طرفدار غرب، مردم شرق اوکرائین"روس تبار و زبان" مورد حمله گروهای راستگرا" آزوف" با حمایت ارتش قرار گرفتند و هویت ملی و زبان روس کاملن نادیده گرفته شد. در این حملات، تعداد زیادی بطور فجیعی کشته می شوند. این دو عامل عمده باعث شروع رسمی جنگ در تاریخ 2022 می شود و روسیه بخشهائی از شرق اوکراین را به تصرف خود در می آورد. بعد از این تاریخ دولتهای اروپائی و امریکا، روسیه را تحریم و اموال روسیه در بانکهای خارجی بلوکه می شود. متعاقبن کشورهای اتحادیه اروپا و امریکا سلاح ومهمات جنگی به اوکراین ارسال می کنند.  

امریکا و ناتو که هنوز از تصرف سریع و بلامانع عراق و لیبی و افغانستان سرمست بودند. با اطمینان از اثرات تحریم و حمایت تبلیغی و کمک مالی و ارسال وسیع ابزار و ادوات نظامی پیشرفته غیر قابل تخریب به اوکراین، می توانند روسیه را در کوتاه مدت تضعیف و مجبور به عقب نشینی وادارند. اما برخلاف انتظار، روسیه توانست سازمان نظامی خود را بازسازی و سلاحهای پیشرفته ارسالی را یکی بعد از دیگری نابود و تهاجم نظامی خود را گسترش و زیرساختهای اوکراین را مورد حمله داد. با ادامه حمله روسیه و ارسال بی وقفه کمکهای نظامی کشورهای عضو ناتو و امریکا ، جنگ بشدت ادامه دارد و به مراحل خطرناکی نزدیک شده است.  

اهداف امریکا از ادامه جنگ در اوکراین.

1 – تقویت و گسترش ناتو.

ناتو نهاد نظامی- دفاعی سرمایه داری"نئولیبرالیسم" غرب مصرف کننده و بازاریاب اصلی تسلیحات و ادوات نظامی شرکتهای انحصاری امریکا و کشورهای اروپائیست. تخصیص 2 درصد از بودجه کشورهای عضو ناتو برای تقویت نظامی، می تواند منبع درآمد مطمئنی برای انحصارات تسلیحاتی و بودجه نظامی دولتها باشد.

2 – مصرف ادوات و مهمات نظامی تولید شده در شرکتهای انحصاری صنایع نظامی و دفاعی.  

3 – تشدید ترس و دشمنی با روسیه برای حفظ و گسترش ناتو .

4 – تصاحب و کنترل بازار انرژی و مصرفی کشورهای اروپائی و حذف کامل روسیه از این بازار.

5 – اصرار به حفظ نظام تک قطبی و ابرقدرتی امریکا بر جهان. 

6 – گرفتار کردن هر چه بیشتر کشورهای اروپائی در جنگ و تحمیل هزینه های اضافی بر آنان.

اهداف روسیه از ادامه جنگ:

1 – جلوگیری از عضویت اوکراین در ناتو : بنابراین روسیه سعی دارد با ضربه وارد کردن به زیرساختهای و کوچک کردن اوکراین تا جائیکه امکان دارد پذیرش این کشور در ناتو را با مشکل مواجه و یا به عقب اندازد.

2 – حفظ سرزمینهای تصرف شده که در رفراندوم این مناطق به روسیه ملحق شده اند.

3 – حفظ یکپارچگی فدراسیون روسیه و تثبیت جایگاه خود در آینده جهان چند قطبی.

 جنگ کنونی ظاهرن جنگیست اشغالگرایانه توسط روسیه، اما در واقع جنگی است در ابعاد اقتصادی، نظامی و هویتی" موجودیت" بین فدراسیون روسیه و ناتو برهبری آمریکا . با بیان مشخص تر، جنگیست بین انحصارات مالی، صنایع نظامی و تسلیحاتی امریکائی و اروپائی و لابی های جنگ افروز در دولتهای غربی از یکطرف و در طرف دیگر " انحصارات صنایع نظامی " و الیگارشهای" حکومتی" روسیه. ادامه این جنگ تنها یک قربانی بنام مردم اوکراین دارد. هرچند ناتو در ظاهر بطور مستقیم در جنگ شرکت ندارد، اما اداره جنگ و تامین ادوات، تسلیحات نظامی و مالی در دست ناتو به رهبری امریکا است و رژیم اوکراین تنها نقش نیابتی دارد. میدان جنگ هم تبدیل شده مسابقه تسلیحاتی و ادوات جنگی. با چنین اوضاع پیچیده عقب نشینی هر طرف حتا به صورت تاکتیکی یک شکست به حساب می آید که عواقبی بسیار سنگینی در بر دارد.  

