gallery image

24 November 2023

پایه های لرزان قانون جنگل در قرن بیست و یکم

بخش اول:

قانون جنگل اصل ثابتی دارد بنام حاکمیت مطلق" قدرت" که کاربرد و اهداف آن در دنیای وحش و جامعه بشری متفاوت است. در" طبیعت وحش" ابزارهای اعمال قدرت طبیعی همچون " چنگال و دندانهای قوی و برنده و منقار تیز" است و هدفی جز بقاء برای موجودات وحشی ندارد. بر خلاف دنیای وحش، ابزارهای مصنوعی بسیار خطرناکی که نه برای بقا بلکه برای تجاوز و انقیاد مردم و نابودی جوامع انسانی در اختیار قدرتمندان قرار می گیرد. در قرن حاضر تسلیحات بسیار خطرناکی همچون بمبهای " خوشه ای، اتمی،  فسفری و ابزار کشتار جمعی و ..." در اختیار دولتهای سرمایه داری" نئولیبرالیسم" قرار دارند که صلح و امنیت جهانی را به خطر انداخته است.  قدرت های نئولیبرالیسم برای اعمال قدرت اهرم هائی نرمی همچون رسانه های انحصاری تبلیغی و خبری و.. "توجیه گر " و افرادی وابسته و لابی قدرتهای انحصاری در سیستم حکومتی" سیاستمداران حکومتی" و نهادهای گوناگون در اختیاردارند که توانسته اند حتا قانون جنگل بر نهادهای بین المللی حاکم کنند. تجاوزگری، نسل کشی و جنایت علیه بشریت را بدون مهابا ادامه دارد. میدان جنگ شده دکان بازاریابی انحصارات صنایع جنگی. در پس هر آرامش نسبی ، بازار فروش تسلیحات و پر کردن انبارهای تسلیحاتی براه است تا شروع دیگری برای جنگ و خونریزی و غارت در منطقه ای دیگر.  همانطوری که در قرن حاضر شاهد بوده و هستیم بعد از نابودی بسیاری از کشورهای خاورمیانه ، نوبت به اوکراین در اروپا رسید. و حال قانون جنگل با دمیدن به شیپور جنگ، غزه را در آستانه نابودی قرار داده و هر روز کودکان؛ نوزادان ، زنان و مردان بی دفاع قربانی می شوند. این است پروسه تکراری قانون جنگل حاکم بر جوامع بشری، به جرات می توان گفت، با وجود و ادامه چنین وضعیتی، جهان هرگز روی صلح و آرامش را بخود نخواهد دید.

نگاهی مختصر به  قانون جنگل" قدرت" در قرن حاضر:

 فجایعی که در حال حاضر در باریکه غزه جریان دارد، نماد قانون جنگلیست که بیش از 75 سال است، به فلسطینیان اعمال می شود. اوایل قرن بیست و یکم، قانون جنگل خود را در حمله آمریکا به بهانه های مختلف به کشورهای" عراق ، افغانستان ، لیبی و سوریه" نشان داد که چگونه این کشورها به ویرانه تبدیل و نظم اجتماعی از هم پاشید.  در دهه دوم قرن حاضر قانون جنگل به نام اوکراین رقم خورد، استفاده و بکارگیری بمبهای خوشه ای و اورانیوم ضعیف شده موجه گردید. بعد از نابودی بخش وسیعی از اوکراین، تخلیه انبارهای انحصارات نظامی و بن بست جنگ در اوکراین، کانون جنگی دیگری به مراتب ویرانگر و نابرابر  بنام" غزه" در جریان است.