الف - عواقب شکست یا عقب نشینی برای روسیه:

1 - شکست روسیه در این جنگ می تواند روسیه تا مرز فروپاشی بکشاند-

2 - منابع مالی بلوکه شده روسیه در نزد موسسات و بانکهای بین المللی، می تواند بعنوان خسارت جنگی در اختیار اوکراین قرار گیرد.  

3 – حذف جایگاه روسیه در نظام چند قطبی در میان قدرتهای برتر.

عواقب پذیرش شکست یا عقب نشینی از طرف اوکراین:

عقب نشینی و پذیرش شکست از طرف اوکراین در وحله نخست رژیم حاکم کاملن متلاشی و در صورت عدم کنترل، فقر، بیکاری و هرج و مرج داخلی اوکراین را به یک کشور کاملن عقب مانده و با میلیاردها دلار بدهی مواجه خواهد ساخت.

 اما تاثیرات پذیرش شرایط خاتمه جنگ توسط اوکراین، اثرات متفاوتی روی دولت و مردم امریکا و اروپا خواهد داشت که می توان بطور اختصار پیش بینی کرد.

الف - اثرات عواقب عقب نشینی یا شکست اوکراین برای کشورهای اروپائی فعال درجنگ:

 1 – سقوط دولتهای احزاب حاکم همراه با تنفر عمومی از احزاب حاکم و طرفدار جنگ.

2 – در صورت عدم دستیابی به انرژی ارزان قیمت، افزایش تورم و بیکاری و تشدید بحران اقتصادی.

3 – در کوتاه مدت موجب رشد راست گرائی و موقعیت نامناسب برای پناهندگان و مهاجران بخصوص اوکرائینی ها.

4 – در دراز مدت تشدید بحرانهای اجتماعی غیر قابل کنترل و گسترش اعتصابات و اعتراضات خیابانی در صورت عدم تغییر ساختار سیاسی و اقتصادی و حذف بودجه های نظامی به نفع خدمات و رفاه عمومی.

5 – اضمحلال ناتو و یا تضعیف آن.

ب - اثرات عواقب عقب نشینی یا شکست اوکراین برای امریکا:

1 – بحران در شرکتهای انحصاری مال و صنایع نظامی و تضعیف جایگاه دلار در مبادلات بین المللی.

2 – اضمحلال ابرقدرتی امریکا و مجبور به پذیرش چند قطبی.

3 – تشدید بحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در امریکا

4 – شکست حزب دموکرات در انتخابات امریکا و انشقاق در حزب.

5 – تضعیف جایگاه امریکا در روابط بین المللی، بحران در پایگاهای نظامی امریکا در جهان.

عوامل دیگری که به ادامه جنگ کمک می کند عبارتند از:

1 – هزینه های سنگین بازسازی اوکرائین.

یکی از عواملی که در شدید و ادامه جنگ نباید از نظر دور داشت مسئله هزینه های بازسازی بعد از جنگ است. هزینه های سرسام آور خرابی های جنگ و همچنین قراردادهای خرید اسلحه و مهمات از طرف اوکراین با دولتهای امریکا و اروپا به اندازه ای است که هیچکدام از دولتهای طرفدار جنگ حتا حاضر به بخشش بدهکاری اوکراین نخواهند شد. در ثانی سرمایه داری غرب هرگز در سرمایه گذاری طولانی مدت برای بازسازی زیرساختهای اوکراین ریسک نخواهد کرد. بنابراین غرب به امید عقب نشینی روسیه به ارسال اسلحه به اوکراین ادامه خواهد داد، به امید اینکه از منابع مالی بلوک شده روسیه در بازسازی استفاده کنند. از طرف دیگر روسیه نه می خواهد چنین منابع مالی خود را از دست دهد و نه می تواند از خواسته های خود عقب نشینی کند. بنابراین چشم اندازی برای پایان جنگ قابل تصور نیست.