زلزله ای که در هفتم اکتبر با حمله جنبش مقاومت اسلامی" حماس" به اسرائیل آغاز و با بمباران غزه توسط اسرائیل چنان ابعاد جنایت گسترده شد که بسرعت از  منطقه خاورمیانه فراتر رفت و تمام دنیا را تکان داد. دولت آمریکا، بریتانیا و بسیاری از کشورهای اتحادیه اروپا به بهانه دفاع از خود و نابودی تروریست، به شیپور نابودی غزه جنایت علیه بشریت دمیدند.  بایدن رئیس جمهور امریکا و وزیرخارجه اش" در هیبت یک یهودی باز مانده از هولوکاست" قول دفاع تمام قد از دولت" یهود" اسرائیل به رهبری نتانیاهو دادند. در پی دفاع تمام قد دولت آمریکا و سکوت معنادار سران کشورهای عربی و رهبر تشکیلات خودگردان، ناتانیاهو فرمان حمله به غزه را صادر کرد. بمباران بی وقفه مردم بی دفاع باریکه غزه  آغاز و ساختمانهای مسکونی، آموزشی، اردوگاههای پناهندگان، بیمارستانها و زیرساختهای غزه  ویران و هزاران نفر از نوزادان، کودکان، زنان و مردان کشته و یا زخمی شدند که هنوز هزاران نفر زیر آوارها مدفون هستند. همزمان با بمبارانها آب و برق قطع و ورود لوازم پزشکی و داروئی و غذائی" که مصداق شکنحه دردناک و عمومی کودکان و نوزادان است"، ممنوع شد  ابعاد جنایت چنان وحشتناک است که انسانهای صلح دوست و ضدجنگ در سراسر جهان برای اعتراض به جنایت علیه بشریت و نسل کشی به خیابانها آمدند. رژیمهای منطقه با مشاهده خشم مردم، برخلاف میل باطنی سکوت معنا دار را شکسته و مجبور به موضعگیری بر علیه جنایات ضد بشری و نسل کشی در غزه شدند. یهودیان صلح طلب نیز در سراسر جهان با محکومیت جنایات دولت اسرائیل، خواستار قطع فوری بمبارانها و آتش بس در غزه شدند. سازمان ملل" دولتها"  که در موارد مشابه، تماشاگر و به نصیحت و موعظه کلیسائی بسنده می کند، در مقابل فشار افکار عمومی، مجبور به صدور قطعنامه و خواستار آتش بس فوری هرچند فاقد قدرت اجرائی شد. افشای جنایات ضد بشری و حضور میلیونی مردم در خیابانها و  اعتراض یهودیان ضد جنگ در امریکا ، دولت امریکا و اسرائیل را در افکار عمومی رسوا و به تناقض گوئی انداخت. با این وجود بایدن و نتانیاهو غلامان حلقه بگوش قانون جنگل به طبل حمله و بمباران غزه کوبیدند و ارتش اسرائیل به شدت حملات خود افزود که تنها می تواند بحران را عمیقتر سازد.

تمامی این تحولات نشان می دهدکه قانون جنگل در باطلاقی گرفتار آمده است که نه راه پیش دارد و نه راه پس. دولت امریکا  نماد" قانون جنگل"  به پایان راه رسیده و بسرعت ابرقدرتی امریکا  رو به افول است و توان دفاع از ژاندارم منطقه و پیشبرد اهداف به کمک اهرم دین و مذهب را از دست داده است. در هر حال خاورمیانه در انتظار تحولات عمیقی است که می توان به چند مورد اشاره کرد.

الف -  شکست طرحهای امریکا در خاورمیانه:

بعد از شکست حضور مستقیم امریکا در خاورمیانه، اعمال قدرت با استفاده از حمایت حکومتهای مذهبی و قرار دادن مردم در مقابل هم با توجه به جنایاتی که دولت اسرائیل به نام دین یهود انداخت ماهیت اهداف حکومتهای مذهبی را کاملن روشن ساخت. زمان استعمار نوین و حمایت از دولتهای دست نشانده هم به انتها رسیده است. با توجه به مقاومت مردم غزه و فلسطین و ویرانی ها و کشتاری که در غزه راه افتاده است، خواسته های مردم را فراتر از آرزوهای حکومت مذهبی حماس رانده است که در آینده ای نه چندان دور خود را نشان خواهد داد. دولت اسرائیل هم  نخواهد توانست، افسانه شکست ناپذیری گذشته را باز سازی کند و در نهایت مجبور می شود از سرزمینهای اشغالی عقب نشینی و شهرک ها را برچیند و به وجود کشور مستقل فلسطینی تن دهد. با این وجود امریکا سعی دارد سیاست شکست خورده بریتانیا که به دو شکل انجام می گرفت، با وجود تغییر و تحولات در منطقه کماکان زنده نگه دارد.

1 – اعمال قدرت غیر مستقیم به دو شکل انجام می شد. یکی تفرقه بیانداز و حکومت کن به کمک ایدئولوژی مذهب برای دو هدف بکار گرفت. هدف اول تقویت رژیمها و نیروهای مذهبی ضد کمونیست در مقابل نفوذ بلوک شرق و دیگری تشدید اختلافات مذهبی و ناامنی دائمی در میان کشورهای منطقه.

2 -  دخالت و کنترل مستقیم منطقه توسط حکومتهای شاه و اسرائیل به عنوان ژاندارم منطقه و جلوگیری از تغییر و تحولات احتمالی در دولتهای منطقه.

بعد از انقلاب 57 در ایران و سرنگونی رژیم پهلوی یکی از بازوهای اعمال قدرت مستقیم از بین رفت. طولی نکشید که امریکا با کمک ناتو افغانستان را اشغال و متعاقبن به عراق حمله و با اشغال عراق امریکا حضور مستقیم خود را اعلام کرد. با شکست حضور مستقیم پس از تخلیه افغانستان، امریکا مجبور شد تنها ژاندارم مورد اعتماد منطقه یعنی دولت" یهود اسرائیل را تقویت و کشورهای عرب منطقه به تمکین از اسرائیل وادارد.

دولت انگلستان با ایجاد کشور اسرائیل بر اساس ایدئولوژی مذهبی و جمع آوری یهودیان دیگر نقاط جهان، تضاد ایدئولوژیک و تاریخی "یهود و اسلام " را بار دیگر در منطقه زنده کرد. با روی کار آمدن جمهوری اسلامی" شیعه" تضاد عمده بین حکومت شیعه و حکومتهای سنی منطقه شکل جدیدی به تضادها در منطقه داد. امریکا با استفاده از موقعیت به تقویت دولت مذهبی اسرائیل پرداخت و اروشلیم" بیت المقدس " را بعنوان پایتخت دولت" یهود" اسرائیل بر خلاف قطعنامه های سازمان ملل به رسمیت شناخت. بعد از تمکین کشورهای عربی منطقه  " پیمان ابراهیمی" را برکشورهای منطقه قبولاند و بسیاری از کشورهای عربی روابط دیپلماتیک با اسرائیل بر قرار کردند.

همچنان با گسترش پایگاههای امریکا در منطقه، پیمان ابراهیم هم پیش می رفت. تا اینکه ناتوانی امریکا در جنگ اوکراین آشکار و ضربه شدیدی به حیثیت ابرقدرتی امریکا وارد شد و چین با میانجیگری رفع تنش بین جمهوری اسلامی و عربستان وارد معادلات منطقه شد، در نهایت با حمله حماس به داخل اسرائیل ضربه مهلک دیگری به توهم شکست ناپذیری اقتدار نظامی و امنیتی اسرائیل" ژاندارم امریکا " در منطقه وارد شد. با شروع بمباران غزه و کشتار بیرحمانه کودکان و نوزان و زنان و مردان بی دفاع اعراضات توده ای در سراسر جهان و  خاورمیانه رژیمهای منطقه را متزلزل ساخت و این رژیمها به ناچار پیمان ابراهیمی را مسکوت گذاشته که این خود ضربه مهلکی بر سیاستهای آمریکا وارد ساخت.

ب – شکست پیمان ابراهیم بزرترین ضربه به اهرم مذاهب.

پیمان ابراهیمی" 2020 " تا حدودی توانست، روابط پنهانی بین دولتهای عربی منطقه با اسرائیل را وارد فاز علنی کند. گشایش سفارتخانه ها و روابط دیپلماتیک و اقتصادی موقعیت مناسبی برای امنیت و تحکیم قدرت اسرائیل در منطقه بوجود آورد. در هم ریختن یکباره چنین موقعیتی نه برای دولت اسرائیل مناسب بود و نه بنفع انحصارات امریکائی و اروپائی. پیمان ابراهیم که برای تضمین منافع انحصارات امریکائی در اینده روابط بین الملل و حفظ خاورمیانه طراحی شده بود، دو هدف را دنبال می کرد.

1 –  تقویت دولت" یهود" اسرائیل به عنوان تنها ژاندارم منطقه و تمکین کشورهای عربی از اسرائیل،  به رسمیت شناختن کامل کشور اسرائیل با حذف کشور مستقل فلسطین.

2 – تغییر مسیر تقابل مذهبی از مثلث " سنی، شیعه و یهود" به دو قطب مذهبی متضاد" اسلام " شیعه" و اسلام" سنی". در یکطرف جمهوری اسلامی"شیعه" و گروههای شبه نظامی شیعه طرفدار جمهوری اسلامی و در طرف دیگر هم پیمانی یهود " دولت " یهود" اسرائیل و اسلام سنی " دولتهای عرب و سنی " منطقه در مقابله با جمهوری اسلامی و گروههای شبه نظامی شیعه.  

 پیمان ابراهیم بعد از بمباران بیرحمانه مردم بی دفاع غزه  کاملن شکست خورد و نشان داد که در قرن بیست ویکم، پیمانهای مذهبی و تحمیق تودها جائی در نظامهای جامعه بشری ندارد.  

ادامه در بخش دوم : 

 

No comments:

Post a Comment