2 – شرکتهای انحصاری صنایع نظامی، امنیتی، دفاعی و بانکها و موسسات مالی فعال در این بخش.

بنا به ماهیت شرکتها و موسسات صنایع و ادوات جنگی، موجودیت این نوع شرکتها به وجود جنگ بستگی دارد. در صورتی که جنگ دیگری در منطقه ای از جهان بوجود نیاید این شرکتها و موسسات مایل نخواهند شد که جنگ در اوکراین خاتمه یابد و سعی خواهند کرد که توسط لابی های خود در دستگاه های دولتی آتش جنگ را شعله ور نگه دارند.

3 – فساد سیاسی و مدیریتی ریشه دار در ساختار نظامهای سرمایه داری :

قدرت سیاسی در جهان سرمایه داری" نئولیبرالیسم" با نام دموکراسی حزبی یا پارلمانی، ظاهرن در دست رهبران و سردمداران احزاب حاکم قرار دارد که از طریق رای عمومی انتخاب می شوند. در واقع ماهیت احزاب و نحوه عملکرد آنان همانند شرکتهای خصوصی یا دولتی هستند که به قشر خاصی تعلق دارند. ظاهرن هزینه این احزاب از طریق حق عضویت اعضای صورت می گیرد. اما واقعیت، آن چیزی نیست که در ظاهر خود را نشان می دهد. در واقع می توان گفت که این احزاب و نمایندگان آن از طریق لابی گری برای شرکتهای انحصاری ارتزاق می کنند. نمونه واضح آن  نماینده حزب سبزهای آلمان حاضر در دولت اعتلافی است که در دفاع از جنگ اوکراین محیط زیست را بکلی فراموش کرده و خواستار ارسال ادوات و تسلیحات نظامی موثرتر " مخربتر" است. این تنها یک نمونه بسیار کوچک از لابی گرهاست.اخبار و گزارشات پر از فسادهای مالی در بالاترین سطح حکومتی و وابستگان آنان بخصوص در آمریکا چنان عیان است  که فساد مالی و یا اخلاقی آنان به روزنامه ها هم درز کرد است. با وجود چنین فساد گسترده در بالاترین مقامهای حکومتی، آیا می توان امکان لابیگری های آنان را نادیده گرفت؟ وقتی چنین افرادی و احزابی در راس قدرت هستند انتظار از خاتمه جنگ آب در هاون کوبیدن است.

در چه صورتی می شود به جنگ اوکراین خاتمه داد!

جهان در حال دگرگونی است و این دگرگونی در همه سطوح علائم خود را نشان می دهد. حتا در نشست اخیر جی- 20 ما شاهد افول قدرت امریکا بودیم که در آینده ای نه چندان دور ما شاهد تغییراتی در روابط بین الملل خواهیم بود. کودتاهای اخیر در افریقا و حمایت مردم از کودتاچیان در مخالفت با استعمار نوین و با حضور در خیابانها خواستار خروج نیروهای اشغالگر می شوند. دولت فرانسه با شعار دموکراسی و راه اندازی انتخابات نمایشی در نیجر دولت نیابتی تعیین و قراردادهای غارتگرایانه به مردم تحمیل کرده است. اورانیوم ر ا کیلوئی 80 سنت دلار بغارت می برند در صورتی که دولت کودتائی قیمت هر کیلو را برابر با قیمت جهانی 200 دلار تعین کرده است. این تنها یک نمونه از ظلم و ستمی است که استعمار نوین فرانسه با کمک دولت دست نشانده" نیابتی" به مردم نیجر تحمیل کرده است.

تحولات بین المللی دنیای کنونی نشان می دهد که دوران ابرقدرتی امریکا و استعمار نوین با کمک نیروهای نیابتی به پایان رسیده است. مرد دنیا دیگر از جنگهای امپریالیستی با کمک نیروهای نیابتی خسته شده اند و خود را برای مبارزه نهائی بر علیه جنگ و برای صلح ، آزادی و برابری آماده تا جهانی نو  عاری از جنگ و غارتگری بسازند.    


No comments:

Post a Comment